در عصر زعامت مرحوم آیتالله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى رحمه الله در شبى از شبها که ایشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشا را بهجماعت مىخواندند، بین نماز، شخصى فرزند او را که حقّاً شایستگى داشت جانشین پدر شود، شهید کرد. این پیرمرد هفتاد ساله، وقتى از شهادت فرزند خود باخبر شد، بهقدرى بردبارى و صبورى و بزرگوارى از خود نشان داد که فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله» و بلند شد نماز عشاء را خواند و قاتل فرزند را هم عفو کرد. سیماى فرزانگان، جلد 37 صفحه 336، به نقل از گنجینه دانشمندان، جلد 1، صفحه 221، صاحب کتاب عرفان اسلامى در جلد 10، صفحه 259، ضمن نقل کشته شدن پسر مرحوم سید اصفهانى مىگوید همان شب واقعه، طلبة فقیرى نزد سید آمده و کمک خواسته بود و سید بهاو وعدة کمک داده بودند، این طلبه گفته بود فردا که تشییع جنازه مىکردیم در مسیر گذرم بهسید افتاد، و سید در حالى که داغ بر جگرش بود، وقتى مرا دید، بدون اینکه کسى متوجّه شود آن وعدهاى را که بهمن داده بود، عملى کرد، و من از بردبارى و توجّه او در این حالتِ سخت در عجب شدم!
متاب اى پارسا روى از گنهکار بهبخشایندگى در وى نظر کن
اگر من ناجوانمردم بهکردار تو بر من چون جوانمردان گذر کن.
یکى از اساتید بزرگ اخلاق مىگفت: آیتالله اصفهانى هر ماه یک دستمالنامة فحش که برایش نوشته بودند، برداشته و بهسوى دجله روانه مىشد، و در آب مىریخت، و آن قدر با عظمت بود، که ابداً لب برنمىآورد و عاملین را مورد عفو قرار مىداد. شبیه این داستان را خادم آیتالله العظمى بروجردى دربارة ایشان نقل کره است. سیماى فرزانگان، جلد 3، صفحه 336.
- ۰۱/۱۱/۱۲