رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: صَلَّیْتُ فِی جَامِعِ الْمَدِینَةِ وَ إِلَى جَانِبِی رَجُلَانِ عَلَى أَحَدِهِمَا ثِیَابُ السَّفَرِ، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: یَا فُلَانُ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ بِی وَجَعُ الْجَوْفِ فَتَعَالَجْتُ بِکُلِّ دَوَاءٍ فَلَمْ أَجِدْ فِیهِ عَافِیَةً، وَ خِفْتُ عَلَى نَفْسِی وَ أَیِسْتُ مِنْهَا، وَ کَانَتْ عِنْدَنَا امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ عَجُوزٌ کَبِیرَةٌ، فَدَخَلَتْ عَلَیَّ وَ أَنَا فِی أَشَدِّ مَا بِی مِنَ الْعِلَّةِ، فَقَالَتْ لِی: یَا سَالِمُ، مَا أَرَى عِلَّتَکَ کُلَّ یَوْمٍ إِلَّا زَائِدَةَ فَقُلْتُ لَهَا: نَعَمْ. قَالَتْ: فَهَلْ لَکَ أَنْ أُعَالِجَکَ فَتَبْرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ لَهَا: مَا أَنَا إِلَى شَیْ‌ءٍ أَحْوَجَ مِنِّی إِلَى هَذَا، فَسَقَتْنِی مَاءً فِی قَدَحٍ، فَسَکَتَتْ عَنِّی الْعِلَّةُ، وَ بَرِئْتُ حَتَّى کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بِی عِلَّةٌ قَطُّ. فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَشْهُرٍ دَخَلَتْ عَلَیَّ الْعَجُوزُ فَقُلْتُ لَهَا: بِاللَّهِ عَلَیْکِ یَا سَلَمَةُ- وَ کَانَ اسْمُهَا سَلَمَةَ- بِمَا ذَا دَاوَیْتِنِی فَقَالَتْ: بِوَاحِدَةٍ مِمَّا فِی هَذِهِ السُّبْحَةِ- مِنْ سُبْحَةٍ کَانَتْ‌ فِی یَدِهَا- فَقُلْتُ: وَ مَا هَذِهِ السُّبْحَةُ فَقَالَتْ: إِنَّهَا مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ. فَقُلْتُ لَهَا: یَا رَافِضِیَّةُ دَاوَیْتِنِی بِطِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ، فَخَرَجَتْ مِنْ عِنْدِی مُغْضَبَةً وَ رَجَعَتْ وَ اللَّهِ عِلَّتِی کَأَشَدِّ مَا کَانَتْ وَ أَنَا أُقَاسِی مِنْهَا الْجَهْدَ وَ الْبَلَاءَ، وَ قَدْ وَ اللَّهِ خَشِیتُ عَلَى نَفْسِی، ثُمَّ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ فَقَامَا یُصَلِّیَانِ وَ غَابَا عَنِّی. الأمالی، ط دار الثقافة، الشیخ الطوسی،  ج1، ص 319.

حسین محمد ابوعبدالله ازدی می‌گوید: از پدرم شنیدم که گفت: در مسجد جامع مدینه نماز گزارم. در کنارم دو مرد بودند که بر تن یکی از آنان لباس سفر بود. یکی از آن دو برای دیگری گفت: فلانی، آیا خبر نداری که تربت امام حسین علیه‌السلام شفای همة بیماری‌ها است؟ زیرا من شکم درد داشتم و برای درمان، از هر دارویی استفاده کردم، اما دردم خوب نشد، و برجان خویش ترسیدم و از آن چشم پوشیدم. نزد ما پیرزنی فرتوت از اهل کوفه بود، او نزد من آمد، در حالی که من در بدترین حالت از شکم درد بودم، و به‌من گفت: ای سالم، چه شده می‌بینم هر روز بیماری‌ات بدتر می‌شود؟ گفتم: همین‌طور است، گفت: می‌خواهی تو را درمان کنم تا به‌اذن خدای عزوجل خوب شوی؟ گفتم: بیش از هرچیز محتاج آنم. کاسه‌ای آب به‌من داد و من آن را نوشیدم، بلافاصله دردم خوب شد، و بیماریم برطرف شد مثل این‌که اصلاً من هرگز مریض نبودم! بعد از گذشت چند ماه، همان پیرزن نزد من آمد، به‌او گفتم: ای سَلَمَه، تو را به‌خدا با چه چیزی مرا درمان کردی؟ در حالی که به‌تسبیحی که در دستش بود اشاره می‌کرد، گفت: با یکی از این دانه‌های این تسبیح! گفتم: این چه تسبیحی است؟ گفتم: از خاک قبر امام حسین علیه‌السلام است. به‌او گفتم: ای رافضی، مرا با خاک قبر حسین درمان کردی؟! این را گفتم و با عصبانیّت از نزد او خارج شدم. به‌خدا قسم دردم با شدیدترین وضعی که داشت بر من عود کرد! و من هنوز از این بیماری در زحمت و بلا هستم و به‌خدا قسم بر جان خویش بیمناکم! در این لحظه مؤذن صدایش به‌اذان بلند شد و آن دو برخاستند و نماز خواندند و دیگر آنان را ندیدم.      

  • ۰۳/۰۱/۱۱
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی