فَقَدْ رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کَانَ یَمْشِی وَ مَعَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ، فَأَدْرَکَهُ أَعْرَابِیٌّ، فَجَذَبَهُ جَذْباً شَدِیداً، وَ کَانَ عَلَیْهِ بُرْدٌ نَجْرَانِیٌّ غَلِیظُ الْحَاشِیَةِ، فَأَثَّرَتِ الْحَاشِیَةُ فِی عُنُقِهِ صلّی الله علیه و آله مِنْ شِدَّةِ جَذْبِهِ، ثُمَّ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ، هَبْ لِی مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَکَ، فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله فَضَحِکَ وَ أَمَرَ بِإِعْطَائِهِ. مجموعة ورّام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، ورّام بن أبی فراس، ج1، ص99.
طبق روایت، پیامبر صلّی الله علیه و آله بهاتفاق بعضی از اصحاب خود، در حالِ راه رفتن بودند، در همین هنگام یک مردِ عربِ بیابانی بهایشان رسید و محکم لباس ایشان را که بُردی از نجران با حواشی سخت و خَشِن بود، کشید، بهحدّی که حاشیة لباس در گردن ایشان اثر گذاشت، بعد عرب گفت: از آن مالِ خدا که نزد تو است بهمن ببخش! پیامبر بهاو توجّه کرد و خندید و دستور داد که بهاو عطا کنند.
- ۰۳/۰۶/۰۹