رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

دانشمند فقید محمّد شریف رازی می‌نویسد: مرحوم حاج هادی ابهری، روابط عجیب و مکاشفات و منامات غریبی با ائمة اطهار علیهم‌السلام داشت، و مورد توجّهِ مخصوصِ مرحوم آیت‌الله العظمی اصفهانی و بعضی از مراجع دیگر بود. مرحومِ مبرورِ سالکِ صادق و تقیِّ متّقی، حاج هادی از مردمِ با ایمان و پرهیزکارِ ابهر است و در زمان خود از بَکّائین شمرده می‌شد؛ زیرا روزی نبود که از گریه آرام داشته باشد. مردی عامیِ بی‌سوادی بود، ولی روی اخلاصِ عمل و خلوصِ نیّت و صفا و مودّتی که داشت، کلمات حکمت‌آمیزی بر زبانش جاری می‌شد. گویا مصداقِ حدیثِ شریف نبوی صلّی الله علیه و آله وسلّم  که می‌فرماید: «مَن أخلص لِلَّهِ أربعینَ صباحاً جرت ینابیعُ الحکمةِ مِن قلبِه إلی لسانِه» بود. بسیار گریه می‌کرد و حسابش با خدا مرتّب بود. نگارنده قضایایی از آن مرحوم دارم که اگر بخواهم آن‌چه را که از آن مرحوم، دیده و شنیده‌ام، بنویسم، یک کتابی خواهد بود. در سال 1361 قمری که برای تحصیل به‌نجف اشرف مهاجرت کردم، با دستِ خالی به‌حضرت أمیر علیه‌السلام عرض کردم: اگر اجازة توقّف به‌این غلامِ خود می‌دهید، وسائل ماندنم را مرحمت فرمایید. بعد از چند روز، در صحنِ مطهّر به‌مرحومِ حاج هادیِ مزبور، برخورد کردم و اصلاً او را از قبل ندیده بودم و نمی‌شناختم. چون مرا دید، گفت: اسمت محمّد است؟ گفتم: آری، گفت: اهل شاه عبدالعظیم هستی؟ گفتم: آری، گفت: خدمت حضرت أمیر تقاضایی دادی؟ گفتم: آری، گفت: به‌من حواله کرده‌اند که مایحتاجِ ماندنِ تو را فراهم کنم، و هرچه لازم داشتم خرید، و مبلغ هفت دینار عراقی، به‌من داد و مرا از آیت‌الله اصفهانی و غیره مستغنی نمود. خلاصه آن مرحوم روابط عجیبی با ائمة اطهار علیهم‌السلام داشت، مکاشفات و منامات غریبی داشت. مورد توجّهِ مخصوصِ مرحومِ آیت‌الله العظمی اصفهانی و بعضی از مراجعِ دیگر بود. با این نگارنده در حرم مطهّرِ امیرالمومنین، عقدِ اُخوّت و برادری بسته و با بسیاری از علماءِ معاصر، صیغة برادری خوانده بود. مکاشفة عجیبی برای مرحوم سیّد مجتبی نواب صفوی دارد که ذکر آن موجب سرور دل‌ها و روشنی چشم‌ها خواهد بود. فرمود: در سفرِ مکّه چون به‌مدینه مشرّف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمة شریفِ بقیع، رفتم، و چون قبورِ ویرانِ چهار امامِ معصوم را دیدم، گریه مرا دست داد، به‌طوری که بی‌خود شده و روی زمینِ حرم افتاده، می‌بوسیدم و گریه می‌کردم. نظامیانِ سعودی آمدند مرا بلند کرده و کشان کشان به‌اداره برده و از من تعهّد گرفتند که دیگر به‌آن‌جا نروم و مرا آزاد کردند. به‌حرم حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله رفته و عرض و شکایت که تا به‌کی ما این‌گونه شدائد را ببینیم؟ پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با این‌که از طرف مأمورانِ نظامی و ادارة امر به‌معروفِ آنان، ممنوع از تشرّفِ به‌بقیعِ شریف بودم، امّا عشقِ آن بزرگواران، مرا تحریک نموده و بی‌اختیار به‌طرف قبرستانِ بقیع رفتم، و چون به‌درِ قبرستان رسیدم، دیدم درِ بسیار عالی و صحنِ سرای عجیب و بدیعی دیدم که در هیچ یک از مشاهد مشرّفة عراق و ایران ندیده بودم. کفش‌هایم را درآورده و وارد صحن شدم. دیدم حرمِ مطهّرِ ائمة بقیع با گنبد و مناره‌های طلاییِ رفیع، و ایوانِ بسیار با صفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، می‌باشد. تعجّب کردم که از دیروز عصر تاکنون این بناء مجلّل را چه کسی ساخته است؟ پس با ذوق و شوقِ فراوان، به‌طرفِ حرمِ ائمه روان شدم، امّا هیچ‌کس را نمی‌دیدم، تا به‌ایوان رسیدم. مشاهده کردم که سیّدِ بزرگواری که عمامة سبز بر سر دارد، درِ حرمِ ائمه علیهم‌السلام ایستاده، و با یک هیبت و وقارِ تمام، دربانیِ ائمه علیهم‌السلام را می‌نماید. گفتم: خدایا، این آقا کیست که این اندازه مقام دارد؟ دربان امامان است! نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سیّد مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کنم، ناگهان دیدم کنارِ قبورِ ویران شدة آن‌ها ایستاده‌ام و از آن مناظر هیچ اثری نیست. دانستم که باطنِ مشاهد آن است که دیدم و فهمیدم مرحوم نوّاب، مقامِ بلندی نزدِ اجدادش دارد. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، به‌نقل از گنجینة دانشمندان، ج3، ص46 تا 48، کرامات الصالحین، محمّدشریف رازی، ص20، ش9، با کمی ویرایش.

  • ۰۳/۰۷/۰۱
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی