حدثنا الحسین بن أحمد البیهقی، قال: أخبرنا محمد بن یحیى الصولی، قال: حدثنا أبوذکوان، قال: سمعتُ إبراهیمَ بْنَ العباس یقول: ما رأیتُ الرضا علیهالسلامُ سُئِلَ عَنْ شئٍ قَطُّ إلا عَلِمَهُ، ولا رأیتُ أعلمَ منهُ بما کانَ فی الزَّمانِ إلى وقتِه وعصرِه، وکان المأمونُ یمتحنُه بالسؤال عَنْ کلِّ شئ فیُجیب فیه، وکان کلامُه کلُّه وجوابُه وتمثیلُه بآیاتٍ من القرآنِ، وکان یَختمه فی کلِّ ثلاثٍ، ویقول: لو أردتُ أن أختِمَهُ فی أقلَّ مِنْ ثلاثٍ لختمتُ، ولکِنْ ما مررتُ بآیةٍ قَطُّ إلا فکَّرتُ فیها، وفی أیِّ شئ أنْزِلَتْ، وفی أیِّ وقتٍ، فلذلک صرتُ أختمُ فی ثلاثةِ أیامٍ. الأمالی للصدوق، ترجمه کمرهای، المجلس الرابع والتسعون، ح14، ص660.
ابوذکوان میگوید: از ابراهیم بن عباس شنیدم که میگفت: هرگز ندیدم که از امام رضا علیهالسلام سؤالی پرسیده شود مگر آنکه پاسخش را میدانست، و عالمتر از او در مسائلِ مطرحِ زمان خودش ندیدم، و مأمون ایشان را با پرسش از هرچیزی امتحان میکرد و ایشان جوابش را میداد، و تمام سخن، پاسخ و مثالهایی که میآورد بهآیاتی از قرآن بود، و قرآن را در سه روز ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم قرآن را در کمتر از سه روز ختم کنم، بهپایان میرسانم، ولی بههیچ آیهای برنمیخورم مگر آنکه در خود آن آیه فکر میکنم، و در اینکه شأن نزولش چه بوده و در چه زمانی نازل شده است؟ از اینرو قرآن را در سه روز ختم میکنم.
- ۰۳/۰۵/۲۱