پس از جنگ جهانی دوّم، حاج مهدی بهبهانی که از تجّار و محترمینِ عراق و اهل خیر بود، از طرف دولت نوری سعید، نخستوزیر آن روزِ عراق، خدمت آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی مشرّف شد و عرض کرد: سفیرِ کبیرِ انگلستان، قصد شرفیابی دارد. مرحوم سیّد فرمودند: مرا با سفیر انگلیس چهکار؟ عرض کرد: نمیشود او را نپذیرید؛ چون پیامی از طرف دولت بریتانیا دارد و میخواهد بهطور خصوصی خدمت شما برسد. آقا فرمود: بیاید، امّا مانندِ افرادِ دیگر، در مجلسِ عمومی و علنی، وقتی تعیین کرد، و آقای بهبهانی بهبغداد اطّلاع داد، از آنطرف، آقا بهتمام علما و مدرّسین نجف، و تجّار برجسته و شیوخِ نجف، پیغام داد در همان ساعت مقرّر در منزلِ آقا آمده و حضور داشته باشند. در روز موعود، سفیر با رئیسِ دولتِ عراق، با اسکورت و تشریفاتِ مخصوصی آمد و خدمت آقا نشست و پس از تعارفات، پیامِ دولت بریتانیا را رساند و گفت: دولتِ انگلیس تعهّد کرده بود اگر بر آلمانها غالب و پیروز شد، یکصد هزار دینار (معادلِ دو میلیون تومان آن روز) خدمت شما تقدیم کند، در هرجایی صلاح میدانید صرف کنید. آقا فرمودند: چه عیبی دارد؟ سفیر فوراً کیف را باز کرد و یک چکِ صد هزار دیناری تقدیم آیتالله اصفهانی کرد و آقا هم گرفت و زیر تشک خود گذارد. از این عملِ سیّد، تمام علماء و تجّار و شیوخ، ناراحت شدند و ابروها را در هم کشیدند که چرا سیّد پول انگلیس را قبول کرد؟ با اینکار زیرِ سلطة کفار خواهیم رفت! ولی دیدند لحظهای بعد آقا بهسفیرِ فرمودند: در این جنگ بسیاری از مردم، آواره و از هستی ساقط شدهاند، از طرف من، بهدولتِ خود بگو: سیّد ابوالحسن بهنمایندگی از مسلمین، یک وجهِ ناقابل و مختصری تقدیم میکند که آن را بین مردم خسارتدیده تقسیم کنید، از کمیِ وجه هم بسیار معذرت میخواهم و یک چک صد هزار دیناری از جیب خود درآورده و ضمیمة چکی که سفیر داده بود کرد و بهدستِ او داد. سفیر، از این تدبیر و سخاوت سیّد، منفعل شده و با رنگ پریده که حاکی از شکست او و دولتِ مقتدرِ انگلستان در برابر سیاست و کیاست آن مرحوم بود، از جا برخاست و دست آقا را بوسیده و بیرون رفت، و بهنوری سعید، گفت: ما خواستیم شیعیان را استعمار کرده و بخریم، ولی پیشوای شما، ما را خرید، و پرچمِ اسلام را بر کاخ بریتانیا کوبید. بعد از رفتنِ نوری سعید، علمای حاضر در مجلس، از مرحوم سیّد پرسیدند: اگر آن وجهی که بهسفیر انگلیس تقدیم کردید، بهمصرف حوزة علمیّه میرسید، بهتر نبود؟! در جواب فرمود: سهمِ امام، باید در ترویج اسلام و مذهب صرف گردد، بهنظر من، یکی از مواردی که میتوانستیم بهترین بهرهبرداری را در ترویج اسلام بنماییم، همین مورد بود. گفتار ایشان مورد تأیید و تحسین همگان قرار گرفت! کرامات الصالحین، محمّدشریف رازی، ص274، ش18. همچنین ر.ک: گنجینة دانشمندان.