در سفری، شیخ انصاری با گروهی از طلبهها در زورقی (کشتیِ کوچکی) نشسته بودند. پس از پیمودن مسافتی کوتاه، زورق بهسببِ سنگین بودن، نزدیک بود در رودخانه غرق شود. صاحبِ زورق گفت: هرکس شنا میداند، خود را بهآب اندازد و بهساحل رساند. شیخ، بیدرنگ برخاست، لنگی بهکمر بست و در آب پرید و بهسوی ساحل شنا کرد. همگی با نگرانی و شگفتی بهاو مینگریستند، ولی شیخ، تا ساحل شنا کرد و از آب بیرون آمد. دریای فقاهت، سیّدعبدالرّضا موسوی، ص47، بهنقل از استادالفقها، ص171.
- ۰۳/۰۷/۰۸