رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

و منها أَنَّ سَلْمَانَ قَالَ‌: کَانَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسلام جَالِسَةً قُدَّامَهَا رَحًى تَطْحَنُ بِهَا الشَّعِیرَ وَ عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ وَ الْحُسَیْنُ فِی نَاحِیَةِ الدَّارِ یَبْکِی، فَقُلْتُ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ دَبِرَتْ کَفَّاکِ وَ هَذِهِ فِضَّةُ. فَقَالَتْ: أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنْ تَکُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا یَوْماً وَ لِی یَوْماً، فَکَانَ أَمْسِ یَوْمَ خِدْمَتِهَا. قَالَ سَلْمَانُ‌: إِنِّی مَوْلَى عَتَاقَةٍ إِمَّا أَنْ أَطْحَنَ الشَّعِیرَ أَوْ أُسَکِّتَ لَکِ الْحُسَیْنَ‌، فَقَالَت:ْ أَنَا بِتَسْکِیتِهِ‌ أَرْفَقُ وَ أَنْتَ تَطْحَنُ الشَّعِیرَ، فَطَحَنْتُ شَیْئاً مِنَ الشَّعِیرِ، فَإِذَا أَنَا بِالْإِقَامَة،ِ فَمَضَیْتُ وَ صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وسلّم، فَلَمَّا فَرَغْتُ، قُلْتُ لِعَلِیّ مَا رَأَیْتُ، فَبَکَى وَ خَرَجَ ثُمَّ عَادَ یَتَبَسَّمُ، فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وسلّم قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِیَ مُسْتَلْقِیَةٌ لِقَفَاهَا وَ الْحُسَیْنُ نَائِمٌ عَلَى صَدْرِهَا وَ قُدَّامَهَا الرَّحَى تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَال:َ یَا عَلِیُّ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً سَیَّارَةً فِی الْأَرْضِ یَخْدُمُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ. الخرائج و الجرائح، الراوندی، قطب الدین، ج2، ص530، فصل فی ذکر أعلام فاطمة البتول علیهاالسلام، ح6.

یکی از کسانی که از حضرت زهرا سلام الله علیها کرامت نقل می‌کند، سلمان است، او می‌گوید: فاطمه علیهاالسلام نشسته بود، جلویش آسیایی بود که با آن جوها را آسیاب می‌کرد، و بر دستة آسیاب، خون سرازیر می‌شد، و حسین در گوشه‌ای از خانه گریه می‌کرد، عرض کردم: ای دختر رسول خدا، دستانت مجروح شده است، فضه که هست! فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله به‌من سفارش کرده که کارهای خانه یک روز بر عهدة او باشد و یک روز هم بر عهدة من؛ دیروز نوبت او بود (که کارهای خانه را انجام دهد و امروز نوبت من است)، سلمان عرض کرد: من بندة آزاد شدة شما هستم، یا اجازه بدهید که من قدری از جوها را آسیاب کنم یا اجازه دهید من حسین برایت ساکت کنم، فرمود: من برای ساکت کردن حسین مناسب‌تر هستم، شما جوها را آسیاب کن. مقداری از جوها را آسیاب کردم، تا زمانی که هنگام اقامة نماز شد، پس رفتم و با رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خواندم، بعد از نماز آنچه را دیده بودم برای علی نقل کردم، حضرت گریست و بیرون رفت، سپس در حالی که تبسّم بر لب داشت، برگشت، رسول خدا علّتِ تبسّمِ او را جویا شد، عرض کرد: نزد فاطمه رفتم، دیدم به‌پشت خوابیده است و حسین روی سینه‌اش خوابیده، و جلویش آسیاب، بدون دخالت هیچ دستی، می‌چرخد! رسول خدا صلّی الله علیه و آله تبسّم کرد و فرمود: مگر نمی‌دانی که برای خدا فرشتگانی هستند که در روی زمین حرکت می‌کنند، در حالی که به‌پیامبر و آلش تا روز قیامت خدمت می‌کنند؟

  • ۰۲/۰۸/۰۷
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی