عَنْ أَحَدِهِمَا علیهماالسلام قَالَ: مَرَّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام بِمَجْلِسٍ مِنْ قُرَیْشٍ فَإِذَا هُوَ بِقَوْمٍ بِیضٍ ثِیَابُهُمْ صَافِیَةٍ أَلْوَانُهُمْ کَثِیرٍ ضِحْکُهُمْ یُشِیرُونَ بِأَصَابِعِهِمْ إِلَى مَنْ یَمُرُّ بِهِمْ ثُمَّ مَرَّ بِمَجْلِسٍ لِلْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ فَإِذَا قَوْمٌ بُلِیَتْ مِنْهُمُ الْأَبْدَانُ وَ دَقَّتْ مِنْهُمُ الرِّقَابُ وَ اصْفَرَّتْ مِنْهُمُ الْأَلْوَانُ وَ قَدْ تَوَاضَعُوا بِالْکَلَامِ، فَتَعَجَّبَ عَلِیٌّ علیهالسلام مِنْ ذَلِکَ، وَ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله، فَقَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! إِنِّی مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لِآلِ فُلَانٍ ثُمَّ وَصَفَهُمْ وَ مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لِلْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ فَوَصَفَهُمْ، ثُمَّ قَالَ: وَ جَمِیعٌ مُؤْمِنُونَ؟ فَأَخْبِرْنِى یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِصِفَةِ الْمُؤْمِنِ. فَنَکَسَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللّه علیه و آله، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَقَالَ: عِشْرُونَ خَصْلَةً فِى الْمُؤْمِنِ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکْمُلْ إِیمَانُهُ: إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِیُّ، الْحَاضِرُونَ الصَّلَاةَ، وَ الْمُسَارِعُونَ إِلَى الزَّکَاة،ِ وَ الْمُطْعِمُونَ الْمِسْکِینَ، الْمَاسِحُونَ رَأْسَ الْیَتِیمِ، الْمُطَهِّرُونَ أَطْمَارَهُمْ، الْمُتَّزِرُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمُ، الَّذِینَ إِنْ حَدَّثُوا لَمْ یَکْذِبُوا، وَ إِذَا وَعَدُوا لَمْ یُخْلِفُوا، وَ إِذَا ائْتُمِنُوا لَمْ یَخُونُوا، وَ إِذَا تَکَلَّمُوا صَدَقُوا، رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ، أُسُدٌ بِالنَّهَارِ، صَائِمُونَ النَّهَارَ، قَائِمُونَ اللَّیْلَ، لَا یُؤْذُونَ جَاراً، وَ لَا یَتَأَذَّى بِهِمْ جَارٌ، الَّذِینَ مَشْیُهُمْ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنٌ، وَ خُطَاهُمْ إِلَى بُیُوتِ الْأَرَامِلِ، وَ عَلَى أَثَرِ الْجَنَائِزِ، جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْمُتَّقِینَ. بحارالأنوار، ج64، ص276، ح4- الکافی، ج2، ص232.
از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نقل شده است که فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسلام بهمحفلی از مردمِ قریش، گذشت که لباسهای سفید پوشیده بودند، و رنگِ روشنی داشتند، و بسیار مىخندیدند، در حالی که بههرکه از آنجا مىگذشت با انگشت، اشاره مىکردند. سپس بهجمع دیگری از قبیلة اوس و خزرج گذشت، و آنها را دید با پیکری فرسوده، و گردن باریک، و رنگ زرد، که با فروتنى سخن مىگفتند. على علیهالسلام از این دو حلقه تعجّب کرد و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: پدر و مادرم بهفدایت! من بهجمعیّتی از آلِ فلان گذشتم، و حالِ آنها را بیان کرد، و بهمجلسی از اوس و خزرج گذشتم، و حال آنها را گفت. سپس عرض کرد: و همة آنها مؤمناند؟ پس اى رسول خدا، ویژگیِ مؤمن را برایم بازگو. رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم اندکى سر بهزیر انداخت، و سپس سر بلند کرد و فرمود: بیست ویژگی در مؤمن است که اگر اینها در او نباشد، ایمانش کامل نیست. علی جان، همانا از اخلاق مؤمنان است که در نماز حاضرند، و در پرداختِ زکات شتابان، بیچارگان و مستمندان را اطعام کنند، بر سرِ یتیم دستِ نوازش کشند، لباسهاى خود را پاکیزه دارند، بندِ زیرجامه را بهکمر ببندند (تا بر اثر نداشتن زیرجامه عورتشان آشکار نگردد)، اگر خبر دهند دروغ نگویند، و اگر وعده دهند، خُلفِ وعده نکنند، و چون امانت گیرند خیانت نکنند، و چون سخن گویند راست گویند، در شب عابدند، و در روز شیرِ دلیرند، روزها روزه دارند، شبها (براى عبادت) بهپا خیزند، همسایه را نیازارند، همسایه از آنها آزار نبیند (اگرچه بهوسیلة بچّه و خادمِ آنها باشد)، بر زمین با آرامش و فروتنی گام بردارند، بهخانههاى بیوهزنان (بهمنظور کمک و مساعدت) و تشییع جنازهها رهسپارند، خداوند ما و شما را از جملة انسانهای با تقوا قرار دهد (کنایه از اینکه صفتِ بیستم آنها تقوى است).
- ۰۳/۰۷/۲۹