رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

زمانی، فتح‌علی شاه به‌جهت امری، از جناب شیخ جعفر کاشف‌الغطاء دل‌گیر و عصبانی شد. تا زمانی که شیخ، وارد تهران شد. پادشاه به‌امین‌الدوله گفت: من به‌دیدنِ شیخ نمی‌روم، و دستور داد که او را به‌خانة پادشاهی راه ندهند. روزی شیخ، برای دیدن پادشاه وارد دارالإماره شد. غلامان، دربانان، محافظین و نگهبانان، به‌استقبال شیخ رفتند و دستِ مبارکش را بوسیدند. پادشاه دید که شیخ وارد سرای سلطانی شد، تعجّب کرد که چگونه دربانان او را راه دادند؟! فوراً به‌امین الدوله گفت: هنگامی که وارد مجلس شد، او را احترام نمی‌کنیم و تحویلش نمی‌گیریم. زمانی که شیخ داشت از پلّه‌های قصر، بالا می‌آمد، با صدای بلند «یا الله» گفت. سلطان، بی‌اختیار از جای برخاست و با عجله به‌استقبالِ شیخ رفت و دست او را گرفت و از پلّه بالا آورد، و نشستند. بعد از اتمامِ جلسه، امین‌الدّوله به‌سلطان گفت: شما فرمودید که برای شیخ، تواضع نکنید، چگونه قضیّه به‌عکس نتیجه داد؟ سلطان گفت: چون صدای «یا اللهِ» شیخ بلند شد، دیدم ماری بزرگ، مقابلم قرار دارد و می‌خواهد روی سینه‌ام بپَرَد و اذیّتم کند، لذا بی‌اختیار از جای خود برخاستم و دستِ شیخ را گرفتم. مار بعد از این ناپدید شد. قصص‌العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی، ص238.

  • ۰۳/۰۷/۱۰
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی