عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ علیهالسلام، قَالَ: لَمَّا دَعَا نُوحٌ علیهالسلام رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ، أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ، فَقَالَ: یَا نُوحُ، إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا، فَقَالَ نُوحٌ: وَ اللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ، فَمَا هِیَ؟ قَالَ: بَلَى، دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ، فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ، فَقَالَ لَهُ نُوحٌ: مَا الَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ؟ قَالَ لَهُ: اذْکُرْنِی فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ، فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ؛ اذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ، وَ اذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ، وَ اذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ. الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص132، ح140. خصال شیخ صدوق، ترجمة آیتالله کمرهای، ج1، باب الثلاثة، ص146، ح217.
از جابر نقل شده و او از امام باقر علیهالسلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: بعد از آنکه نوح علیهالسلام قومش را نفرین کرد و از خدا خواست که آنان را نابود کند، ابلیسِ ملعون، نزد او آمد و گفت: ای نوح، تو بر من حقّی داری و میخواهم برایت جبران کنم! نوح گفت: بهخدا قسم، برای من خیلی زشت است که در حقِّ تو محبّتی کرده باشم که تو بخواهی آن را تلافی کنی! ابلیس گفت: چرا، تو قومت را نفرین کردی و همه را در دریا غرق کردی، حال، تا زمانی که نسلِ دیگری بیاید و من آنان را گمراه کنم، آسودهام! نوح گفت: آن پاداشی که میخواهی در ازایِ این خدمت، بهمن بدهی چیست؟ گفت: در سه جا بهیاد من باش؛ زیرا من بهکسی که در یکی از این حالات باشد از همه نزدیکترم؛ هرگاه عصبانی شدی بهیاد من باش، و هر وقت بین دو نفر قضاوت کردی بهیاد من باش، و هر زمانی که با زنِ نامحرمی، تنها بودی و هیچکس دیگر با شما نبود، بهیاد من باش.
- ۰۳/۰۸/۰۳