رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

علامة تهرانی رضوان الله علیه می‌نویسد: علّامة طباطبایی آقای حاج سیّد محمّد حسین تبریزی، استاد عالی‌قدری که قرن علمی فعلی، مرهون خدمات و افکار بلند و فضل و کمال ایشان است، عالِم جلیلی که به‌واسطة تکان علمی که به‌حوزة علمیه دادند، نهضتی علمی به‌وجود آوردند و با تدریس تفسیر و حکمت، طلّاب علوم دینیه را به‌حقایق معارف الهیه آشنا نموده و برای نابودی سنگر کفر و ردّ ملحدین، یگانه پایگاه متین و اساس رصین را پایه‌گذاری کردند، صاحب تفسیر «المیزان» و کتب نفیسه دیگر، و استاد حقیر در تفسیر و اخلاق و فلسفه و هیئت قدیم، برادری داشتند در تبریز بنام حاج سید محمّد حسن إلهی طباطبایی که او نیز عالمی جلیل و متّقی و زاهد و عابد و معلّمِ اخلاق و معارفِ الهیه و مربّیِ نفوس صالحه، به‌مقام امن و حرم امان الهی بوده و چند سال است رحلت نموده و به‌عالَم بقاء ارتحال یافته است، و در اثر شدّت علاقه‌ای که معظّم له به‌برادر خود داشتند در سوگ او مبتلی به‌کسالت قلبی شدند. علامة طباطبایی بیان فرمودند: برادر من در تبریز، شاگردی داشت که به‌او درس فلسفه می‌گفت، و آن شاگرد إحضار ارواح می‌نمود و برادر من توسّط آن شاگرد با بسیاری از ارواح تماس پیدا می‌کرد. آن شاگرد، قبل از آن‌که با برادر من ربطی داشته باشد، میل کرده بود فلسفه بخواند، و برای این منظور روح أرسطو را احضار نموده و از او تقاضای تدریس کرده بود. ارسطو در جواب گفته بود: کتاب «أسفار» ملّا صدرا را بگیر و برو نزد آقای حاج سید محمّد حسن إلهی بخوان. این شاگرد یک کتاب «أسفار» خریده و آمد نزد ایشان و پیغام ارسطو را (که در حدود سه هزار سال پیش از این زندگی می‌کرده است) داد. ایشان در جواب می‌فرماید: من حاضرم، اشکالی ندارد. روزها شاگرد به‌خدمت ایشان می‌آمد و درس می‌خواند، و آن مرحوم می‌فرمود: ما به‌وسیلة این شاگرد با بسیاری از ارواح ارتباط برقرار می‌کردیم و سؤالاتی می‌نمودیم و بعضی از سؤالات مشکلة حکمت را از خود مؤلّفین آنها می‌نمودیم؛ مثلًا مشکلاتی که در عبارات أفلاطون حکیم داشتیم از خود او می‌پرسیدیم، مشکلات «أسفار» را از ملّا صدرا سؤال می‌کردیم. یکبار که با أفلاطون تماس گرفته بودند، افلاطون گفته بود: شما قدر و قیمت خود را بدانید که در روی زمین لا إلَه إلّا الله می‌توانید بگویید؛ ما در زمانی بودیم که بت‌پرستی و وثنیّت آن قدر غلبه کرده بود که یک لا إلَه إلّا الله نمی‌توانستیم بر زبان جاری کنیم. روح بسیاری از علما را حاضر کرده بود و مسائل عجیب و مشکلی از آنها سؤال کرده بود، به‌طوری که اصلًا خود آن شاگرد از آن موضوعات خبری نداشت. خود آن شاگرد که فعلًا شاگرد مکتب فلسفه است، مسائل غامضه‌ای را که آقای إلهی از زبان شاگرد با معلّمینِ این فنّ از ارواح سؤال می‌کرد و جواب می‌گرفت نمی‌فهمید و قوّة ادراک نداشت، ولی آقای إلهی کاملًا می‌فهمید که آنها در زبان شاگرد چه می‌گویند. آقای الهی می‌فرمود: ما روح بسیاری از علما را حاضر کردیم و سؤالاتی نمودیم، مگر روح دو نفر را که نتوانستیم احضار کنیم؛ یکی روح مرحوم سید ابن طاووس و دیگری روح مرحوم سید مهدی بحرالعلوم رضوانُ اللهِ علیهما؛ این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام هستیم، و ابداً مجالی برای پایین آمدن نداریم. حضرت علّامه طباطبائی مدّ ظلُّه فرمودند: از عجائب و غرائب این بود که وقتی، یک کاغذ از تبریز از ناحیة برادر ما به‌قم آمد، و در آن برادر ما نوشته بود که این شاگرد، روح پدر ما را احضار کرده و سؤالاتی نموده‌ایم و جواب‌هایی داده‌اند، و در ضمن گویا از شما گله داشته‌اند که در ثواب این تفسیری که نوشته‌اید، ایشان را شریک نکرده‌اید. ایشان می‌فرمودند: آن شاگرد أبداً مرا نمی‌شناخت و از تفسیر ما اطّلاعی نداشت، و برادر ما هم نامی از من در نزد او نبرده بود، و اینکه من در ثواب تفسیر، پدرم را شریک نکرده‌ام، غیر از من و خدا کسی نمی‌دانست، حتّی برادر ما هم بی‌اطّلاع بود؛ چون از امور راجعه به‌قلب و نیت من بود، و اینکه من در ثواب آن، پدرم را شریک نکرده بودم، نه از جهت آن بود که می‌خواستم إمساک کنم، بلکه آخر، کارهای ما چه ارزشی دارد که حالا پدرم را در آن سهیم کنم؛ من قابلیتی برای خدمت خودم نمی‌دیدم! (تفسیر «المیزان» تفسیری است که از صدر اسلام تا به‎‌حال مانند آن از نقطه نظر به‌هم پیوستن آیات و بیانات قرآنی نوشته نشده است، و یک روز من خدمت ایشان عرض کردم که در بعضی از جاهای این تفسیر، چنان عنانِ قلم، آیات را به‌هم پیوسته و ربط داده که جز آن‌که بگوییم در آن حال تأییدات الهیه و الهامات سبحانیه آن را بر فکر و زبان و قلم شما جاری کرده است، محملِ دیگری ندارد، و اگر این تفسیر در حوزه‌های علمیه تدریس شود و بدان افکار پرورش یابد، پس از دویست سال ارزش و قیمت این تفسیر معلوم می‌شود. ببینید: این مرد، چنین تفسیری نوشته و فعلًا که در زمان حیات ایشان است، در تمام دنیا جزء اصول معارف شیعه محسوب می‌شود، و علماء بزرگ خود را از آن بی‌نیاز نمی‌بینند؛ چقدر این مرد، بزرگوار و متواضع است که می‌گوید: آخر ما چه کاری کرده‌ایم؟ چه عمل قابلی انجام داده‌ایم؟) فرمودند: نامة برادر که به‌من رسید، بسیار منفعل و شرمنده شدم. گفتم: خدایا! اگر این تفسیر ما در نزد تو مورد قبول است و ثوابی دارد، من ثواب آن را به‌روح پدرم و مادرم هدیه نمودم. هنوز این مطلب را در پاسخِ نامة برادر به‌تبریز نفرستاده بودم که بعد از چند روز نامه‌ای از برادرم آمد که ما این بار با پدر صحبت کردیم خوشحال بود و گفت: خدا عمرش بدهد، تأییدش کند؛ سید محمّد حسین هدیة ما را فرستاد!

لا یخفَى آن‌که این داستانِ احضارِ ارواح را که نقل کردیم، فقط به‌منظور استشهاد به‌آن براى تجرّد نفس و بقاى روح بعد از خَلعِ مادّه و بدن عنصرى است، نه براى تأیید جواز این عمل؛ گرچه صحّت این عمل و امکان ارتباط و تکلّم با ارواح فى الجمله جاى تردید نیست، لیکن این معنى منافات با عدم تجویز شرعى به‌جهاتى که در نزد شارع مقدّس مشخّص بوده است ندارد؛ مانند علم موسیقى که از شعب علوم ریاضى محسوب و در صحّت آن و آثار واقعیّة مترتّبة بر آن مانند غمگین کردن و خوشحال نمودن و خندانیدن و به‌گریه در آوردن و به‌خفّت در آوردن، یا سنگین کردن نفس و أحیاناً خلع و لبس، جاى شبهه و تردید نیست، و لیکن شارع به‌جهت مفاسدى که بر این علمِ صحیح مترتّب بوده است آن را تحریم نموده است. و نظیر علم سحر و ارتباط با جنّ و تسخیرِ نفوسِ شمس و قمر و زهره و عطارد و سایر کواکب که با وجود واقعیّت و حقیقتى که فى الجمله در آثار آن مشهود است، شارع مقدّس آن را تحریم نموده و باب بهره‌بردارى از این طریق را به‌جهت مفاسد متضمّنه، مسدود نموده است. علمِ احضارِ ارواح که شعبه‌اى از کهانت است، در شرع أنور ممنوع بوده و حضرت استاد علّامه طباطبایى مدّ ظلّه خود نیز بر همین منوال مشى مى‌نمایند.

معاد شناسى، حسینى طهرانى، سید محمدحسین، انتشارات حکمت، ج1، ص181، با اندکی ویراستاری و تصرّف.

  • ۰۲/۰۲/۱۵
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی