رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

مرحوم مهندس سیدعبدالباقی طباطبایی، (ت: 1/5/1312 ش. در نجف اشرف-و: سحرگاه چهارشنبه 3/9/1389ه. ش. در آستانة عیدسعید غدیر در شهر مقدس قم) فرزند ارشد علامة طباطبایی قدس سره مرحوم علامة طباطبایی (ت: 1281 ش.-و: 1360 ه. ش.): مرحوم علامة طباطبایی در سال 1304 در سن نوزده سالگی، با یکی از خویشان خودشان، دختر آقای حاج میرزا مهدی مهدوی طباطبایی ازدواج کردند و سپس به‌همراه برادرشان محمد حسن، که حدوداً چهار سال از ایشان کوچکتر بود، عازم نجف اشرف شدند. علامة طباطبایی در آن تاریخ یک پسر یک‌ساله داشته است. قرار شد که از درآمد ملک موروثی که از پدرشان مانده بود، مخارج تحصیل در نجف تأمین شود چون آنها قصد نداشتند، به‌هیچ وجه از بیت‌المال استفاده کنند.

پدرم، مرحوم علامة طباطبایی می‌فرمود: وقتی ما وارد نجف شدیم، من نمی‌دانستم که چه درسی باید بخوانم و از چه کسی باید درس بگیرم. روزی آقایی دست به‌شانه من زد، برگشتم و دیدم سیدی است که تا آن تاریخ ایشان را ندیده بودم. سید از پدرم [علامة طباطبایی] می‌پرسد: شما محمد حسین هستید؟ ایشان هم خود را معرفی می‌کند. آن آقا می‌گوید: شما آمده‌اید که درس بخوایند؛ اما احتمال می‌دهم که نمی‌دانید چه درسی باید بخوانید و از چه کسی باید درس بگیرید؟

آن سید بزرگوار سپس به‌منزل علامة طباطبایی می‌رود و آنها را راهنمایی می‌کند. از این پس ارتباط علامة طباطبایی با آن سید که مرحوم سید علی آقای قاضی بوده، شروع می‌شود. مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی، استاد اخلاق، عرفان و سیر و سلوک که در تمام مدت ده سال و اندی سکونت پدرم که در نجف بوده، با ایشان ارتباط اخلاقی و تربیتی داشتند.

بچة یک ساله‌ای که علامه با خود به‌نجف برده بود، در آنجا فوت می‌کند. پس از آن نیز دو یا سه فرزند دیگر به‌دنیا می‌آید که در همان بچگی فوت می‌شوند، ظاهراً علت آن نیز آب و هوای نجف و آب ناتمیزی بوده که مصرف می‌کردند. مادر ما که از خویشان پدر بود، با مرحوم سید علی آقای قاضی هم نسبت داشت. چون او هم از قضات و طباطبایی‌های تبریز بود. طباطبایی‌های تبریز به‌دلیل این‌که گذشتگانشان قاضی شهر بودند، به‌قاضی معروف شدند. به‌هر حال والدة ما تعریف می‌کرد که پدرتان به‌من اجازه داده بود، وقتی مرحوم قاضی به‌خانة ما می‌آیند، سر راه قرار بگیرم و سلام کنم؛ چون از خویشانِ هم بودیم. من هم موقع رفتن سر راه قرار می‌گرفتم و سلام می‌کردم و ایشان احوال ما را می‌پرسیدند. روزی وقتی سلام کردم، ایشان احوال مرا پرسید، به‌من فرمود: «دختر عمو، (اصطلاح پسر عمو و دختر عمو در میان ترک زبان‌ها و تبریزی‌ها معمول است) این بار فرزندت زنده می‌ماند و پسر هم هست و نامش عبدالباقی است». پایگاه اطلاع رسانی حوزه، مجلة پگاه حوزه، 20 آبان 1385، شماره 195، روایتی از زندگی علامة طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در گفت‌وگو با مهندس سید عبدالباقی طباطبایی (فرزند ایشان)، با اندکی تلخیص و ویراستاری.

  • ۰۳/۰۵/۱۶
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی