ابوالحسن جمالالدین على فرزند عبد العزیز پسر ابى محمد خلعى (یا خلیعى) موصلى حلّى شاعر و سرایندة گرانمایة خاندان رسالت علیهمالسّلام که دربارة اهل بیت عصمت و طهارت اشعار بسیاری سروده و این ذوات مقدسه را ستایش نموده و حقِّ مطلب را اداء کرده و در تمام اشعار موجود او، جز مدح و ستایش و سوگوارى آنها وجود ندارد.
او از پدر و مادر ناصبى بهدنیا آمد و مادرش نذر کرد که اگر خدا بهاو پسرى روزى نماید او را بفرستد براى راهبرى (راهزنی) بر زائران امام سبط پیامبر حسین علیهالسلام و کشتن آنها. پس چون او بهدنیا آمد و بهحدِّ رشد رسید او را براى اداء نذرش فرستاد و چون او بهنواحى مسیّب که در نزدیکى کربلاء است رسید در کمین آمدن زوّار نشست، پس خواب بر او غلبه کرد و قافله و کاروان زوّار گذشت، پس بر او گرد و غبار زوّار رسید. پس در خواب دید که قیامت برپا شده و فرمان آمده که او را بهآتش اندازند و لکن آتش او را براى آن غبار پاکى که بر او رسیده نمىسوزاند! پس از خواب بیدار شد، در حالی که از آن قصد بدش برگشته و همانجا توبه کرد و محبّت و ولایت خاندان پاک پیامبر صلّی الله علیه و آله را بهدل گرفت و بهکربلا و حایر شریف حسینى فرود آمد.
و در کتاب «دارالسلام» نقل شده که میان او و ابن حمّاد شاعر، مفاخرتى جارى شده و هر کدام خیال میکردند که مدیحة او دربارة امیرالمؤمنین على علیهالسلام بهتر از مدیحة دیگری است. پس هر یک قصیدهاى بهنظم آورده و در ضریح مقدس علوى انداخت تا اینکه امام علیهالسلام دربارة اشعار آنها قضاوت فرماید. پس قصیدة خلیعى بیرون آمد در حالی که بر آن با آب طلا نوشته شده بود: «أحسنتَ» و بر قصیدة ابن حماد مانند آن با آب نقره نوشته بود، پس ابن حماد ناراحت شد و خطاب بهامیر المؤمنین علیهالسلام نمود که من دوست قدیمى شما هستم و این تازه در زمرة دوستان شما وارد شده! سپس حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام را در خواب دید که بهاو میفرمود: بهراستی که تو از ما هستى و او تازه بهما رسیده و ولایت ما را پذیرفته پس بر ما لازم است که او را رعایت کنیم. الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ج۶، ص۲۳ ترجمه متن از کتاب « ترجمه الغدیر، ج۱۱، ص ۲۱» با کمی دخل و تصرف.
إذا شئتَ النَّجاةَ فَزُرْ حُسیناً لِکَی تَلْقَى الإلهَ قَریرَ عَینِ
فإنَّ النارَ لَیْسَ تَمَسُّ جِسْماً عَلیهِ غُبارُ زوّارِ الحُسینِ
هرگاه خواهان نجات از آتش جهنم بودی، حسین علیهالسلام را زیارت کن
تا خداوند را با چشمی روشن ملاقات کنی
زیرا آتش جهنم با بدنی که بر آن گرد و خاک زائران حسین علیهالسلام باشد هرگز تماس پیدا نمیکند
روضة جناب مسلم
در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم
گویی بروم خانه، ولی خانه ندارم
بهر پسر فاطمه چون نامه نوشتم
غیر از غم آن خسرو فرزانه ندارم
جز کشته شدن در ره حق هیچ تمنا
از مردم از حق شده بیگانه ندارم
- ۰۲/۰۵/۰۸