یا أَبا ذَرٍّ، الدَّرَجَةُ فی الجَنَّةِ فَوقَ الدَّرَجَةُ کَما بَینَ السَّماءِ والأَرضِ، وإِنَّ العَبدَ لَیَرفَعُ بَصَرَهُ فَیَلمَعُ لَهُ نورٌ یَکادُ یَخطُفُ بَصَرَهُ فَیَفزَعُ لِذَلِکَ فَیقولُ: ما هَذا؟ فَیُقالُ: هَذا نورُ أَخیکَ، فَیَقولُ: أَخی فُلانٌ! کُنَّا نَعمَلُ جَمیعاً فی الدُّنیا وَقَد فُضِّلَ عَلیَّ هَکَذا؟ فَیُقالُ لَهُ: إِنَّه کانَ أَفضَلَ مِنکَ عَمَلاً. ثُمَّ یُجعَلُ فی قَلبِهِ الرِّضا حَتّى یَرضى. همان، ص461.
اى ابوذر، بهشت، درجه بر بالاى درجه است؛ همانطور که میان آسمان و زمین (فاصله زیاد است). بنده، چشمش را بالا مىچرخانَد و نورى بر او مىتابد که نزدیک است چشم او را برُباید و از این اتّفاق بهفغان در مىآید و مىگوید: این چیست؟ پاسخ داده مىشود: این، نور برادرت است. پس مىگوید: فلان برادرم؟ ما که در دنیا با هم بودیم. او چهطور اینگونه بر من برترى یافته است؟ بهاو گفته مىشود: او در عمل از تو برتر بود. آنگاه در دلش رضایتى نهاده مىشود، تا اینکه خشنود گردد.