عَن الشُّقرانی [الشُّقرانی: نسبة إلى شقران مولى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. یقال إنَّ اسمَه صالحُ بن عدی. کان حبشیاً أهداه عبدُ الرحمن بن عوف لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، و یقال اشتراه منه فاعتقه بعد بدر. کان فیمن حضر غُسلَ رسولِ اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و دفنَه، و کان فیمن نزل فی قبره. سکن المدینة. و لم یُتبیّن لنا من هو الشقرانی هذا الذی عاش فی أیام المنصور.] مولى رسول اللّه: خرج العطاء أیام أبی جعفر [هو الخلیفة العباسی أبو جعفر المنصور.] و ما لی شفیع، فبقیتُ على الباب متحیراً، فإذا أنا بجعفر بن محمد [جعفر بن محمد: هو الإمام جعفر الصادق بن محمد الباقر. تقدمت ترجمته.] ، فقمتُ إلیه فقلت: جعلنی اللّه فداک، أنا مولاک الشقرانی، فرحّب بی، و ذکرتُ له حاجتی، فنزل و دخل و خرج و عطائی فی کمه، فصبه فی کمی، ثم قال: یا شقرانی، إن الحسن من کل أحد حسن و إنه منک أحسن لمکانک منا، و إنَّ القبیح من کل أحد قبیح و إنه منک أقبح لمکانک منّا. و إنما قال له ذلک لأنَّ الشقرانی کان یصیب من الشراب. فانظر کیف أحسن استنجاز طلبته، و کیف رحب به و أکرمه مع إطلاعه على حاله، و کیف وعظه على جهة التعریض، و ما هو إلا مِن أخلاقِ الأنبیاءِ. ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، الزمخشری، ج3، ص91. خرج العطاء فی أیام المنصور و أقام الشُقرانی من ولد شُقران مولى رسول الله صلّی الله علیه و آله ببابه أیاما لا یصل إلیه عطاؤه فخرج جعفرُ بن محمد من عند المنصور فقام الشُّقرانی إلیه فذکر له حاجتَه فرحَّب به ثم دخل ثانیاً إلى المنصور و خرج و عطاء الشقرانی فی کُمِّه فصبَّه فی کُمِّه ثم قال: یا شُقران إن الحسن من کل أحد حسن و إنه منک أحسن لمکانک منا و إن القبیح من کل أحد قبیح و هو منک أقبح لمکانک منا فاستحسن الناس ما قاله، و ذلک لأن الشقرانی کان صاحب شراب. قالوا: فانظر کیف أحسنَ السَّعیَ فی استنجاز طلبته و کیف رحَّب به و أکرمه مع معرفته بحاله و کیف وعظه و نهاه عن المنکر على وجه التعریض؟! قال الزمخشری: و ما هو إلا من أخلاق الأنبیاء. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج18، ص205.
شُقرانی یکی از فرزندان شُقران، غلام آزاد شدة رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. نام شُقران، صالح بن عدی بود. او بردهای از اهل حبشه و متعلق بهعبدالرحمن عوف بود. عبدالرحمن وی را بهرسول خدا صلّی الله علیه و آله بخشید. یک قول دیگر این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله شُقران را از عبدالرحمن خرید و پس از جنگ بدر آزاد فرمود. شُقران یکی از افرادی است که هنگام غُسل و دفنِ رسولِ خدا صلّی الله علیه و آله حضور داشتند، و او یکی از اشخاصی بوده که داخلِ قبر آن حضرت شده است. وی در مدینه ساکن بود. زمخشری اظهار میدارد: برای ما روشن نشده که این شُقرانی مورد نظر که در زمان امام صادق علیهالسلام زندگی میکرده چه کسی بوده است. علی أیِّ حالٍ، شقرانی میگوید: در زمان منصور دوانیقی بخششی بههمه تعلّق گرفت. و من برای دریافت آن احتیاج بهفردِ معتبری داشتم که او مرا معرفی کند. چند روز جلویِ آن در سرگردان ماندم. تا اینکه امام صادق علیهالسلام را دیدم که از آنجا بیرون آمد، از جا برخاستم و بهسویش رفتم و عرض کردم: خدا مرا فدایت کند، من غلام شما شُقرانی هستم، حضرت بهمن مرحبا گفت، و من حاجتم را برایش گفتم، حضرت از مرکب خود پیاده شد و دوباره وارد آن مکان شد و در حالی که بخشش مربوط بهمن در آستینش بود آن را در میان آستین من ریخت و سپس فرمود: ای شُقرانی، کار زیبا از هرکسی صادر شود نیک است، ولی آن کار از تو نیکوتر است؛ چون با ما ارتباط داری، و نیز کار زشت از هرکسی سر بزند نازیبا است، ولی از تو زشتتر است؛ چون بهما منتسب هستی! و امام علیهالسلام این سخن را بهاین دلیل بهاو فرمود؛ زیرا او گاهی شراب مینوشید و با این بیان، با شیوهای بسیار زیبا که فقط از ویژگیهای پیامبران است، غیر مستقیم، او را نهی از منکر کرد!
- ۰۳/۰۵/۲۷