رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

۱۲ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

قال النبی صلى الله علیه وآله ذات یوم لإبلیس  لعنه الله کم أصدقاؤک من أمتى یا إبلیسُ قال عشرة نفر؛ أولهم الأمیر الجائر، و الغنى المتکبر، والذى لایُبالى مِن أینَ یَکتَسِبُ و فیماذا یُنفقه، و العالِمُ الَّذى صدَّقَ الأمیر على جوره، و التاجر الخائن، والمحتکر، و الزانى، و آکل الرِّبا، و البخیل، والذى لایبالى مِن أین یجمع المالَ، ثُمَّ قال له النبىُّ صلى الله علیه وآله فکم أعداءک مِن أمتى، قال خمسة عشر نفر: أولهم أنت یا محمد إنى اُبغضک، و العالِم العامِل بالعِلم، و حامل القرآن إذا عمل بما فیه، و المؤذِّن للهِ خمسةَ أوقات، و محب الفقراء و المساکین والیتامى، و ذوقلب رحیم، والمتواضع للحقِّ، و شاب نشأ فى طاعة الله الذى یصلِّى باللَّیل والناسُ نیامٌ، والذى یُمسک نفسَه عَنِ الحرام، و الذى یَنصح فى الله و فی روایة یدعو للإخوان، و لیس فی قلبه شیء، والذى أبداً یکون على الوضوءِ، و صاحب السخاء، وحَسَنُ الخُلق، و المُصَدِّقُ بما ضمن اللهُ له، و المحصناتُ المستوراتُ و المُستَعِدُّ للموتِ. المواعظ العددیة، للمشکینی، ص373.

روزی پیامبر صلى الله علیه وآله به‌ابلیس ملعون فرمود: ای ابلیس، دوستان تو از امت من چند نفرند؟ گفت: دَه نفر؛ 1-اولشان فرمانروای ستمگر و بیدادگر، 2-ثروتمند متکبر، 3-و کسی که اهمیت نمی‌دهد از چه راهی کسب در آمد و در چه راهی آن را خرج کند، 4-و دانشمندی که فرمانروای بیدادگر را بر ستمگریش تأیید می‌کند، 5-سوداگر خیانتکار، 6-احتکارکننده، 7-زناکار، 8-رباخوار، 9-مُمسک، 10-کسی که برایش مهم نیست از چه راهی ثروت‌اندوزی می‌کند. سپس پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: و اما دشمنانت از امت من چند نفرند؟ گفت: پانزده نفر؛ اولین دشمن من تو هستی، ای محمد! من با تو دشمن هستم و کینه‌ات را در دل دارم، 1-و دانشمندی که به‌دانسته‌های خود عمل کند، 2-و قاری و حافظ و مفسر قرآن، به‌شرطی که به‌آنچه که در آن است عمل کند، 3-و اذان‌گویی که برای خدا، در پنج وقت، اذان بگوید، 4-وکسی که فقیران، مسکینان و ایتام را دوست دارد، 5-وشخصی که دارای دلی مهربان است، 6-وکسی که در برابر حق فروتنی کند، 7-و جوانی که در بندگی خدا رشد و نموّ کند؛ آن‌که در شب نماز می‌خواند در حالی که مردم در خوابند، 8-و کسی که خود را از حرام حفظ می‌کند، 9-و کسی که برای رضای خدا برای دیگران خیرخواهی می‌کند، و در روایتی: برای برادران دینی خود دعا می‌کند، و در دلش هیچ کینه و بغض و رذیله‌ای نیست، 10-وکسی که همیشه دارای وضو است، 11-وکسی که بخشنده است، 12-و خوشخو، 13-و کسی که آنچه را خدا برایش ضمانت فرموده، قبول دارد، 14-بانوان عفیفه و شوهردارانی که خود را از نامحرم می‌پوشانند، 15-ومهیّای برای مرگ.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَى وَ إِذَا غَضِبَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، الشیخ الصدوق، ج1، ص160.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: هرکس بتواند خود را در این چهار وضعیّت کنترل کند، خداوند بدنش را بر آتش جهنّم حرام می‌کند:

1-هرگاه به‌چیزی میل پیدا کرد،

2-هرگاه از چیزی ترسید،

3-هرگاه شهوت سراغش آمد،

4-هرگاه عصبانی شد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

ویؤید ذلک ما رواه جابرُ بنُ عبدِالله فی تفسیرِ قولِه تعالى: « کنتم خیرَ أمَّةٍ أخرِجَت لِلنَّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ» سوره آل عمران (3) آیه 110. قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلَّم: أوَّلُ ما خلقَ اللهُ نوری ابتدعه مِن نورِه واشتقَّه مِن جلالِ عظمتِه، فأقبلَ یطوفُ بالقدرةِ حتى وَصَلَ إلى جَلالِ العَظَمَةِ فِی ثَمانِینَ ألفَ سَنَةٍ، ثُمِّ سَجَدَ للهِ تَعظِیماً فَفَتَقَ مِنهُ نُورُ عَلِیِّ علیه‌السلام فکان نوری محیطاً بالعظمةِ ونورُ علیٍّ محیطاً بالقدرةِ، ثُمَّ خلقَ العَرشَ واللَّوحَ والشَّمسَ وَضَوءَ النَّهارِ وَنُورَ الأبصارِ وَالعَقلَ وَالمَعرفةَ وَأبصَارَ العِبَادِ وَأسمَاعَهُم وَ قُلُوبَهُم مِن نُورِی وَ نُورِی مُشتَقٌ مِن نُورِهِ.

فنحنُ الأوَّلون ونحن الآخرون ونحن السابقون ونحن المسبحون ونحن الشافعون ونحن کلمة الله، ونحن خاصة الله، ونحن أحباء الله، ونحن وجه الله، وَ نَحنُ جَنبُ اللهِ وَ نَحنُ یمینُ اللهِ وَ نَحنُ اُمناءُ اللهِ، ونَحنُ خَزَنَةُ وَحیِ اللهِ وَ سَدَنَةُ غیبِ الله ونحن معدنُ التَّنزیلِ ومعنى التأویلِ، وَفِی أبیَاتِنَا هَبَطَ جبرئیلُ، وَنَحنُ مَحَالُّ قُدسِ اللهِ، ونحن مصابیحُ الحکمةِ ونحن مفاتیحُ الرَّحمَةِ ونحن ینابیعُ النِّعمةِ ونحن شرفُ الأمَّةِ، ونحن سادة الأئمة ونحن نوامیسُ العَصر وأحبارُ الدَّهرِ ونحن سادة العباد ونحن ساسة البلاد ونحن الکفاة والولاة والحماة والسقاة والرعاة وطریق النجاة، ونحن السبیل والسلسبیل، ونحن النهج القویم والطریق المستقیم.

مَن آمن بنا آمن بالله، ومَن ردَّ علینا ردَّ على الله، ومَن شکَّ فینا شکَّ فی الله، ومَن عرفنا عرف اللهَ، ومَن تولَّى عنَّا تولَّى عَنِ الله، ومَن أطاعنا أطاع اللهَ، و نحن الوسیلةُ إلى الله والوصلةُ إلى رضوان الله، ولنا العصمة والخلافة والهدایة، و فینا النبوةُ والولایةُ والإمامةُ، ونحن معدن الحکمة وباب الرحمة وشجرة العصمة، و نحن کلمة التّقوى والمثل الأعلى والحجة العظمى والعروةُ الوثقى الَّتی مَن تَمَسَّکَ بِهَا نَجَا. بحار الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسی، ج25، ص22، ح38. با استفاده از شرح آیت‌الله جرجانی در جلسة ثقلین، 24/10/1401.

علامه محمدباقر مجلسی رضوان الله علیه می‌نویسد: مؤیِّدِ مطالبی که ذکر شد، روایتی است که نقل کنندة آن جابر بن عبدالله انصاری در تفسیر این آیه: «شما بهترین امّتى بودید که به‌سود انسان‌ها آفریده ‌شده‌اید [چه این‌که] امر به‌معروف مى‌کنید» است. جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اوّلین چیزی که خداوند آفرید نورِ من بود؛ که آن را از نور خود بدون نمونة پیشین آفرید، و آن را از جلال عظمت خود گرفت، پس نورِ من، مشغول طواف قدرت الهی گردید تا این‌که بعد از هشتاد هزار سال به‌جلال عظمت خداوند رسید، آن‌گاه برای خدا، به‌عنوان تعظیم، سجده نمود، پس از نورِ من، نورِ علیّ علیه‌السلام باز شد، پس نورِ من عظمت پروردگار، و نور علیّ قدرت پروردگار را در بر گرفته بود [پس نور من بر عظمت خداوند و نور علیّ علیه‌السلام بر خداوند سایه افکند]، سپس خداوند از نورِ من، عرش و لوح و خورشید و نورِ روز و نورِ دیدگان و عقل و شناخت و دیدگانِ بندگان و گوش‌هایشان و دل‌هایشان را آفرید، و نورِ من گرفته شده است از نور خداوند. در نتیجه، ما اوّلین و آخرین مخلوق خدا (شروع و ختمِ این عالَم) و سابقان [در تمام خوبی‌ها] تسبیح [تنزیه از هر عیب و نقص] و شفاعت‌کنندگان [دست خلق را می‌گیریم] و کلمه [حرف و سخن خدا و لسان الله و صحبت‌کنندگان از خدا و معرِّف او و معجزة خدا]، و خواصّ [نزدیک‌ترین افراد به‌خدا] و دوستان [واقعی که همه چیزشان را در راه خدا می‌دهند] و وجه [چهرة خدا را در چهرة ما ببینید] و جنب [هیچ زمان از خدا و امر و نهی او دور نمی‌شویم] و دستِ راست [دستِ خدا و دستِ راست و سمتِ حقّ خدا] و امانتداران و خزانه‌های وحی [وحیی که خداوند بر پیامبر کرده از عالَمِ بالا، در واقع قلبِ چهارده معصوم، بیت المعمور و خانة آباد، و آسمان چهارم و قلب الله الواعی بوده است و هر چه در خزانة خدا وجود دارد نزد ما است و دانش ما تمامی ندارد، هستیم، و ما پرده‌دارانِ غیبِ خدا هستیم که هرچه از مردم مخفی است ما قدرت آشکار کردن آن را داریم، معدن آنچه از بالا نازل شده، و معنای پسِ پردة آیات الهی ما هستیم، در خانه‌های ما جبرئیل می‌آید و ائمه فرشتگان را می‌بینند، و ما چشمه‌های نعمتیم، ما شرافت امّت‌ها هستیم، و ما آقاهای امامانیم، ما ناموس‌های زمان و رئیسان جهانیم، و ما سرورانِ بندگانِ خدا هستیم، مدیریتِ شهرها در دست ما است، و ما کف‌ها و دست‌های خدا و سرپرستان و حامیان و آبیاران و چوپانان، و راه نجات هستیم، و ما مسیر خدا و آب گوارایی هستیم که در دسترس همه و منتهی به‌چشمة بهشتی است، ما راه مستقیم هستیم و فرسوده نمی‌شویم. هرکس به‌ما ایمان بیاورد ‌خدا را قبول کرده، و هرکس ما را نپذیرد خدا را ردّ کرده، و هرکس در ما تردید کند در خدا شکّ کرده و هرکس ما را بشناسد خداشناس شده است، و هرکس به‌ما پشت کند، از خدا برگشته، و هرکس فرمان ما را ببرد، از خدا فرمانبرداری کرده، و ما دستاویز به‌سوی خدا و موجب نزدیک شدن مخلوقات به‌پروردگار و ما پیوند زنندة مخلوقات به‌سوی خشنودی خدا هستیم، و خدا به‌ما مصونیّت از گناه و اشتباه و خطا و جانشینی پیامبر صلّی الله علیه و آله و رهبری جامعه را عطا فرموده است، و پیامبری و سرپرستی و رهبریِ آحاد جامعه در میان ما است، و ما معدن حکمت و درِ رحمتِ الهی و درختِ مصونیّت هستیم، و ما از تقوا جدانشدنی و بالاترین نمونة خدا و بزرگترین دلیل پروردگار و ریسمان محکمی که هرکس به‌آن چنگ بزند نجات می‌یابد، هستیم.  

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

وَ عَنهُ عَلَیهِ‌السَّلَامُ‌ أنَّهُ کَانَ ذَاتَ یَومٍ عَلَى مِنبَرِ الکُوفَةِ إذ قَالَ: أیُّهَا النَّاسُ اسألُونِی قَبلَ أن تَفقِدُونِی اسألُونِی عَن طُرُقِ السَّمَاوَاتِ فَأنَا أعرَفُ بِهَا مِن طُرُقِ الأرضِ فَقَامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن وَسَطِ القَومِ فَقَالَ لَهُ: أینَ جَبرَئِیلُ هَذِهِ السَّاعَةُ؟ فرمق بطرفه إلى السماء ثمّ رمق بطرفه إلى الأرض، ثمّ رمق إلى المشرق، ثمّ رمق إلى المغرب فلم یَخلُ موضعاً فالتفتَ إلیه و قال له: یا ذا الشیخ أنتَ جبرئیل. قال: فصفق طائراً مِن بین النّاس فضجَّ عند ذلک الحاضرونَ و قالوا نشهد أنّک خلیفةُ رسولِ اللّهِ حقّاً حقّاً رواه مقاتل بن سلیمان. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، التستری، القاضی نور الله، ج7، ص621. آیت‌الله جرجانی در جلسه ثقلین 24/10/1401 به‌این حکایت اشاره فرمودند.

روزی علی علیه‌السلام بر منبر کوفه فرمود: ای مردم، قبل از آن‌که مرا نیابید از من بپرسید؛ از من در مورد راه‌های آسمان بپرسید که من به‌آنها آشناترم تا راه‌های زمین. مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: در این لحظه جبرئیل کجاست؟ نگاهی به‌آسمان و سپس به‌زمین و پس از آن به‌مشرق و آن‌گاه به‌مغرب انداخت، و جایی را از چشم نینداخت، پس به‌او توجّه کرد، و سپس فرمود: ای آن‌که مانند پیرمردانی، تو جبرئیل هستی! در این هنگام بسان رعد و برق، پرید! پس حاضران در مسجد با دیدن این صحنه، ناله زدند و گفتند: شهادت می‌دهیم که تو جانشین برحقّ و شایستة رسول خدایی.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

ومنها: ما روی عن صاحب مدینة الحکمة: أنّ جبرئیل علیه‌السلام کان جالسا عند النبیّ صلّی الله علیه و آله فدخل علیّ علیه‌السلام فقام له جبرئیل علیه‌السلام فقال النبیّ صلی الله علیه و آله لجبرئیل: أتقوم لهذا الفتى؟ فقال جبرئیل: إنّ هذا له علیّ حقّ التعلیم، فقال صلی الله علیه و آله: کیف ذلک التعلیم یا جبرئیل؟ فقال: لمّا خلقنی الله تعالى سألنی: مَن أنت؟ ومَا اسمُک؟ ومَن أنا؟ وما اسمی؟ فتحیّرت فی ردّ الجواب ، وبقیت ساکتاً ، ثمّ حضر هذا الشابّ فی عالم الأنوار، وعلّمنی الجواب، فقال هذا: قل: أنت الربّ الجلیل، وأنا العبد الذلیل، واسمی جبرئیل؛ ولهذا قمتُ إجلالاً له وعظّمتُه. فَقَالَ النَّبِیُّ: کم عمرک یا جبرئیل؟ فقال: إنّ لله نجماً یطلع من العرش فی کلّ ثلاثین ألف سنة مرّة واحدة، وقد شاهدتُه طالعاً ثلاثین ألف مرّة، فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: إذا رأیتَ ذلک النجمَ هل تعرفه؟ فقال: کیف لا أعرفه؟! فقال النبیّ لعلیّ: خذ العمامة من جبهتک فلمّا کشفها ورآها جبرئیل علیه‌السلام رأى ذلک النجم فی جبهةِ علیّ. البراهین القاطعة، الأسترآبادی، محمد جعفر، ج3، ص311، ح45. آیت‌الله جرجانی در تاریخ 24/10/1401در جلسة هفتگی ثقلین به‌این حکایت اشاره فرمودند.

مرحوم استرآبادی می‌نویسد: یکی از آن چهل حدیث در فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایتی است که از صاحب کتاب «مدینة الحکمة» نقل شده که جبرئیل علیه‌السلام نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله نشسته بود، پس علی علیه‌السلام داخل شد، پس جبرئیل به‌احترامش از جا برخاست، پیامبر صلی الله علیه و آله به‌جبرئیل فرمود: آیا برای این جوان از جای خود برمی‌خیزی؟ جبرئیل عرض کرد: این شخص بر من حقِّ استادی دارد! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل، آنچه به‌تو آموخته چه بوده؟ عرض کرد: چون خدای متعال مرا آفرید، از من پرسید: تو کیستی و اسمت چیست و من کیستم و اسمم چیست؟ در پاسخ متحیر ماندم، و سکوت اختیار کردم، سپس این جوان در عالَمِ اَنوار حاضر شد، و پاسخ را به‌من آموخت، و این را گفت: بگو: تو پروردگار جلیل هستی، و من بندة ذلیلم، و نامم جبرئیل است! برای همین به‌احترامش برخاستم و او را تعظیم نمودم. پیامبر فرمود: ای جبرئیل، چند سال داری؟ عرض کرد: خدا ستاره‌ای دارد که در هر سی هزار سال یک‌بار از جانبِ عرش طلوع می‌کند، و من سی هزار بار شاهد طلوع آن بوده‌ام! رسول خدا صلی الله علیه و آله به‌او فرمود: اگر آن ستاره را ببینی آیا می‌شناسی؟ عرض کرد: چطور نمی‌شناسمش؟! پیامبر به‌علیّ فرمود: عمامه را از روی پیشانی‌ات بردار، همین که آن را برداشت و جبرئیل پیشانی آن را حضرت دید، آن ستاره را در پیشانی علیّ علیه‌السلام مشاهده کرد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رُوِیَ عن سعیدِ بنِ المسیبِ، قال: قحط الناسُ یمیناً وشمالاً، فمددتُ عینی فرأیتُ شخصاً أسودَ على تلٍّ قد انفردَ، فقصدتُ نحوَه فرأیتُه یُحَرِّکُ شفتیه، فلم یتم دعاءه حتى أقبلت غمامةٌ، فلما نظر إلیها حمد اللهَ وانصرفَ وأدرکنا المطرَ حتى ظنناه الغرقَ، فاتبعتُه حتى دخل دارَ علیِّ بنِ الحسینِ علیهماالسلام فدخلتُ إلیه. فقلتُ له: یا سیدی فی دارِکَ غلامٌ أسودُ تَفَضَّل علیَّ ببیعِه، فقال: یا سعیدُ ولِمَ لا یُوهَبُ لکَ، ثُمَّ أمر القَیِّمَ على غلمانه یَعرضُ کلَّ مُن فی الدار علیه فجمعوا فلم أرَ صاحبی بینَهم، فقلتُ: فلم أرَه، فقال: إنه لم یبقَ إلا فلانٌ السائسُ فأمَرَ به، فأحضِرَ فإذا هو صاحبی، فقلتُ له: هذا هو. فقال له: یا غلامُ إنَّ سعیداً قد مَلَکَکَ فامضِ معه، فقال لی الأسود:ُ ما حَملک علی أن فَرَّقتَ بینی وبینَ مولای، فقلتُ له: إنی رأیتُ ماکان منک على التَّلِّ، فَرَفَعَ یَدَهُ إلى السَّماءِ مبتهلاً، ثُمَّ قال: إن کانت سریرة ما بینک وبینی قد أذعتُها علیَّ فاقبِضنی الیک، فبکى علی بن الحسین وبکى مَن حَضَرَهُ، وخرجتُ باکیاً. فلما صرتُ إلى منزلی وافانی رسولُه، فقال لی: إن أردتَ أن تحضر جنازةَ صاحبِک فافعَل، فرجعتُ معه و وجدتُ العبدَ قد ماتَ بحَضرتِه. إثبات الوصیة، المسعودی، علی بن الحسین ج1، ص174- الأنوار البهیة، القمی، الشیخ عباس، ج1، ص113.

از سعید بن مسیِّب نقل شده که گفت: مردم را قحطی سرتاسری فراگرفت، چشمم را به‌دوردست انداختم، شخصِ سیاه‌پوستِ تنهایی را بر تپه‌ای دیدم، به‌سویش رفتم، دیدمش که لب‌هایش را تکان می‌دهد، هنوز دعایش تمام نشد بود که ابری ظاهر شد، همین که آن سیاه‌پوست به‌ابر نگاه کرد، سپاس خدا را گفت و رفت، به‌قدری باران آمد که ما گمان کردیم در آن غرق می‌شویم! دنبالش رفتم تا وارد خانة امام علی بن الحسین علیهماالسلام شد، داخل منزل ایشان شدم. و به‌آن حضرت عرض کردم: آقای من، در خانة تو غلام سیاهی هست، بر من به‌فروشِ آن لطف کن. فرمود: ای سعید، چرا غلام به‌تو بخشیده نشود؟ سپس به‌سرپرست غلامانش دستور داد که همة غلامانی را که در خانه هستند به‌سعید نشان دهد. همة غلامان جمع شدند، اما در میان آنان، غلام مورد نظرم را نیافتم، عرض کردم: ندیدمش، سرپرست غلامان عرض کرد: غلامی دیگری نمانده جز فلانی که نگهبان اسبان است، حضرت فرمود: حاضرش کنید، غلام آمد و دیدم همان شخصی است که من می‌خواستم. به‌حضرت عرض کردم: این همان شخص مورد نظر من است، حضرت به‌او فرمود: ای غلام، سعید، مالک تو گردید، پس با او برو. غلامِ سیاه از من پرسید: چه چیز تو را وادار کرد که میان من و مولایم جدایی بیندازی؟ گفتم: من، آن کاری را که بر روی تپّه انجام دادی، دیدم. پس با ناله و زاری، دستش را به‌سوی آسمان بلند کرد و گفت: اگر رازی را که میان من و تو بود، افشا کردم، پس روحم را به‌سوی خود ببر! پس امام علیه‌السلام و حضارِ در مجلس، همگی به‌گریه در آمدند، و من گریان از خانة امام، بیرون آمدم. همین که به‌خانه‌ام رسیدم، فرستادة آن حضرت نزدم آمد و به‌من گفت: اگر مایلی در تشییع جنازة رفیقت شرکت کنی، بیا. با وی به‌خانة امام برگشتم، و غلام را دیدم که در محضر آن حضرت، جان به‌جان‌آفرین تسلیم نموده است!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ‌] عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه‌السلام قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ [هَذِهِ‌] الْآیَةُ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً» سوره مجادله (58) آیه12، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا تَقُولُ قَالَ دِینَارٌ قُلْتُ لَا یُطِیقُونَهُ قَالَ فَکَمْ قُلْتُ شَعِیرَةٌ قَالَ إِنَّکَ لَزِهیدٌ فَنَزَلَ‌ «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ»‌ سوره مجادله (58) آیه13، فَخَفَّفَ اللَّهُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِی فَلَمْ یَنْزِلْ فِی أَحَدٍ قَبْلِی وَ لَا یَنْزِلُ فِی أَحَدٍ بَعْدِی. تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم الکوفی، ج1، ص469.

از امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السلام نقل شده که فرمود: هنگامی که آیه نجوا (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه [خواستید] با پیامبر درگوشی حرف بزنید، پیش از نجوایتان صدقه‌ای تقدیم دارید) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نظرت چیست؟ آیا برای هر دیدار یک دینار مناسب است؟ عرض کردم: همة مردم توان پرداخت این مبلغ را ندارند. فرمود: پس چقدر؟ عرض کردم: دانه­ ای جو! فرمود: شاید کسی بگوید تو به‌این کار شوقی نداری! پس آیة بعدی نازل شد: آیا [از فقر] ترسیدید که پیش از نجوایتان صدقه‌هایی بدهید؟ نازل شد، پس خداوند به‌خاطر من این بار را از دوش امّت برداشت و این آیه پیش از من و بعد از من دربارة هیچ‌کسی نازل نشده و نازل نخواهد شد.

رُوِیَ عن علیٍّ علیه‌السّلام: أنّه ناجى رسولَ الله صلّى اللهُ علیه وآله وسلّم عشرَ مراتٍ بِعَشرِ کلماتٍ قدَّمها عشرَ صدقاتٍ فسألَ فی الأولى: ما الوفاء؟ قال: التوحیدُ وشهادةُ أن لا إله إلا اللهُ، ثُمَّ قال: وما الفسادُ؟ قال: الکُفرُ والشِّرکُ باللهِ عزّوجلَّ، ثمَّ قال: وما الحقُّ؟ قال: الإسلامُ والقرآنُ والولایةُ إذا انتهتْ إلیکَ، قال: وما الحیلةُ؟ قال: ترکُ الحیلةِ، قال: وما علیَّ؟ قال: طاعةُ اللهِ وطاعةُ رسولِه، قال: وکیف أدعو اللهَ تعالى؟ قال: بالصِّدقِ والیقینِ، قال: وماذا أسأل اللهَ تعالى؟ قال: العافیةَ، قال: وماذا أصنَعُ لنِجاةِ نَفسی؟ قال: کُلْ حلالاً وقُلْ صِدْقاً، قال: وما السرورُ؟ قال: الجنةُ، قال: وما الراحةُ؟ قال: لقاءُ اللهِ تعالى.

فلما فرغ النبیُّ صلّى اللهُ علیه وآله وسلّم من جوابِ أسئلةِ علیٍّ، نُسِخَ حُکْمُ وُجُوبِ الصدقةِ قبلَ التناجی مع رسولِ الله صلّى الله علیه وآله وسلّم. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمة من ذریتهم علیهم‌السلام، ابراهیم بن محمد المؤید الجوینی الخراسانی، ج1، ص315، ح283.

از علی علیه‌السلام نقل شده که او با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دَه بار، با دَه کلمه درگوشی کرده است و قبل از آن کلمات، دَه صدقه داده است،

1-پس اولین سؤالش این بود: وفاء چیست؟ پیامبر فرمود: پیمانداری یگانه دانستن خدا و شهادت به‌وحدانیت او است،

2- سپس عرض کرد: تباهی چیست؟ فرمود: کافر شدن و برای خداوند عزوجل قائل شدن به‌شریک داشتن.

3-سپس عرض کرد: حق چیست؟ فرمود: اسلام و قرآن و ولایتی است که سرانجامش تو باشی،

4-عرض کرد: راه فرار چیست؟ فرمود: مکر نکردن،

5- عرض کرد: چه چیزی بر عهدة من است؟ فرمود: پیروی کردن از خدا و رسولش،

6-عرض کرد: خدای متعال را چگونه صدا بزنم؟ فرمود: از روی راستی و قطع،

7-عرض کرد: از خدای متعال چه چیزی درخواست کنم؟ فرمود: صحت، سلامتی و تندرستی،

8-برای نجات خودم چه کنم؟ فرمود: حلال بخور و راستگو باش،

9-عرض کرد: شادی و خوشحالی چیست؟ فرمود: بهشت،

10-عرض کرد: آسایش چیست؟ فرمود: ملاقات کردن خدای متعال (عاقبت به‌خیری).  

پس چون پیامبر صلی الله علیه و آله از پاسخ دادن به‌سؤالات علی علیه‌السلام فارغ شد، حکمِ وجوبِ صدقه دادن قبل از درگوشی کردن با رسول خدا صلی الله علیه و آله نسخ (باطل، زائل و برداشته) شد!   

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ زَاذَانَ، عَنْ سَلْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً.

فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابَیْنِ‌.

فَقَالَ: یَا سَلْمَانُ: هَلْ عَلِمْتَ مَنْ نُقَبَائِی وَ مَنِ الِاثْنَیْ عَشَرَ الَّذِینَ اخْتَارَهُمْ اللَّهُ لِلْأُمَّةِ مِنْ بَعْدِی؟

فَقُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ.

فَقَالَ: یَا سَلْمَانُ، خَلَقَنِی اللَّهُ مِنْ صَفْوَةِ نُورِهِ، وَ دَعَانِی فَأَطَعْتُهُ، وَ خَلَقَ مِنْ نُورِی عَلِیّاً، وَ دَعَاهُ فَأَطَاعَهُ، وَ خَلَقَ مِنْ نُورِ عَلِیٍّ فَاطِمَةَ، وَ دَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ، وَ خَلَقَ مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ: الْحَسَنَ، وَ دَعَاهُ فَأَطَاعَهُ، وَ خَلَقَ مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ: الْحُسَیْنَ، فَدَعَاهُ فَأَطَاعَهُ.

ثُمَّ سَمَّانَا بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ، فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ، وَ اللَّهُ الْعَلِیُّ وَ هَذَا عَلِیٌّ، وَ اللَّهُ الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ، وَ اللَّهُ ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ، وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ.

ثُمَّ خَلَقَ مِنَّا وَ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ: تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ، فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ، قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ‌ سَمَاءً مَبْنِیَّةً، وَ أَرْضاً مَدْحِیَّةً، وَ لَا مَلَکاً وَ لَا بَشَراً، وَ کُنَّا نُوراً نُسَبِّحُ اللَّهَ، وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِیعُ.

قَالَ سَلْمَانُ: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، فَمَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلَاءِ؟

فَقَالَ: یَا سَلْمَانُ، مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ، وَ اقْتَدَى بِهِمْ، وَ وَالَى وَلِیَّهُمْ، وَ تَبَرَّأَ مِنْ‌ عَدُوِّهِمْ، فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا، یَرِدُ حَیْثُ نَرِدُ، وَ یَسْکُنُ حَیْثُ نَسْکُنُ.

فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ هَلْ یَکُونُ إِیمَانٌ بِهِمْ بِغَیْرِ مَعْرِفَةِ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ؟

فَقَالَ: لَا یَا سَلْمَانُ.

فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَأَنَّى لِی بِهِمْ وَ قَدْ عَرَفْتُ إِلَى الْحُسَیْنِ؟

قَالَ: ثُمَّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ، ثُمَّ ابْنُهُ‌ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ، ثُمَّ ابْنُهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ غَیْظَهُ صَبْراً فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ثُمَّ ابْنُهُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرَّضِیُّ لِأَمْرِ اللَّهِ، ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ‌ اللَّهِ، ثُمَّ ابْنُهُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَادِی إِلَى اللَّهِ، ثُمَّ ابْنُهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الصَّامِتُ الْأَمِینُ لِسِرِّ اللَّهِ، ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِحَقِ‌ اللَّهِ.

ثُمَّ قَالَ: یَا سَلْمَانُ، إِنَّکَ مُدْرِکُهُ، وَ مَنْ کَانَ مِثْلَکَ، وَ مَنْ تَوَلَّاهُ بِحَقِیقَةِ الْمَعْرِفَةِ.

قَالَ سَلْمَانُ: فَشَکَرْتُ اللَّهَ کَثِیراً ثُمَّ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنِّی مُؤَجَّلٌ إِلَى عَهْدِهِ؟

قَالَ: یَا سَلْمَانُ اقْرَأْ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا. ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً». سوره إسراء (17) آیات 5 و6.

قَالَ سَلْمَانُ: فَاشْتَدَّ بُکَائِی وَ شَوْقِی، ثُمَّ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَ بِعَهْدٍ مِنْکَ؟

فَقَالَ: إِی وَ اللَّهِ، الَّذِی أَرْسَلَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ، مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ التِّسْعَةِ، وَ کُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَعَنَا، وَ مُضَامٍّ فِینَا، إِی وَ اللَّهِ یَا سَلْمَانُ، وَ لَیُحْضُرَنَّ إِبْلِیسُ وَ جُنُودُهُ، وَ کُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً، حَتَّى یُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الْأَوْتَارِ، وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً، وَ یُحَقِّقُ‌ تَأْوِیلَ هَذِهِ الْآیَةِ: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ‌». سوره قصص (28) آیات 5 و6.

قَالَ سَلْمَانُ: فَقُمْتُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَا یُبَالِی سَلْمَانُ مَتَى لَقِیَ الْمَوْتَ، أَوْ الْمَوْتُ لَقِیَهُ‌. دلائل الإمامة، ط مؤسسة البعثة، الطبری‌ الصغیر، محمد بن جریر، ج 1، ص448. متن مورد بحث استاد آیت‌الله جرجانی در مسجد جوادالائمه در تاریخ جمعه 23/10/1401 سال‌روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

از زاذان و او از سلمان فارسی نقل شده که سلمان رضی الله عنه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالی هیچ نبی و رسولی را مبعوث نفرمود مگر آنکه برایش دوازده پیشوا (رئیس، سردسته و سردمدار) قرار داد.

پس عرض کردم: یا رسول الله، این را من از پیروان دو کتاب (تورات و انجیل) شناختم.

فرمود: ای سلمان، آیا می‌دانی چه کسانی پیشوایان و دوازده نفری هستند که خداوند آنان را بعد از من، برای مردم، انتخاب فرموده است؟

عرض کردم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: ای سلمان، خداوند مرا از خالص شده و برگزیدة نور خود خلق فرمود، و مرا صدا زد پس از او فرمانبرداری کردم، و از نور من علیّ را خلق فرمود، و او را خواند، پس از او اطاعت کرد، و از نور علیّ، فاطمه را خلق کرد، و او را صدا زد، پس از او اطاعت کرد، و از من و علی و فاطمه، حسن را آفرید، و او را خواند، پس او فرمانبرداری کرد، و از من و علی و فاطمه، حسین را آفرید، پس او را صدا زد و او اطاعت کرد.

سپس ما را به‌پنج نام از اسماء خود نامگذاری فرمود، پس خداوند محمود است و من محمّد، و خداوند علیّ است و این شحص علیّ است، و خداوند فاطر (آغازکننده) است، و این شخص فاطمه است، و خداوند دارای نیکی است و این شخص حسن است، و خداوند نیکی کننده است و این فرد حسین است.

آن‌گاه از ما و نور حسین نُه امام را آفرید، و آنان را صدا زد و فوراً از او اطاعت کردند، پیش از آن‌که (خداوند) آسمان ساخته شده و زمین گسترده و فرشته‌ای و بشری را بیافریند، و ما (چهارده معصوم) نوری بودیم که خدا را تسبیح می‌کردیم و به‌او گوش می‌دادیم و (از دستوراتش) فرمانبرداری می‌کردیم.

سلمان می‌گوید: پس عرض کردم: ای رسول خدا، پدر و مادرم به‌فدایت، پاداش کسی که این‌ها را بشناسد، چیست؟

فرمود: ای سلمان، هرکس آنان را درست بشناسد، و از آنان پیروی کند، و دوست آنان را دوست بدارد، و از دشمنشان بیزاری بجوید، پس او به‌خدا قسم از ما است؛ هرجا وارد شویم او هم وارد می‌شود، و هرجا ماندگار شویم او هم همان‌جا استقرار خواهد یافت.

عرض کردم: ای رسول خدا، آیا می‌شود به‌آنان ایمان داشت بدون این‌که اسامی و دودمانشان را شناخت؟

فرمود: ای سلمان، نه.

عرض کردم: ای رسول خدا، چگونه به‌شناخت ایشان دست یابم درحالى‌که تا حسین علیه‌السّلام را شناخته‌ام؟

فرمود: سپس سرورِ عبادت‌کنندگان، پس از او، پسرش محمد بن علی شکافنده دانش‌های پیامبران و مرسلان اول و آخر، سپس پسرش جعفر بن محمدِ راستگو، سپس پسرش موسی بن جعفر، همان که خشمش را برای بردباری در راه خداوند عزوجل فرو می‌خورد، سپس پسرش علی بن موسی، همان که از دستور خدا خُرسند است، سپس پسرش محمد بن علی، آن‌که از میان مخلوقاتِ خدا، برگزیده شد، سپس پسرش علی بن محمد، که هدایت کنندة به‌سوی خدا است، پس از او پسرش حسن بن علی، که نگهدار اَسرار الهی است، بعد از او پسرش محمد بن حسن، که هدایت کننده و هدایت شده، سخنگو و برخاسته برای اقامة حق خدا است.

آن‌گاه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: اى سلمان، تو و هرکس که مانند تو باشد و نیز هرکه با معرفت راستین از او پیروى کند، او را [در رجعت] درک خواهد کرد. سلمان می‌گوید: پس خداى را بسیار شکر کردم، سپس عرض کردم: ای رسول خدا، آیا عُمرِ من تا زمان او طولانی خواهد شد؟

فرمود: اى سلمان، بخوان: هنگامى‌که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوىِ خود را بر ضدّ شما بر مى‌انگیزیم تا [شما را سخت درهم کوبند حتّى براى به‌دست آوردن مجرمان]، درون خانه‌ها را جستجو کنند و این وعده‌ای است قطعى. سپس شما را بار دیگر بر آن‌ها چیره مى‌کنیم و شما را به‌وسیلة اموال و فرزندان کمک خواهیم‌ کرد؛ و نفرات شما را بیشتر [از دشمن] قرار مى‌دهیم.

سلمان می‌گوید: در این هنگام، گریه و اشتیاقم شدّت یافت. آن‌گاه عرض کردم: ای رسول خدا، شما این قول را به‌من می‌دهید؟ فرمود: آری! به‌خدایی که مرا به‌حق فرستاد. من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نُه امامی که از نسل حسین می‌آیند، و هرکه از ماست و با ماست و هرکه به‌خاطر ما به‌او ظلم شده است، همین قول را به‌تو می‌دهیم. ای سلمان! آری به‌خدا، ابلیس و لشکریانش و هرکه ایمانش را به‌کمال‌رسانده (و ستم دیده) یا هرکه کفرش را به‌کمال‌رسانده (و ستم کرده)، حاضر می‌شود تا قصاص شود (و به‌سزای عملش برسد) و از وی انتقام گرفته خواهد شد، و پروردگار تو به‌هیچ‌کس ستم روا نمی‌دارد، و تفسیر این آیه را محقق خواهد کرد که می‌فرماید: و می‌خواهیم بر کسانی که در زمین به‌زبونی کشیده شده‌اند تفضّل کنیم و آنها را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارثان [زمین] کنیم. و در زمین قدرتشان دهیم و به‌فرعون و هامان و لشکریان آن دو، چیزی را که از آن حذر داشتند نشان دهیم.

سلمان می‌گوید: پس از جلوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستم، و دیگر برای سلمان مهم نبود که چه زمانی به‌سراغ مرگ رود [به‌مرگ طبیعی بمیرد] یا مرگ به‌سراغ او آید [به‌مرگ غیر طبیعی بمیرد]!     

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال النبیُّ صلّی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ! تَمَنَّی جَبْرئِیلُ اَنْ یَکُونَ مِنْ بَنِی آدَمَ بِسَبْعِ خِصَالٍ وَ هِیَ: الصَّلَوةُ فِی الْجَمَاعَةِ وَ مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ وَالصُّلْحُ بَیْنَ الإثْنَیْنِ وَ إکْرَامُ الْیَتِیمِ وَ عِیَادَةُ الْمَرِیضِ وَ تَشْیِیعُ الْجَنَازةِ وَ سَقْیُ الْمَاءِ فِی الْحَجِّ فَاحْرِصْ عَلَی ذَلِکَ. المواعظ العددیة، للمشکینی، ص320.

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: ای علی! جبرئیل آرزو کرده که به‌خاطر انجام هفت کار، از فرزندان آدم باشد، و آن امور عبارتند از:

  1. خواندن نماز به‌جماعت
  2. همنشینی با دانشمندان
  3. آشتی دادن بین دو نفر
  4. احترام گذاشتن به‌یتیم
  5. ملاقات و احوال‌پرسی از مریض
  6. حرکت کردن به‌دنبال جنازه
  7. آب دادن به‌مردم در حجّ. پس نسبت به‌انجام این امور مشتاق باش.
  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی بصیر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن آبائه، عن علی علیهم‌السلام قال: قال رسول الله صلّى‌الله‌علیه‌وآله: إنَّ فی الجنة غرفاً یُرى ظاهرُها مِن باطنِها وباطنُها مِن ظاهرِها یَسکُنُها مِن أمتی مَن أطابَ الکلامَ، وأطعم الطعامَ، وأفشى السلامَ، وأدامَ الصیامَ، وصلَّى باللیلِ وَالناسُ نِیامٌ، فقال علی علیه‌السلام: یا رسولَ الله ومن یُطیق هذا مِن أمتِک؟ فقال علیه‌السلام: یا علی أو ما تدری ما إطابة الکلام؟ مَن قال إذا أصبح وأمسى: «سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر» ـ عشرَ مراتٍ ـ، وإطعامُ الطعام نفقةُ الرجل على عِیاله، وأما إدامة الصیام فهو أن یصوم الرجلُ شهرَ رمضانَ وثلاثةَ أیامٍ فی کلِّ شهرٍ یُکتبُ له صومُ الدهرِ، وأما الصلاةُ باللیلِ والناسُ نیامٌ فمَن صلَّى المغربَ وصلاةَ العشاءِ الآخرةِ وصلاةَ الغداة فی المسجد فی جَماعةٍ فکأنما أحیا اللَّیلَ کُلَّهُ، وإفشاءُ السلامِ أن لا یَبخَلَ بالسلامِ على أحدٍ مِنَ المُسلِمِینَ. معانی الأخبار، الشیخ الصدوق، ج1، ص250، معنى إطابة الکلام، وإطعام الطعام، وإفشاء السلام، وإدامة الصیام والصلاة باللیل والناس نیام، ح1.

ابوبصیر از امام صادق و ایشان از پدرانشان علیهم‌السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا در بهشت اتاق‌هایی است که داخلشان از بیرونشان و بیرونشان از داخلشان دیده می‌شود، کسانی از امت من در آن اتاق‌ها سکونت پیدا می‌کنند که کلامشان پاکیزه، اهل خوراندن غذا، آشکار کردن نماز، ادامه دادن نماز، و نماز در شب هنگامی که مردم در خوابند، باشند. علی علیه‌السلام می‌فرماید: عرض کردم: ای رسول خدا، از امت شما چه کسی توان انجام این پنج‌کار را دارد؟ حضرت فرمود: علی جان، آیا نمی‌دانی پاکیزه کردن سخن به‌چه معنا است؟ منظور این است که هرکس در صبح و شام ده مرتبه بگوید: «سبحان الله والحمدلله و لا إله إلا الله و الله أکبر»، و اما خوراندن غذا، انفاق کردن مرد بر نانخورانش است، و اما منظور از تداوم روزه این است که انسان ماه رمضان را روزه بگیرد و در هر ماه هم سه روز (پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط ماه) را روزه بگیرد، که برای او ثواب روزه تمام عمر را می‌نویسند، و اما منظور از نماز خواندن در شب هنگامی که مردم خوابند، این است که کسی نماز مغرب و عشاء و نماز صبح را در مسجد و به‌جماعت بخواند، گویا تمام شب را بیدار مانده است، و معنای آشکار کردن سلام این است در سلام کردن بر هیچ یک از مسلمانان بخل نورزد.    

  • مرتضی آزاد