رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

هنگامی که محمّد بن محمّد خواجه نصیرالدّین طوسی رحمة اللّه علیه (ولادت: 11 جمادی الأولی سالِ 597 ه. ق. در طوس- وفات: 18 ذی الحجه سالِ 672 ه. ق. در بغداد) در بغداد ساکن بود، در حالت احتضار و جان‌کندن قرار گرفت. در این هنگام، به‌فضلای مؤمنین در بارة تجهیز، تغسیل، تکفین، و تدفین خود وصیّت می‌کرد. یکی از حاضران اظهار داشت: مناسب آن است که جنازة خواجه را برای دفن به‌حرم مطهّرِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام انتقال دهید. خواجه با کمالِ اخلاص، فرمود: من شرم دارم و خجالت می‌کشم که در جوارِ ملکوتیِ حضرتِ امام موسی بن جعفر علیهماالسلام از دنیا بروم و جنازه‌ام را، از آستانِ مَلِک پاسبانِ او، به‌جایی دیگر، هرچند افضل و اشرف باشد، انتقال دهید. از این‌رو، طبقِ وصیّتِ ایشان، جنازة او را در کنارِ بارگاهِ امام کاظم علیه‌السلام دفن نمودند و بر ستونِ آن مقبره، که به‌جای سنگ قبرِ خواجه بود، این آیة کریمه را نوشتند:

«وکَلبهُم بَاسطً ذراعیه بالوصیدِ» سورة کهف (18) آیة 18.

و سگشان بر آستانة غار، دو دستِ خود را گشاده بود.

چون خواستند بدنِ خواجه را در کنارِ بارگاه امام کاظم علیه‌السلام به‌خاک بسپارند، در اطراف آن حرمِ مقدّس، مکانی را برای دفن در نظر گرفتند، و شروع کردند به‌کندنِ آن‌جا. ناگهان سردابی مرتّب و مزیّن به‌کاشی، آشکار شد. وقتی خوب بررسی کردند معلوم شد که ناصر عبّاسی [سی و چهارمین خلیفة عباسی؛ النّاصر لدین اللّه، فرزند المستضی بأمر اللّه، ۵۷۵- ۶۲۲)] آن مکان را برای دفنِ خود، در نظر گرفته و آماده ساخته بود، ولی این سعادت نصیب او نشد، و ناصر را در «رضافه» دفن کردند، و این سمتِ پاسبانیِ درگاه، به‌خواجه رسید. و دلیل بر این‌که امام کاظم علیه‌السلام میهمانِ خود را پذیرفته، این است که سردابِ مذکور، در روز شنبه پانزدهم جمادی الأولی، سالِ 597 به‌اتمام رسیده، که این روز دقیقاً همان روزِ ولادتِ با سعادتِ خواجه نصیرالدّینِ طوسی رضوان الله تعالی علیه است، عمرِ مبارکِ خواجه هم 75 سال و هفت ماه بوده است. قصص‌العلماء، محمّد بن سلیمان تنکابنی، ص492.

  • ۰۳/۰۷/۲۸
  • مرتضی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی