رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

داستان عجیبى از حلم و بردبارى ملامهدى نراقى صاحب جامع السعادات نقل مى‌کنند؛ وقتى از نوشتن کتاب اخلاقى و پرارزش «جامع السعادات» فراغت یافت و نسخه‌هاى آن در اطراف پخش شد، نسخه‌اى به‌دست سید مهدى بحرالعلوم، آن مرد فاضل و عالم و کامل که در نجف اشرف محور علم و تقوا و زهد و عبادت و کیاست و مرجعیّت بود، رسید؛ سیّد بسیار از این کتاب در شگفت شد، و آرزو کرد روزى به‌دیدار مؤلف آن گنجینة پرقیمت موفق شود، از قضا ملامهدى نراقى نیز در آتش اشتیاق زیارت ائمه طاهرین علیهم‌السلام مى‌سوخت و از خدا مى‌خواست تا به‌اعتاب مقدسّه مشرف شود، و بالأخره حضرت حق این توفیق را نصیب او کرد، تا نجف و کربلا و کاظمین و سامرا را زیارت کند.

وقتى وارد نجف شد طبق رسم آن زمان همة علماء به‌دیدن آن عارف و معلم اخلاق رفته و او هم به‌بازدید آنها رفت. تنها کسى که از او دیدن نکرد، سید مهدى بحرالعلوم بود. نجف از این واقعه شگفت زده شد، همه از هم مى‌پرسیدند، علت چیست که سید به‌دیدار ملامهدى نرفته است؟! نراقى بزرگوار احوال سید را جویا شد، و نشانى خواست و به‌دیدار او شتافت به‌طورى که همه از این که برخلاف رسم آن زمان ملامهدى به‌دیدار سید مى‌رفت در عجب بودند. وقتى نراقى رحمه الله وارد مجلس شد، عده‌اى از علما و طلاب حضور داشتند، و به‌احترام او بلند شدند، ولى سید توجهى نکرده، و تا آخر رعایت ادب و احترام را نسبت به‌او به‌جا نیاورد!!

نراقى بدون ناراحتى خداحافظى کرده به‌خانه بازگشت، قضیة برخورد سید با نراقى در نجف موجب تعجّب همة علماء و طلاب شده بود، پس از چند روز بار دیگر مرحوم نراقى به‌دیدار سید شتافت، ولى باز به‌همان منوال و شاید سردتر مجلس طى شده، ولى باز مرحوم نراقى بدون ناراحتى و بدون این که خم به‌ابرو آورد بازگشت، کم‌کم سفر نراقى رو به‌پایان بود، و نجف در حیرت، در روزهاى آخر مرحوم نراقى، براى خداحافظى به‌دیدار آن مرد الهى شتافت، وقتى وارد شد، حاضران این بار با کمال تعجّب دیدند، سید با کمال خضوع تا نزدیک درب به‌استقبال نراقى آمد، و چون عبدى که مولایش را در آغوش مى‌گیرد، نراقى را در آغوش گرفت، بسیار به‌وى احترام کرد، و چون شاگردى در برابر استاد نشست. پس از پایان مجلس، سبب برخورد اوّل و دوّم را از او پرسیدند، آن جناب جواب داد، من کتاب با عظمت جامع السعادات وى را مطالعه کردم، و آن را در نوع خود بى‌نظیر یافتم، آرزو داشتم مؤلف آن را ببینم و وى را آزمایش کنم، که آیا آنچه در کتاب در باب فضائل اخلاقى (مثل حلم و عدم غضب) نوشته، در خود او هست یا نه؟ او را که در دو مجلس امتحان کردم، دیدم از ایمان و اخلاق و حلم و تواضع و صبر و عاقبت بینى بالایى برخوردار است، و از این رو در مجلس سوّم بسیار او را احترام کردم که او مرد دین و پیکرة اخلاق و مجسمة عمل صالح است. عرفان اسلامى، جلد 10، صفحه 5 - 4 - 263.

  • ۰۳/۰۵/۱۶
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی