حجتالاسلام والمسلمین عالی: خدا رحمت کند مرحوم آیتالله آقای [سید احمد] فِهری را، آدم بزرگواری بودند. خدمات زیادی داشتند. آقازادة آقای بهجت نقل میکردند: حدود پانزده، بیست سال پیش آقای فِهری خانة ما آمد. آن موقع تقریباً هشتاد سالش بود. حرفهایی بهپدرم گفتند که اشک پدرم را درآورد. بعد بهایشان گفت که آقا، اگر الآن بگویید سراغتان بیایم که مثلاً دست من را بگیرید، دیگر برای من فایده ندارد. من دیگر پیر شدهام. حدود هشتاد سالم است. هرچه میخواستم بشوم شدهام. اما الآن مهمانتان هستم. از خانهتان نمیروم تا یکی از عنایاتی که اهلبیت بهشما کرده است را بهمن بگویید. آقای بهجت که منقلب بود گفت: چیزی بهتو میگویم. ایشان [آیتالله بهجت] فرمود: من مشهد که رفتم خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. امام رضا ده چیز بهمن داد. من یکی از آن ده چیز را بهتو میگویم. امام رضا علیهالسلام بهمن فرمود: «فلانی! مگر امکان دارد کسی بهما اهلبیت پناه بیاورد، [ما] بهاو پناه ندهیم؟!» مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی بهجت قدس سره-خاطرة مشابه در «این بهشت آن بهشت»، ص68.