رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله شیخ مرتضى آشتیانی فرزند علامة جلیل آیت ‏اللَّه العظمى حاج میرزا محمدحسن فرزند عالم عامل میرزا جعفر آشتیانى، از مشاهیر علماء و مجتهدین و رؤسای حوزة علمیة مشهد مقدس بوده‏ است. تولدش در سال 1281 ه. ق. روز وفات علامه شیخ مرتضی انصارى صاحب فرائد و مکاسب بوده و مرحوم والدش به‌واسطه کثرت علاقه به‌استادش؛ مرحوم شیخ، وى را به‌نام او موسوم نمود و همت بر تربیت او گماشت تا اوّلیّات و سطوح را فراگرفت و از محضر مرحوم والدش استفاده کافى نمود و در خدمت آن مرحوم به‌مکه مشرف و پس از مراجعت در نجف اشرف اقامت و از مجالس ابحاث مرحوم حاج میرزا حبیب ‏اللَّه رشتى و آیت‌‏اللَّه حاج میرزا حسین و حاج میرزا خلیل و مرحوم آخوند خراسانى بهره‏ مند شده تا به‌مدارج عالیه اجتهاد و فقاهت رسید و به‌ایران مراجعت کرد و در تهران به‌تدریس و اقامة جماعت مشغول شد تا در سال 1340 ه. ق. به‌ارض اقدس رضوى مشرف و در آنجا به‌تدریس و اقامة نماز جماعت و اصلاح امور مردم موفَّق شد و در سال 1353 ه. ق. به‌حکم اجبار به‌تهران و چند سالى در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم حسنى علیه‌السلام مجاور تا سال 1360 ه. ق. که مشرف به‌اعتاب عالیات و دو سال در کربلا به‌تدریس مشغول و به‌واسطة کسالت مزاج، مراجعت به‌ایران و ثانیاً به‌مشهد مقدس مشرف و به‌وظائف شرعى قیام تا در 24 ذى‏ حجه 1365 ه. ق. که به‌رحمت ایزدى پیوست و در پایین پای مبارک حضرت رضا علیه‌السلام درب حرم مطهر مدفون گردید. نگارنده گوید: مرحوم علامه آشتیانى، عالمى بود ربانى و فقیهى بود سبحانى و اخلاص بسیارى به اهل‏بیت عصمت علیهم‏ السلام داشت و در تمام موالید ائمه و اعباد مذهبى در منزلش مجلس جشن منعقد و در وفیات آنان مجلس سوگوارى مى گذاشت و خود با آن کبر سن از مردم پذیرایى کرده و گاهى مدیحه‏خوانى مى‏نمود. توسلش بسیار و به‌زیارت جامعة کبیره مداومت داشت. شیخ محمد شریف رازی در خصوص مکاشفة شیخ مرتضی آشتیانی می‌نویسد: در ایامی که آیت‏ اللَّه آشتیانى در شهر رى اقامت داشت براى این بنده فرمود: در مشهد مقدس که بودم، روزى رفتم حمام و خضاب کرده و خوابیدم که خضابم رنگ بگیرد، پس دیدم ملک‏الموت آمد و مرا قبض روح کرد و مردم از مردنم خبردار شدند، اجتماع کرده و پس از تغسیل و تشییع آورده و دفن کردند. شخصى به‌من گفت: بیا نزد این غریب برویم. من گفتم: من مى‏ترسم، در زیر خاک و میان قبر نمى‏ روم. گفت: نه، باید برویم. پس مرا به‌قبر وارد نمود و لحد گذارده شد. چنان وحشت مرا گرفت، ناگاه دیدم قبرم وسیع شد و درى از بالاى سرم باز و به‌من گفته شد: حضرت رسول و ائمه علیهم‏السلام تشریف مى ‏آورند و دیدم آن جناب و حضرت زهرا و دوازده امام علیهم ‏السلام آمدند و پشت سر آنان، چهارده نفر از علمای بزرگ که آخرین آنها مرحوم پدرم بود، آمدند. ناگاه دیدم درى از پایین گشوده شد و دو نفر با قیافة هولناکى وارد شدند و به‌حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کردند: اجازه مى ‏فرمایید از او سؤال کنیم؟ فرمود: نه، از من بپرسید. عرض کردند: سمعاً و طاعةً، یا رسولَ اللَّه، مَن ربُّک؟ فرمود: اللَّه جل جلاله ربى، - مَن نبیُّک؟ فرمود: أنا نبىُّ نفسى، تا آخر عقاید. پس گفتند: حال اجازه مى‏فرمایید از او بپرسیم؟ فرمود: نه، از پسر عمویم على سؤال کنید. پرسیدند. پس از پایان، باز کسب اجازه کردند، فرمود: نه، از دخترم بپرسید، پرسیدند و هر کدام جواب مى‏دادند، مى‏گفتند: نه، از حسن و از حسین، تا آخر حضرت مهدى بپرسید، و آنها مى ‏پرسیدند و حضرات جواب مى‏دادند، تا بعد از جواب‌هاى چهارده معصوم علیهم‏ السلام معروض داشتند: حالا بپرسیم؟ فرمودند: آرى، و ارفقا به؛ با وى مدارا کنید. مرحوم آشتیانى فرمود: از تلقین حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم‏ السلام من روان شدم (و زبانم باز شد) و عقایدى که از هول و ترس از یادم رفته بود به‌یادم آمد، پس تا پرسیدند: مَن ربُّک؟ فوراً گفتم: اللَّه جل جلاله ربِّى. گفتند: مَن نبیُّک؟ گفتم: هذا محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه و آله نبیِّى. - مَن إمامُک؟ گفتم: هذا على بن ابى‏طالب إمامى، و هر جوابى که من مى‏ دادم، پیغمبر صلی الله علیه و آله (،سایر معصومین)، علماء، خصوصاً پدرم، خوشحال و خندان مى‏شدند، تا پس از پایان سؤال و جواب، پیغمبر صلی الله علیه و آله حرکت نموده و از همان در که آمده بودند، رفتند و به‌دنبال آن حضرت، حضرات ائمه علیهم‏ السلام یکى بعد از دیگرى رفته و قبر تاریک مى ‏شد. گفتم: لابد علماء و پدرم آمده‏ اند که من تنها نباشم، دیدم آنها هم بعد از ائمه علیهم‏ السلام رفتند و چنان قبر تاریک و وحشتناک شد (که حدّ ندارد) و از خواب بیدار شدم.

گنجینة دانشمندان، شیخ محمد شریف رازی، ج7، ص95، با اندکی توضیح و اضافات- آیت‌الله جرجانی، بیت معظم له، 6/1/1402.

  • ۰۲/۰۱/۰۷
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی