رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

۴۱ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عَنِ الصّادِقِ جعفرُ بنُ محمَّدٍ، عن أبیه، عن آبائه علیهم‌السلام، قال: قالَ رسولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه وآله: مرَّ عیسى بنُ مریمَ علیه‌السلام بقبرٍ یُعَذَّبُ صاحبُهُ، ثُمَّ مرَّ به من قابلٍ فإذا هو لیس یعذبُ، فقال: یا ربِّ، مررتُ بهذا القبر عامَ أوّلٍ، فکان صاحبُه یعذبُ، ثم مررتُ به العامَ فإذا هو لیس یعذبُ! فأوحَى اللّهُ عزوجل إلیه: یا روحَ اللّهِ، إنّه أدرکَ له ولدٌ صالحٌ، فأصلحَ طریقاً، وآوى یتیماً، فغفرتُ له بِمَا عَمِلَ ابنُهُ. قالَ: وَ قالَ عیسى بنُ مریمَ علیه‌السلام لیحیى بنِ زکریّا علیه‌السلام: إذا قیل فیکَ ما فیکَ، فاعلَم أنَّه ذنبٌ ذکرتَه فاستغفرِ اللّهَ منه، وإن قیلَ فیکَ ما لیسَ فیکَ، فاعلَم أنَّه حسنةٌ کُتِبَت لکَ لم تَتعَب فیهَا. امالی شیخ صدوق، مترجم آیت‌الله کمره‌ای، المجلس السّابع و السَّبعُونَ، ص512، ح8.

امام صادق از پدرش و ایشان از پدرانشان نقل کرده‌اند که فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: عیسی بن مریم از کنارِ قبری گذشت، در حالی که صاحب آن قبر، عذاب می‌شد، سپس سالِ بعد، از کنار همان قبر گذشت، در حالی که دیگر از عذابِ صاحبِ آن قبر، خبری نبود. عرض کرد: بار پروردگارا، سالِ قبل از کنارِ این قبر گذشتم و صاحبش داشت عذاب می‌شد، ولی امسال از کنارِ همان قبر گذشتم و از عذاب صاحبِ قبر، خبری نبود؟ خداوند عزوجل به‌او وحی کرد: ای روح اللّه، صاحبِ این قبر، فرزندِ صالحی داشت که بالغ شد و راهی را درست کرد و یتیمی را پناه داد، پس او را به‌خاطرِ کار فرزندش، آمرزیدم. و فرمود: عیسی بن مریم علیه‌السلام به‌یحیی بن زکریّا علیه‌السلام فرمود: هرگاه در موردِ تو عیبی را بازگو کنند که در تو هست، پس بدان که گناهی مرتکب شده‌ای و آن را به‌یاد آوردی، پس از خداوند برای آن گناهت طلب آمرزش کن، و اگر به‌تو تهمت زدند و عیبی را که در تو نیست به‌تو نسبت دادند، پس بدان که با این تهمت، بدون این‌که رنجی ببری، ثوابی برایت نوشته شد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَن أبی جعفرٍ محمّدِ ابنِ علیٍّ الباقرِ علیه‌السلامُ، قالَ: قالَ موسى بنُ عمران: یا ربِّ، أوصِنی. قال: أوصیک بی. فقال: یا ربِّ، أوصنی، قال: أوصیک بی، ثلاثاً. قال: یا ربِّ، أوصنی. قال: أوصیک باُمِّکَ. قالَ: یا ربِّ، أوصنی. قال: أوصیک باُمِّکَ. قالَ: یا ربِّ، أوصنی. قال: أوصیکَ بأبیکَ. قال: فکان یُقالُ لِأجلِ ذلکَ، إنَّ للاُمِّ ثُلُثَیِ البِرِّ، وللأبِ الثّلثَ. اَمالی شیخ صدوق، مترجم آیت‌الله کمره‌ای، المجلس السّابع و السَّبعُونَ، ص511، ح5.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: موسی بن عمران علیه‌السلام تا سه بار عرض کرد: پروردگارا، به‌من سفارش فرما. در هر بار خداوند در جوابش فرمود: تو را به‌خودم سفارش می‌کنم، و بار چهارم و پنجم او را نسبت به‌مادرش سفارش فرمود، و در مرتبة ششم سفارش پدرش را به‌او فرمود. امام باقر علیه‌السلام فرمود: از این‌جا است که همیشه گفته می‌شود: مادر دو سوّمِ حق نیکیِ فرزند را و پدر یک سوّم را دارا است.

 

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

و قال مالکُ بنُ ربیعة: بینما نحنُ عندَ رسولِ اللّهِ صلّى اللّهُ علیهِ و آلِه و سلّمَ إذ جاءَهُ رجلٌ مِن بَنِی سلمة، فقال: یَا رسولَ اللّهِ، هَل بَقِیَ مِن بِرِّ أبَوَیَّ شی‌ءٌ أبرّهما بِهِ بعدَ وفاتِهما؟ قَالَ صلّى اللّهُ علیهِ و آلِه و سلَّمَ: نعم، الصلاةُ علیهما، و الإستغفارُ لهما، و إنفاذ عهدِهما، و إکرامُ صدیقِهِما، و صلةُ الرَّحِمِ الّتِی لَا تُوصل إلّا بهما. المحجّة البیضاء، الفیض الکاشانی، ج3، ص435.

مالک بن ربیعه گفت: هنگامی که ما نزد رسول‌ خدا صلّی اللّه علیه وآله بودیم مردی از قبیلة بنی‌سلمه آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا بعد از فوتِ پدر و مادرم چیزی از نیکی به‌آن‌ها، باقی مانده تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: آری، نماز خواندن برای آن‌ها، و طلبِ آمرزش برایشان، عمل به‌عهدشان، احترام به‌رفقای آن‌ها، و رفت و آمد با خویشاوندانی که به‌وسیلة پدر و مادر با آن‌ها خویشی پیدا می‌کنی.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ صلّی اللّهُ علیه و آله فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی رَاغِبٌ فِی الْجِهَادِ نَشِیطٌ، قَالَ: فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلّی اللّهُ علیه و آله: فَجَاهِدْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنَّکَ إِنْ تُقْتَلْ تَکُنْ حَیّاً عِنْدَ اللَّهِ تُرْزَقْ وَ إِنْ تَمُتْ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُکَ عَلَى اللَّهِ وَ إِنْ رَجَعْتَ رَجَعْتَ مِنَ الذُّنُوبِ کَمَا وُلِدْتَ، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ لِی وَالِدَیْنِ کَبِیرَیْنِ یَزْعُمَانِ أَنَّهُمَا یَأْنَسَانِ بِی وَ یَکْرَهَانِ خُرُوجِی. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللّهُ علیه و آله: فَقِرَّ مَعَ وَالِدَیْکَ، فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأُنْسُهُمَا بِکَ یَوْماً وَ لَیْلَةً خَیْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ. اصول کافی، للکلینی، ترجمة سید جواد مصطفوی، ج3، بابُ البرِّ بالوالدین، ص233، ح10، ش2007.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: مردی خدمت رسول خدا صلّی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه، من مشتاق جهادم و به‌آن علاقه دارم. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: پس در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی نزد خدا زنده خواهی بود و روزی می‌خوری، و اگر بمیری اجرت با خدا است، و اگر از (میدان جنگ) سالم برگردی، از گناهان بیرون شوی چون روزی که مادرت تو را زاییده است. عرض کرد: یا رسول اللّه، من پدر و مادر پیری دارم که به‌گمان خود با من انس دارند و از رفتن من به‌جهاد ناخرسندند. رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله فرمود: در این صورت با پدر و مادرت باش؛ قسم به‌آن کسی که جانم در دست او است یک‌شبانه روز انس آنان به‌تو از جهادِ یک‌سال بهتر است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمَّدٍ علیهماالسلام، قَالَ: مَن مَلَکَ نَفسَهُ إذَا رَغِبَ، وَإذَا رَهِبَ، وَإذَا اشتَهَى، وَإذَا غَضِبَ، وَإذَا رَضِیَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ. الأمالی للصدوق، المجلس الثالث والخمسون، ص329، ح7.

از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: هرکس بتواند خود را در این پنج موقعیّت حفظ کند خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام می‌کند: هنگامی که به‌چیزی علاقه‌مند و آن را دوست داشته باشد، (مثلِ زنِ نامحرم و مالِ حرام)، و زمانی که از چیزی بترسد و از آن بدش بیاید، (مثل بلا، بیماری و فقر)، و وقتی که هوس و هوای چیزی را بکند و عاشق چیزی بشود، (مثل غذا)، و هنگامی که از چیزی عصبانی و خشمگین شود، (مثل توهین و بی‌احترامی) و زمانی که از چیزی خشنود ‌شود و از آن خوشش بیاید، (مثل تعریف و تمجید).

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: لَمَّا دَعَا نُوحٌ علیه‌السلام رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ، أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ، فَقَالَ: یَا نُوحُ، إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا، فَقَالَ نُوحٌ: وَ اللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ، فَمَا هِیَ؟ قَالَ: بَلَى، دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ، فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ، فَقَالَ لَهُ نُوحٌ: مَا الَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ؟ قَالَ لَهُ: اذْکُرْنِی فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ، فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ؛ اذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ‌، وَ اذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ، وَ اذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ. الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص132، ح140. خصال شیخ صدوق، ترجمة آیت‌الله کمره‌ای، ج1، باب الثلاثة، ص146، ح217. 

از جابر نقل شده و او از امام باقر علیه‌السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: بعد از آن‌که نوح علیه‌السلام قومش را نفرین کرد و از خدا خواست که آنان را نابود کند، ابلیسِ ملعون، نزد او آمد و گفت: ای نوح، تو بر من حقّی داری و می‌خواهم برایت جبران کنم! نوح گفت: به‌خدا قسم، برای من خیلی زشت است که در حقِّ تو محبّتی کرده باشم که تو بخواهی آن را تلافی کنی! ابلیس گفت: چرا، تو قومت را نفرین کردی و همه را در دریا غرق کردی، حال، تا زمانی که نسلِ دیگری بیاید و من آنان را گمراه کنم، آسوده‌ام! نوح گفت: آن پاداشی که می‌خواهی در ازایِ این خدمت، به‌من بدهی چیست؟ گفت: در سه جا به‌یاد من باش؛ زیرا من به‌کسی که در یکی از این حالات باشد از همه نزدیک‌ترم؛ هرگاه عصبانی شدی به‌یاد من باش، و هر وقت بین دو نفر قضاوت کردی به‌یاد من باش، و هر زمانی که با زنِ نامحرمی، تنها بودی و هیچ‌کس دیگر با شما نبود، به‌یاد من باش.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِیِ،‌ أَنَّهُ لَقِیَ إِبْلِیسَ، فَسَأَلَهُ، فَقَالَ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ: أَنَا مِنْ وُلْدِ آدَمَ، فَقَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَنْتَ مِنْ قَوْمٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یُحِبُّونَ اللَّهَ وَ یَعْصُونَهُ وَ یُبْغِضُونَ إِبْلِیسَ وَ یُطِیعُونَهُ؛ فَقَالَ: مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ: أَنَا صَاحِبُ الْمِیسَمِ وَ الإسْمِ الْکَبِیرِ وَ الطَّبْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنَا قَاتِلُ هَابِیلَ، وَ أَنَا الرَّاکِبُ مَعَ نُوحٍ فِی الْفُلْکِ، أَنَا عَاقِرُ نَاقَةِ صَالِحٍ، أَنَا صَاحِبُ نَارِ إِبْرَاهِیمَ، أَنَا مُدَبِّرُ قَتْلِ یَحْیَى، أَنَا مُمَکِّنُ قَوْمِ فِرْعَوْنَ مِنَ النِّیلِ، أَنَا مُخَیِّلُ السِّحْرِ وَ قَائِدُهُ إِلَى مُوسَى، أَنَا صَانِعُ الْعِجْلِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ، أَنَا صَاحِبُ مِنْشَارِ زَکَرِیَّا، أَنَا السَّائِرُ مَعَ أَبْرَهَةَ إِلَى الْکَعْبَةِ بِالْفِیلِ، أَنَا الْمُجَمِّعُ لِقِتَالِ مُحَمَّدٍ یَوْمَ أُحُدٍ وَ حُنَیْنٍ، أَنَا مُلْقِی الْحَسَدِ یَوْمَ السَّقِیفَةِ فِی قُلُوبِ الْمُنَافِقِینَ، أَنَا صَاحِبُ الْهَوْدَجِ یَوْمَ الْبَصْرَةِ وَ الْبَعِیرِ، أَنَا صَاحِبُ الْمَوَاقِفِ فِی عَسْکَرِ صِفِّینَ، أَنَا الشَّامِتُ یَوْمَ کَرْبَلَاءَ بِالْمُؤْمِنِینَ، أَنَا إِمَامُ الْمُنَافِقِینَ، أَنَا مُهْلِکُ الْأَوَّلِینَ، أَنَا مُضِلُّ الْآخِرِینَ، أَنَا شَیْخُ النَّاکِثِینَ، أَنَا رُکْنُ الْقَاسِطِینَ، أَنَا ظِلُّ الْمَارِقِینَ، أَنَا أَبُو مُرَّةَ مَخْلُوقٌ مِنْ نَارٍ لَا مِنْ طِینٍ، أَنَا الَّذِی غَضِبَ عَلَیْهِ رَبُّ الْعَالَمِینَ! فَقَالَ الصُّوفِیُّ: بِحَقِّ اللَّهِ عَلَیْکَ إِلَّا دَلَلْتَنِی عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ أَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى نَوَائِبِ دَهْرِی. فَقَالَ: اقْنَعْ مِنْ دُنْیَاکَ بِالْعَفَافِ وَ الْکَفَافِ، وَ اسْتَعِنْ عَلَى الْآخِرَةِ بِحُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ بُغْضِ أَعْدَائِهِ، فَإِنِّی عَبَدْتُ اللَّهِ فِی سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ عَصَیْتُهُ فِی سَبْعِ أَرَضِیهِ، فَلَا وَجَدْتُ مَلَکاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِیّاً مُرْسَلًا إِلَّا وَ هُوَ یَتَقَرَّبُ بِحُبِّهِ. قَالَ: ثُمَّ غَابَ عَنْ بَصَرِی. فَأَتَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه‌السلام فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِهِ. فَقَالَ: آمَنَ الْمَلْعُونُ بِلِسَانِهِ وَ کَفَرَ بِقَلْبِهِ. مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج2، فصل فی أحوالِه علیه‌السلام مع إبلیس و جنوده‌، ص251. 

از علیّ بن محمّدِ صوفی نقل شده است که او ابلیس را ملاقات کرد و ابلیس از او سؤال کرد و پرسید: تو کیستی؟ صوفی گفت: من از فرزندانِ آدم هستم. ابلیس گفت: نیست معبودِ به‌حقّی مگر خداوند، تو از افرادی هستی که گمان می‌کنند خدا را دوست دارند، امّا از او نافرمانی می‌کنند، و ادّعا می‌کنند که با ابلیس دشمن‌اند، ولی از او پیروی می‌کنند! صوفی پرسید: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: من مالکِ آهن یا ابزاری هستم که با آن داغ می‌کنند، و دارندة اسم بزرگ، طبلِ مهمّ، و من قاتلِ هابیل هستم، و من با نوح در کشتی سوار شدم، من پی‌کنندة شتر صالح، و دارندة آتشِ ابراهیم، من راهنمایی کننده و چاره‌اندیشِ شهادتِ یحیی هستم، من قومِ فرعون را از راه نیل توانمند و قادر ساختم، من خیال‌انگیزِ سحر و کشانندة آن به‌سوی موسی، و سازندة گوساله برای بنی اسرائیل، من صاحبِ ارّه و داسِ زکریّا، من همراه ابرهه، با فیل، به‌سوی کعبه، من جمع‌کنندة افراد برای جنگ با محمّد در جنگِ اُحد و حنین، من افکنندة حسد در روز سقیفه در دل‌های منافقان، من دارندة کجاوة مخصوصِ بانوان و شتر، در جنگ بصره (برای عایشه)، من صاحب مواضع در لشکر صفین، من سرزنش‌کنندة مؤمنان در روز عاشورا در کربلا (برای یاری نکردن امام حسین علیه‌السلام)، من پیشوای منافقان، من نابود کنندة گذشتگان، من گمراه‌کنندة گمراه شوندگان بعد، من بزرگِ پیمان‌شکنان و طلحه و زبیر و عایشه و یارانشان، من پایه و اساسِ ستمگران و معاویه و لشکریان او، من سایة خوارج نهروان، من ابومرّه، آفریده شده‌ای از آتش نه از خاک می‌باشم! من آن کسی هستم که پروردگارِ جهانیان بر او خشم نمود! صوفی گفت: قسم به‌حقّ خدا بر خودت، مرا حتماً راهنمایی کن بر کاری که به‌وسیلة آن به‌خداوند نزدیک شوم و به‌آن کار بر بلاها و مصائب روزگارم کمک بگیرم. ابلیس گفت: از دنیایت اکتفا کن به‌باز ایستادن از حرام و بسنده کردن به‌مقدارِ لازم و کمک بگیر بر آخرت، به‌دوستی علیّ بن ابی طالب و دشمنی با دشمنانش؛ زیرا من خدا را در هفت آسمانش پرستیدم و او را در هفت زمینش نافرمانی کردم، پس هیچ فرشتة مقرَّبِ درگاهِ الهی و پیامبرِ فرستاده شده‌ای را نیافتم، مگر آن‌که او با دوستیِ علی علیه‌السلام به‌خدا نزدک می‌گردید! صوفی گفت: سپس ابلیس از دیدگانم مخفی شد. پس به‌محضر امام باقر علیه‌السلام شرفیاب شدم و جریان ابلیس را برای ایشان ذکر کردم. حضرت فرمود: آن دورشدة از رحمت الهی، با زبانش ایمان آورد، ولی با دلش کافر گردید!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی مالک الجهنی قال: سمعتُ أبا عبدِاللّه علیه‌السلام یقول: ثلثة لایُکَلِّمُهُمُ اللّه یومَ القیامةِ و لاینظر إلیهم و لایزکّیهم و لهم عذاب ألیم: من ادّعی إماماً لیست إمامتُه مِنَ اللّه، و مَن جحد إماماً إمامته مِن عندِ اللّه عزوجل، و مَن زعم أن لهما فی الإسلام نصیباً. خصال صدوق، ترجمة آیت‌اللّه کمره‌ای، ج1، باب الثلاثة، ص125، ح61.

از ابومالک جهنی نقل شده است که گفت: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان گفتگو و به‌آنان نگاه و کارهایشان را پاک نمی‌کند، و برایشان عذابی است دردناک: کسی که امامی را اظهار کند که امامتش توسّطِ خداوند تأیید نشده است، و کسی که امامی را که امامتش توسّط خداوند عزوجل به‌رسمیت شناخته شده است را انکار کند، وکسی که خیال کند برای آن دو (ابوبکر و عُمَر) بهره‌ای از اسلام است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: وصفةُ العاقِلِ أن یَحلِمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَیهِ، وَیَتَجَاوَزََ عَمَّن ظَلَمَهُ، ویتواضعَ لِمَن هُوَ دُونَهُ، ویسابقَ من فوقه فی طلب البر، و إذا أراد أن یتکلم تدبَّر، فإن کان خیراً تکلّم فغنم، وإن کان شرّاً سکت فسلم، وإذا عرضت له فتنةٌ استعصم باللّه، وأمسک یده ولسانه، وإذا رأى فضیلةً انتهز بها، لا یفارقه الحیاءُ ولا یبدو منه الحرصُ؛ فتلک عشر خصال یُعرف بها العاقلُ. وصفةُ الجاهل: أن یظلم مَن خالطه ویتعدَّى على من هو دونه، ویتطاولَ على من هو فوقَه، کلامُه بغیر تدبّرٍ، إن تکلّم أثم، وإن سکت سها، وإن عرضت له فتنةٌ سارعَ إلیها فأردته، وإن رأى فضیلةً أعرض وأبطأ عنها، لا یَخَافُ ذنوبَهُ القدیمةَ، ولا یرتدع فیما بقی من عمره مِنَ الذُّنُوبِ، یَتَوَانى عَنِ البِرّ ویُبطِئ عَنهُ، غیرَ مکترثٍ لما فاتَه مِن ذَلِکَ أو ضَیَّعَهُ؛ فتلکَ عَشرُ خِصَالٍ مِن صِفَةِ الجَاهِلِ الَّذی حُرِّمَ العَقلَ. تحف‌العقول، الحرّانی، تصحیح علی اکبر غفّاری، ص29.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: و ویژگی‌های عاقل این است که: 1-در برابر کسی که نسبت به‌او نادانی ورزیده، حوصله کرده و زود از کوره در نمی‌رود، 2-و از کسی که به‌او ستم کرده می‌گذرد، 3-و در برابر کسی که از او پایین‌تر است فروتنی می‌کند، 4-و با کسی که از او بالاتر است در دنبال کردنِ نیکی، رقابت می‌کند، 5-و هنگامی که می‌خواهد حرفی بزند به‌عاقبت و آخرِ آن کار می‌نگرد و جوانب آن را می‌سنجد، 6-پس اگر عاقبتش خوبی بود صحبت می‌کند و منتفع می‌شود، و اگر آخرش بدی بود، سکوت می‌کند‌ تا سالم بماند، 7-و چون سختی، درگیری و امتحانی برایش پیش آید پناه می‌برد به‌خدا و دست و زبانش را نگه می‌دارد، 8-و اگر عملی را که دارای رجحان و مزیّت است، ببیند آن کار را پذیرفته، و در انجامش عجله می‌کند، 9-شرم‌ کردن از ارتکاب زشتی‌ها از او جدا نمی‌شود، 10-و علاقة زیاد که او را به‌جمع‌آوری اموال، بیش از احتیاجش وادار می‌کند، از او ظاهر نمی‌گردد. آنچه بیان شد، ده ویژگی است که به‌وسیلة آن‌ها عاقل شناخته می‌شود. و ویزگی‌های نادان این است که: 1-به‌کسی که با او معاشرت کند، ستم می‌کند، 2-و بر زیردستِ خود، اجحاف می‌کند، 3-و در برابر کسی که از او بالاتر است گردن‌کشی می‌کند، 4-در سخنانش آینده‌نگری و عاقبت‌اندیشی نیست؛ اگر حرف بزند مرتکب کار حرامی می‌شود، 5-و اگر حرفی نزند فراموش می‌کند، 6-و اگر مشکل، نزاع و آزمایشی رخ دهد، به‌سوی آن می‌شتابد و آن مسئله دامن‌گیر او می‌شود، 7-و اگر عملِ مرجَّحی دید، از آن روی برمی‌گرداند و میل و رغبتی به‌آن نشان نمی‌دهد، 8-ترسی از گناهانِ قبلیِ خود ندارد، 9-در باقیماندة عمرش از گناهان دست برنمی‌دارد، 10-در انجام کارهای نیک سستی می‌کند و رغبتی به‌آن‌ها نشان نمی‌دهد، و به‌ثواب‌هایی که از دست داده و آن‌ها را نابود کرده است، اهمیّت نمی‌دهد. این‌ها دَه ویژگی از اوصافِ نادانی است از عقل بی نصیب مانده!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رُوِیَ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام جاءَهُ رَجُلٌ وقالَ: أنَا رَجُلٌ عاصٍ ولا أصبِرُ عَنِ المَعصِیَةِ، فَعِظنی بِمَوعِظَةٍ. فَقالَ علیه‌السلام: اِفعَل خَمسَةَ أشیاءَ وأذنِب ما شِئتَ، فَأَوَّلُ ذلِکَ: لا تَأکُل رِزقَ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ، وَالثّانی: اُخرُج مِن وِلایَةِ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ، وَالثّالِثُ: اُطلُب مَوضِعاً لا یَراکَ اللّهُ وأذنِب ما شِئتَ، وَالرّابِعُ: إذا جاءَ مَلَکُ المَوتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عَن نَفسِکَ وَأذنِب ما شِئتَ، وَالخامِسُ: إذا أدخَلَکَ مالِکٌ فِی النّارِ فَلا تَدخُل فِی النّارِ وأذنِب ما شِئتَ. بحارالأنوار، ج75، ص126، ح7، به‌نقل از جامع الأخبار، الفصل التاسع والثمانون فی الموعظة، و فیه «علی بن الحسین بن علی علیهم‌السلام». ر.ک: دانش نامة امام حسین علیه‌السلام بر پایة قرآن، حدیث و تاریخ، محمّدی ری شهری، ج14، ص320.    روایت شده است که مردى نزد امام حسین علیه‌السلام آمد و گفت: من، مردى گُنهکارم و در برابر گناه، شکیبایى ندارم، مرا اندرزى ده. امام علیه‌السلام فرمود: پنج‌کار را انجام بده و سپس، هر گناهى که خواستى، بکن. نخست، آن‌که روزىِ خدا را نخور و هر گناهى خواستى، بکن. دوّم، از ولایتِ خدا بیرون برو و هر گناهى خواستى، بکن. سوّم، جایى که خدا تو را نبیند، پیدا کن و هر گناهى خواستى، بکن. چهارم، چون فرشتة مرگ آمد تا قبضِ روحت کند، او را از خود بران و هر گناهى خواستى، بکن. پنجم، چون مالک (فرشتة جهنّمْ) تو را به‌دوزخْ وارد کرد، به‌آن، وارد مشو و هرگناهى خواستى، انجام بده.

  • مرتضی آزاد