مرحوم آیتالله آقای حاج سیّد عبدالکریم لاهیجی رضوان الله تعالی علیه، از شاگردان برجستة مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامَه است. او مرد ملایی بوده است و هر وقت شیخ انصاری بهدرس می آمد منتظر بود از این مرد سخنی و اشکالی بشنود. شیخ مرتضی انصاری متوجّه شد که آسید در درسش غائب است و مدتی نیامده، وقتی سراغ ایشان را گرفت معلوم شد آسید عبدالکریم از نهایتِ عسرت و سختی بهایران حرکت کرده و بهتهران رفته است (و ظاهراً خجالت کشیده وضعیّت زندگی خود را با استاد خود در میان بگذارد). پس در تهران لباس روحانی خود را بیرون میآورد و در دکان شخصی بهنام حاج ملا حاجی بهکار مشغول میشود. شیخ مرتضی انصاری وقتی فهمید که ایشان بهایران رفته نامهای بهمرحوم آیتالله العظمی حاج ملا علی کنی نوشت که یکی از شاگردان برجستة من بهنام سیّد عبدالکریم لاهیجی که امید من است بهتهران آمده است، او را پیدا کن و در خدمت او باش. حاج ملا علی کنی، شخصیّتِ بزرگی بود که ناصرالدینشاه از هیبت و عظمت او حساب میبُرد. وقتی نامه را دریافت میکند بهجستجوی وی میپردازد، لکن از او خبری بهدست نمیآورد، تا اینکه روزی برای ملا حاجی، صاحب مغازه، مسألهای پیش میآید و آن را نوشته و بهشاگرد خود، آسیّد عبدالکریم میدهد و میگوید: برو از حاج ملاعلی کنی پاسخ آن را دریافت کن. آسیّد عبدالکریم با همان لباس کار، بهنزد حاج ملا علی کنی میآید، میبیند ایشان مشغول تدریس هستند. بهپای درس مینشیند و گوش میکند، ناگاه اشکال میکند و بهآقا میگوید: مطلبِ شما مخدوش است، و با یکدیگر گفتگو میکنند. طلبهها بهاو اعتراض میکنند و حاج ملاعلی وقتی میبیند او آدم ملایی است بهطلبهها میگوید: صبر کنید، آنگاه از ایشان (آسیّد عبدالکریم) میخواهد که فردای آن روز هم بهدرس بیاید تا بهاو جوابِ قانعکننده بدهد. در این هنگام سؤال کرد: آقای کارگر، اسم شما چیست؟ ایشان گفت: نامِ من سیّد عبدالکریم لاهیجی است. حاج ملا علی کنی، تا این را شنید، فرمود: سیّد عبدالکریم شمایید؟ شاگرد شیخ مرتضی انصاری شما هستید؟ او را بغل کرد و فرمود: چقدر ما دنبال شما گشتیم. جای خود را بهآسیّد عبدالکریم داد و در کنار او نشست. حاج ملا حاجی، صاحب دکان، چون دید شاگردش دیر آمد بهنزد حاج ملا علی کنی آمد تا علّت را بداند. متوجّه شد شاگردش جای حاج ملا علی کنی نشسته است، بهاو خطاب کرد: تو شاگرد هستی، چرا رفتی و آنجا نشستی؟ حاج ملاعلی کنی فرمود: او شاگرد نیست، بلکه آقای من است، و من کوچکِ او میباشم. آنگاه نامة شیخ مرتضی انصاری را جلو آسیّد عبدالکریم گذاشت. او را اکرام کردند و لباس پوشاندند و حاج ملاعلی کنی اعلام کرد: اگر درس میخواهید، درس آسیّد عبدالکریم! پندهای رسول اعظم صلّی الله علیه وآله بهاباذر غفاری (انوار اخلاقی)، مرحوم آیتالله سیّد محمّد علوی گرگانی، ص53.