رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

فرزندِ حاج سیّدعلیِ شوشتری، می‌گوید: در سال 1260 ه. ق. که مرض وبا در نجفِ اشرف شایع بود، مرحوم پدرم شب‌هنگام به‌این مرض دچار شد. چون حالتِ وی را پریشان دیدم، از ترس آن‌که مبادا از دنیا برود و شیخ انصاری به‌دلیل خبر ندادنِ به‌او، ما را سرزنش کند، چراغی روشن کردم تا به‌منزلِ شیخ بروم و از مرض (پدرم) آگاهش سازم. پدرم گفت: چه خیال دارید؟ گفتم: می‌خواهم بروم و شیخ را خبر کنم. فرمود: لازم نیست، الآن تشریف می‌آورد. چیزی نگذشت که درِ خانه را کوبیدند. پدرم فرمود: شیخ است؛ در را باز کنید. وقتی در را گشودم، شیخ و خادمش، ملارحمت‌اللّه، را دیدم. شیخ فرمود: حاج سیّدعلی چگونه است؟ گفتم: حال که مبتلا شده است، خدا رحم کند. فرمود: إن‌شاءَاللّه باکی نیست و داخل خانه شد. چون سیّد را نگران و پریشان دید، فرمود: نگران نباش، إن‌شاءاللّه خوب می‌شوی. سیّد عرض کرد: از کجا می‌گویی؟ فرمود: من از خدا خواسته‌ام که تو پس از من زنده باشی و بر جنازه‌ام نماز بگزاری. گفت: چرا این را خواستی؟ فرمود: حال که شد و به‌اجابت نیز رسید. سپس نشست و با هم قدری سؤال و جواب و مزاح کردند و رفت. فردای آن روز، شیخ پس از پایانِ درس، بر بالای منبر، فرمود: می‌گویند حاج سیّدعلی مریض است؛ هرکس که می‌خواهد به‌عیادتِ او برود با من بیاید. سپس از منبر پایین آمد و با جمعی از طلاب تشریف بردند. وقتی شیخ وارد خانه شد، مانند کسی که خبر نداشته باشد، از سیّد احوال‌پرسی کرد. (فرزندِ حاج سیّدعلیِ شوشتری، می‌گوید:) خواستم به‌شیخ انصاری عرض کنم که شما دیشب این‌جا بودید و از حالِ سیّد آگاهید، ولی سیّد انگشت به‌دندان گزید و به‌من اشاره کرد. من هم سکوت کردم. پس از چندی حالِ سیّد خوب شد و او زنده بود تا این‌که شیخ از دنیا رفت و بنابر وصیّتش، بر پیکرِ شیخ انصاری نماز گزارد. دریای فقاهت، سیّدعبدالرّضا موسوی، ص51، به‌نقل از زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص119، به‌نقل از فرزند حاج سیّدعلی شوشتری؛ دارالسّلام در احوالات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، شیخ محمود عراقی، ص551.

  • ۰۳/۰۷/۰۸
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی