رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

ذکروا أنَّ سلیمان علیه‌السلام کان جالساً على شاطئ بحر فبصر بنملة تحمل حبةَ قمحٍ تذهب بها نحوَ البحرِ، فجعل سلیمانُ ینظر إلیها حتى بلغتِ الماءَ، فإذا بضفدعةٍ قد أخرجت رأسَها مِنَ الماءِ ففتحت فاها فدخلتِ النملةُ فاها وغاصتِ الضفدعةُ فی البحرِ ساعةً طویلةً وسلیمانُ یتفکَّرُ فی ذلک متعجِّباً، ثم إنها خرجت من الماءِ وفتحت فاها فخرجت النملةُ مِن فیها ولم یکن معها الحبةُ، فدعاها سلیمان علیه‌السلام وسألها عن حالها وشأنها وأین کانت، فقالت: یا نبى الله إنَّ فی قعر هذا البحر الذى تراه صخرةً مجوّفةً، وفى جوفها دودةٌ عمیاءُ، وقد خلقها الله تعالى هنالک فلا تقدر أن تخرج منها لطلب معاشها، وقد وکلنی الله برزقها، فأنا أحمل رزقها وسخرالله هذه الضفدعةَ لتحملنی فلا یضرنی الماءُ فی فیها، وتضع فاها على ثقب الصخرة واُدخِلُها، ثم إذا أوصلتُ رزقَها إلیها خرجتُ من ثقب الصخرة إلى فیها فتُخرجنی من البحر، قال سلیمان علیه‌السلام: وهل سمعتَ لها من تسییحةٍ؟ قالت: نعم، تقول: یا من لا تنسانی فی جوف هذه الصخرة تحت هذه اللُّجَّة برزقک لا تنس عبادَک المؤمنین برحمتک. بحارالأنوار، دار إحیاءالتراث العربی، العلامة المجلسی، ج14، ص97، ح4 به‌نقل از الدعوات، الراوندی، قطب‌الدین، ج1، ص115.

نقل کرده‌اند: حضرت سلیمان، کنار دریایی نشسته بود، مشاهده کرد مورچه‌ای دانة گندمی را برداشته و آن را به‌طرف دریا می‌بَرَد، سلیمان هم به‌او نگاه می‌کرد تا آن مورچه رسید به‌دریا، ناگهان قورباغه‌ای سرش را از میان آبِ دریا بیرون آورد و دهانِ خود را گشود و مورچه به‌داخل دهانش رفت و قورباغه زمان طولانی به‌دریا فرو رفت، و سلیمان علیه‌السلام با تعجّب از دیدنِ این ماجرا، به‌فکر فرو رفت، پس از آن، قورباغه از آب بیرون آمد و دهان خود را باز کرد و مورچه، در حالی که دیگر آن دانه گندم با او نبود، از دهانش خارج شد. سلیمان علیه‌السلام مورچه را صدا زد و از او در مورد حال و کارش و این‌که کجا بوده است، پرسید. مورچه عرض کرد: ای پیامبر خدا، در اعماق این دریایی که می‌بینی، تخته سنگی است توخالی و در داخلِ آن، کِرمِ نابینایی است که خداوند تعالی او را در آنجا خلق کرده است، و قادر نیست که برای امرار معاش خود از درون آن تخته سنگ بیرون آید، و خداوند مرا مأمورِ رساندن روزی به‌او کرده است، و من روزیش را برمی‌دارم، و خداوند این قورباغه را موظّف کرده است تا مرا با خود بردارد، و آبِ داخل دهانش به‌من ضرری نمی‌زند، و دهانش را بر سوراخ تخته سنگ می‌گذارد و من از دهانش بیرون آمده و وارد تخته سنگ می‌شوم، و پس از آن‌که روزی آن کرمِ نابینا را به‌وی رساندم، از داخلِ تخته سنگ به‌داخل دهان قورباغه می‌روم و او مرا از داخل دریا خارج می‌کند! سلیمان علیه‌السلام فرمود: آیا از آن کِرم، تسبیحی شنیدی؟ مورچه عرض کرد: آری، می‌گفت: ای کسی که روزی مرا در میان این تخته سنگ، زیر خروارها آبِ دریا، فراموش نمی‌کنی، تو را به‌رحمتت قسم، بندگان مؤمنت را از یاد مبر!

  • ۰۲/۰۲/۲۰
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی