امام خمینی قدس سره در سال 1329 بهدرخواست مرحوم آیتالله بروجردی بهملاقات شاه رفت. آن هم بهخاطر اینکه یکی از مبلِّغین بهایی در سیزدهم اسفند 1328 در محلِّ رباط، نزدیک روستای ابرقوی یزد، یک زن مسلمان متّقی و پنج فرزند او را با تبر و چاقو تکّه تکّه کرد. وقتی قاتل و همدستان بهایی دیگرش دستگیر شدند، رژیم شاه تلاش کرد یا جریان را بهگردن غیر بهاییها بیندازد و یا پرونده را بدون مجازاتِ قاتل و پشتیبانان او مختومه نماید. آیتالله بروجردی متوجّه شدند که اگر در این مورد کوتاه بیایند، رژیم شاه در سرپوش گذاردن بر جنایات بهاییها جریّ خواهد شد و بهاییها در کشور آزادانه دست بهچنین جنایات فجیعی خواهند زد. لذا تصمیم گرفت در این مورد قاطع و بدون مسامحه با شاه برخورد نماید. چنین شد که امام خمینی قدس سره را برای این منظور در نظر گرفت. ایشان میدانست که آداب تشریفات و ابهت دربار، نه تنها هیچ تاثیری روی امام قدس سره نخواهد داشت، بلکه این حاج آقا روح الله است که میتواند با نوع رفتار و گفتارِ کوتاه و قاطعِ خود روحیة شاه را خرد کرده و او را وادار بهتسلیم نماید. داستان این ملاقات بسیار مفصل است و چند نفر آن را با تفاوتهایی در موضوعات ردّ و بدل شده، نقل کردهاند. از جمله آیتالله حائری یزدی یکی از ناقلین آن است و البته حجتالاسلام مسعودی خمینی با جزئیات بیشتر بهآن پرداخته که در این مجمل جای بازگویی آن نیست. بههر حال در این ملاقات گفتار قاطع امام رضوان الله تعالی علیه، شاه را مجبور بهتسلیم ساخت و دستور داد قاتل آن شش نفر محاکمه شود. پرتال امام خمینی رضوان الله علیه. در خاطرات آیتالله صادق خلخالی چنین آمده است: [امام خمینی رضوان الله علیه] در زمان آقای بروجردی، قبل از سال 1328 [ه.ش.]، دو مرتبه با شاه (محمّد رضا) ملاقات کرده بود و در واقع پیام آقای بروجردی را بهشاه منعکس کرده بودند. امام میفرمودند شاه از دیدن من یکّه خورد و او در حین صحبت بر گفتههایش مسلَّط نبود و این از الطاف خداوند است. صحیفة دل، ج1، ص63.
- ۰۲/۰۳/۱۷
کاش از دیدار رضا شاه با مدرس و اون سیلی آبدار هم می نوشتی
دست آورد امامتون ( امام سیزدهم ) 8 سال جنگ بود و 40 سال بدبختی و عقب افتادگی برای مردم . . .