عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِذَا احْمَرَّتِ الشَّمْسُ عَلَى رَأْسِ قُلَّةِ الْجَبَلِ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ دُمُوعاً، ثُمَّ قَالَ: أَمْسَى ظُلْمِی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ أَمْسَتْ ذُنُوبِی مُسْتَجِیرَةً بِمَغْفِرَتِکَ وَ أَمْسَى خَوْفِی مُسْتَجِیراً بِأَمَانِکَ وَ أَمْسَى ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ وَ أَمْسَى فَقْرِی مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ وَ أَمْسَى وَجْهِی الْبَالِی الْفَانِی مُسْتَجِیراً بِوَجْهِکَ الدَّائِمِ الْبَاقِی اللَّهُمَّ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ وَ غَشِّنِی رَحْمَتَکَ وَ جَلِّلْنِی کَرَامَتَکَ وَ قِنِی شَرَّ خَلْقِکَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ. ادب حضور، ترجمة فلاح السائل، محمد روحی، سید بن طاووس، ص386- عُدَّة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد الحلّی، ج1، ص269.
از حضرت ابوجعفر علیهالسلام نقل شده است که فرمود: هرگاه خورشید بر سرِ قلة کوه قرمز میشد، از چشمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله اشک جاری میشد، سپس دست بهدعا برداشته و [بهدرگاه پروردگار] عرض میکرد: [بارالها] ظلمم با پناهندگی بهبخششت، داخل در شب شد، و گناهانم با پناهندگی بهآمرزشت وارد بر شب گردید، و ترسم با پناهندگی بهامان تو بر شب وارد شد، و خواریم با پناهندگی بهسرفرازیت بر شب وارد شد، و ناداریام با پناهندگی بهدارایی و ثروتت وارد بر شب شد، و چهرة کهنه و نابودشوندة من با پناهندگی بهوجه همیشگی و ثابت و برقرار و پایندهات، بهشب وارد گردید، خداوندا، لباس عافیتت را بر تن من بپوشان، و رحمت خود را شامل حالم گردان، و مرا غرق در جود و بخشش و آقایی خود گردان، و مرا از شرّ مخلوقات جنّی و انسی خود در امان بدار، ای خداوند، ای صاحبِ رحمت عامّ، ای صاحبِ رحمت خاصّ.