رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

۳۹۵ مطلب با موضوع «روایات اخلاقی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وقالَ الصَّادقُ علیه‌السلامُ للمُفَضّلِ: أوصِیکَ بِسِتِّ خِصَالٍ تُبلِغُهُنَّ شِیعَتِی، قلتُ: وما هُنَّ یا سیّدی؟ قالَ علیه‌السلام: أداءُ الأمانةِ إلَى مَنِ ائتَمَنَکَ، وأن تَرضَى لأخیِکَ مَا تَرضَى لِنَفسِکَ، وَاعلَم أنَّ للأمورِ أوَاخِرَ فَاحذَرِ العَوَاقِبَ، وأنَّ للأمورِ بَغَتَاتٍ فَکُن عَلَى حَذَرٍ، وَإیّاکَ وَمُرتَقَی جَبَلٍ سهلٍ إذَا کَانَ المُنحَدِرُ وَعراً، ولا تَعِدَنَّ أخاکَ وعداً لَیسَ فِی یَدِکَ وَفَاؤُهُ. تحف‌العقول، الحرانی، ص386، ح94.

امام صادق علیه‌السلام به‌مُفَضّل فرمود: تو را به‌شش شاخصه سفارش می‌کنم که آنها را به‌شیعیانم برسانی. مفضّل می‌گوید: عرض کردم: ای آقای من، آن شش صفت چیست؟ حضرت فرمود: برگرداندن امانت به‌هرکسی که تو را امانت‌دار دانسته است، و این‌که دوست داشته باشی برای برادرت آنچه را که برای خودت می‌پسندی، و بدان که برای کارها سرانجامی است، پس از نتیجه و پایانِ کارها بترس، و همانا برای کارها اتّفاقات غیر منتظره‌ای است، پس از آن‌ها دوری کن، و مبادا از کوهی (به‌ظاهر) آسان، که بازگشتش ترسناک و پر از ناهمواری است، بالا روی، و به‌برادرت وعده‌ای نده که عمل به‌آن قول، در دستِ تو نیست.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

وروی عَنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمّدٍ، عَن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علیهم‌السلام قال: قال رسولُ اللّه صلّى اللّهُ علیه وآله: صلاة اللیل مرضاة للرّبّ، وحبّ الملائکة، وسنّة الأنبیاء، ونور المعرفة، وأصل الایمان، وراحة الأبدان، وکراهیة للشیطان، وسلاح على الأعداء، واجابة للدعاء، وقبول للأعمال، وبرکة فی الرزق، وشفیع بین صاحبها وبین ملک الموت، وسراج فی قبره، وفراش من تحت جنبه، وجواب مع منکر ونکیر، ومونس وزائر فی قبره، فإذا کان یومُ القیامة کانت الصلاةُ ظلاًّ علیه، وتاجاً على رأسه، ولباساً على بدنه، ونوراً یسعى بین یدیه، وستراً بینه وبین النار، وحجة للمؤمن بین یدی الله تعالى، وثقلاً فی الموازین، وجوازاً على الصراط، ومفتاحاً للجنة؛ لأنّ الصلاةَ تکبیرٌ وتحمیدٌ وتسبیحٌ وتمجیدٌ وتقدیسٌ وتعظیمٌ وقراءةٌ ودعاءٌ، وأنّ أصلَ الأعمال کلِّها الصلاةُ لوقتها. إرشادالقلوب للدیلمی، الباب الثانی و الخمسون، ص191.

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است که آن حضرت از پدرانش علیهم‌السلام و آنان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: نمازِ شب، موجبِ خشنودی پروردگار، و دوستی فرشتگان، و روشِ پیامبران، و نورِ شناخت، و اساسِ ایمان، و سببِ راحتی بدن‌ها، و ناخشنودی شیطان، و سلاحی است در برابر دشمنان، و موجبِ پذیرفته شدن دعا، و قبول شدن اعمال، و زیاد شدن روزی، و واسطه‌ای میانِ نمازشب‌خوان و عزرائیل، و چراغی است در قبرش، و فرشی زیرش، و پاسخی برای منکر و نکیر، و همدم و دیدارکننده‌ای است در قبرش، و در روز قیامت، نماز، سایه‌ای است برای او، و تاجی است بر سرش، و لباسی است بر بدنش، و نوری است که در جلوی او حرکت می‌کند، و پرده‌ای است میان او و آتشِ جهنّم، و حجتی است برای مؤمن در محضر خداوندِ متعال، و باعثِ سنگینی در میزان‌ها است، و اجازة عبور از پلِ صراط، و کلیدی برای ورود به بهشت، است؛ زیرا نماز تشکیل شده از تکبیر، حمدگویی، تسبیح، تعریف، پاک‌شمردن، و بزرگ شمردن، و تلاوت کردن و دعا است، و همانا اساسِ تمامِ اعمال، نماز در وقتِ خود است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رُوِیَ عَنِ الصّادقِ علیه‌السّلامُ أنّه قالَ لبَعضِ تلامیذِهِ یَوماً: أیَّ شیءٍ تعلّمتَ مِنّی؟ قال له: یا مولای ثمانَ مسائلَ، قال له علیه‌السلام: قَصَّهَا عَلَیَّ لأعرفَهَا، قَالَ: الاُولى رأیتُ کُلَّ محبوبٍ یُفَارِقُ محبوبَه عِندَ المَوتِ، فَصَرَفتُ هَمِّی إلى مَا لا یُفَارِقُنِی بَل یُؤنِسُنِی فِی وَحدَتِی وَهُوَ فِعلُ الخَیرِ، قَالَ: أحسَنتَ وَاللّهِ. الثّانیةُ: ورأیتُ قَوماً یَفخَروُنَ بِالحَسَبِ وآخَرینَ بِالمالِ وَالوَلَدِ، وَإذا ذَلِکَ لا فَخرَ فیهِ، ورأیتُ الفَخرَ العَظِیمَ قولَه تعالى: «إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتقَاکُم» سورة الحجرات (49) الآیة 13. فاجتهدتُ أن أکونَ عِندَ اللّهِ کَرِیماً، قال: أحسنتَ وَاللّهِ. الثالثة قال: رأیتُ الناسَ فی لهوِهم وطربِهم، وسمعتُ قوله تعالى: «وأمّا مَن خاف مقامَ ربِّه ونهى النَّفسَ عَنِ الهَوَى، فإنَّ الجَنَّةَ هِیَ المَأوَى» سورة النّازعات (79) الآیات 40-41. فاجتهدتُ فی صرف الهوى عن نفسی حتّى استقرّت على طاعة اللّه تعالى، قال: أحسنت واللّه. الرابعةُ قالَ: رأیتُ کُلَّ مَن وَجَدَ شَیئاً یُکرَمُ عِندَهُ اجتَهَدَ فِی حِفظِهِ، وسمعتُ قولَه تعالى: «مَن ذا الّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَناً فَیُضَاعِفُهُ لَهُ وَلَهُ أجرٌ کَریمٌ» سورة الحدید (57) الآیة 11. فأحببتُ المضاعفةَ ولَم أرَ أحفظَ مِمّا یکونُ عندهُ، وکلّما وجدتُ شیئاً یُکرم عندی وجّهت به إلیه لیکون لی ذخراً إلى وقت حاجتی إلیه، قال: أحسنتَ واللّهِ. الخامسة، قال: رأیتُ حسدَ الناسِ بعضِهم لبعضٍ وَسَمَعتُ قَولَهُ تَعَالَى: «نحنُ قَسَمنا بَینَهم معیشتَهم فِی الحَیاةِ الدّنیا وَ رَفَعنَا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعضُهم بعضاً سُخریّاً وَ رَحمَةُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمَّا یَجمَعُونَ» سورة الزخرف (43) الآیة 32. فَلمّا عَرَفتُ أنَّ رَحمَةَ اللّهِ خَیرٌ مِمَّا یَجمَعُونَ مَا حَسَدتُ أحَداً، ولا أسَفتُ عَلَى مَا فَاتَنِی، قَالَ: أحسَنتَ وَاللّهِ. السادسةُ، قالَ: رأیتُ عداوةَ النّاسِ بعضِهم لبَعضٍ فی دارِ الدّنیا والحزازاتِ الّتی فی صدورِهم، وسمعتُ قولَ اللّهِ تعالى: «إنّ الشیطانَ لکم عدوٌّ فَاتَّخِذُوه عدوّاً» سورة الفاطر (35) الآیة 6. فاشتغلتُ بعداوةِ الشیطانِ عَن عداوةِ غَیرِهِ، فَقَالَ: أحسنتَ واللّهِ. السابعةُ، قال: رأیتُ کَدحَ الناس واجتهادَهم فی طلب الرزق، وسمعتُ قولَهُ تعالى: «وما خلقتُ الجِنَّ والإنسَ إلاّ لِیَعبُدُونِ، ما اُریدُ منهُم مِن رزقٍ وما اُریدُ أن یُطعِمُونِ، إنّ اللّهَ هُوَ الرّزّاقُ ذُو القُوّةِ المَتِینِ» سورة الذّاریات (51) الآیات 56-58. فعلمتُ أنّ وعدَه حقٌّ وقولَه صدقٌ، فسکنتُ إلى وعدِه، ورضیتُ بقولِه، واشتغلتُ بِمَا لَهُ عَلیَّ عَمّا لِی عِندَهُ، قَالَ: أحسنتَ وَاللّهِ. الثامنةُ، قالَ: رأیتُ قوماً یتّکِلُونَ على صحّةِ أبدانِهم، وقوماً على کثرةِ أموالِهم، وقوماً على خَلقٍ مِثلِهم، وَسمعتُ قولَه تعالى: «وَمَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرجاً، وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إنَّ اللَّهَ بَالِغُ أمرِهِ قَد جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدراً» سورة الطّلاق (65) الآیات 2-3. فاتّکَلتُ عَلَى اللَّهِ وَزَالَ اتِّکَالِی عَن غَیرِه، قَالَ لَهُ: وَاللَّهِ إنَّ التَّورَاةَ وَالإنجِیلَ وَالزَّبُورَ وَالفُرقَانَ العَظِیمَ وَسَائِرَ الکُتُبِ تَرجِعُ إلَى هَذِهِ المَسَائِلِ. إرشاد القلوب، الدّیلمی، حسن بن محمّد، الباب الثانی و الخمسون فی أحادیث منتخبة، ص 187.

از کتاب مجموعة ورّام از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که روزی آن حضرت به‌یکی از شاگردانش فرمود: چه چیزی از من یاد گرفتی؟ عرض کرد: هشت مسأله. حضرت فرمود: آنها را برایم نقل کن، تا بشناسمشان. عرض کرد: مسألة اوّل: دیدم هر محبوبی را که هنگامِ مرگ، از محبوبِ خود جدا می‌شود، لذا توجّهم را به‌چیزی که از من جدا نمی‌شود، بلکه همدم من است در تنهایی‌ام برگرداندم؛ و آن چیز، کارِ خوب است. حضرت فرمود: به‌خدا قسم، کار خوبی انجام دادی! مسألة دوّم: گروهی از مردم را دیدم که به‌شرافت و نجابت خانوادگی پدران و آنچه مردم از مفاخرِ آنان می‌شمارند، افتخار می‌کنند، و عدّه‌ای را دیدم که به‌ثروت و فرزند می‌نازند، در حالی که هیچ کدام مایة مباهات نیست، و افتخار بزرگ را در فرمایشِ خداوندِ متعال در قرآن دیدم که می‌فرماید: «در حقیقت ارجمندترینِ شما نزد خدا، پرهیزکارترینِ شما است». پس تلاش کردم تا در نزد خدا گرامی و محترم باشم. فرمود: به‌خدا قسم، خوب عمل کردی! مسألة سوّم: مردم را در مشغول شدنِ توأم با غفلت و عیش و عشرتِ خود دیدم و کلامِ خداوند را شنیدم که می‌فرماید: «و امّا کسی که در برابرِ پروردگارش هراسید، و نفسِ خود را از هوس بازداشت، پس بهشت همان جایگاه او است». پس در دور کردن هوا از نفسِ خویش تلاش کردم، تا این‌که نَفسَم بر بندگیِ خداوندِ متعال پابرجا شد. حضرت فرمود: به‌خدا قسم، خوب کاری کردی! مسألة چهارم: دیدم هرکسی که چیز با ارزشی پیدا می‌کند سعی خود را به‌کار می‌بَرَد تا آن را حفظ کند، و سخنِ خداوندِ متعال را شنیدم که می‌فرماید: «کیست آن کس که به‌خدا وامی نیکو دهد تا [نتیجه‌اش را] برای وی دوچندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟» و من دو برابر شدن را دوست دارم و جایی را محفوظ‌تر از نزدِ خداوند، ندیدم، لذا هر چیزی را پیدا کردم که برایم ارزش داشت، آن را به‌سوی خداوند فرستادم، تا پس‌اندازی باشد برای روزِ حاجتم. فرمود: به‌خدا قسم، کار خوبی کردی! مسألة پنجم: حسدِ بعضی از مردم را نسبت به‌بعضی دیگر دیدم، و کلامِ خداوندِ متعال را شنیدم که می‌فرماید: «ما [وسائل] معاشِ آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم، و برخی از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی [دیگر] را در خدمت گیرند، و رحمتِ پروردگارِ تو، از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است.» و چون شناختم که رحمتِ خدا، بهتر است از آنچه آنان جمع می‌کنند، به‌کسی حسادت نورزدیدم، و بر آنچه از دستم رفته است افسوس نخوردم. فرمود: به‌خدا قسم، خوب کاری کردی! مسألة ششم: دشمنی بعضی از مردم را با بعضی دیگر در خانة دنیا و سوزش‌های درونِ سینه‌هایشان را دیدم، و سخنِ خداوندِ متعال را شنیدم که می‌فرماید: «در حقیقت شیطان دشمن شما است، شما [نیز] او را دشمن گیرید». پس به‌جای دشمنی با غیر شیطان، مشغولِ دشمنی با او شدم. حضرت فرمود: به‌خدا قسم، خوب عمل کردی! مسألة هفتم: سعیِ توأمِ با رنجِ مردم و تلاش آنان را برای به‌دست آوردنِ روزی، مشاهده کردم، و شنیدم کلامِ خداوند متعال را که می‌فرماید: «و جنّ و انس را نیافریدم مگر برای این‌که مرا بپرستند، از آنان هیچ عطا و بخشش مستمرّی نمی‌خواهم و طالب نیستم که مرا خوراک دهند، خدا است که خود روزی بخشِ نیرومندِ استوار است». پس دانستم که وعده‌اش حقّ و سخنش راست است، لذا به‌قولش آرام گرفتم و به‌فرمانش خشنود شدم و به‌جای مشغول شدن به‌آنچه که برای من در نزد او است، مشغولِ چیزی شدم که برای او به‌گردن من است. حضرت فرمود: به‌خدا قسم کار خوبی کردی! مسألة هشتم: گروهی را دیدم که بر سلامتی بدن‌هایشان، و عدّه‌ای بر زیادی اموالشان، و جمعی بر اشخاصی مثلِ خودشان، اعتماد می‌کنند، و کلامِ خداوندِ متعال را شنیدم که می‌فرماید: «و هرکس از خدا پروا کند، [خدا] برایش راهِ بیرون شدنی قرار می‌دهد، و از جایی که حسابش را نمی‌کند، ‌به‌او روزی می‌رساند، و هرکس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است، خدا فرمانش را به‌انجام رساننده است. به‌راستی خدا برای هر چیزی اندازه‌ای مقرّر کرده است». لذا بر خدا اعتماد کردم و تکیه‌ام بر غیر او از بین رفت. حضرت به‌او فرمود: به‌خدا قسم، همانا تورات، انجیل، زبور، و قرآن کریم و بقیة کتبِ آسمانی، بازگشتش به‌همین مسائل [هشتگانه] است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قَالَ قَیْسُ بْنُ عَاصِمٍ‌: وَفَدْتُ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ إِلَى النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله فَدَخَلْتُ وَ عِنْدَهُ الصَّلْصَالُ بْنُ الدَّلَهْمَسِ‌، فَقُلْتُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، عِظْنَا مَوْعِظَةً فَإِنَّا قَوْمٌ نَعْبُرُ فِی الْبَرِّیَّةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: إِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلًّا، وَ إِنَّ مَعَ الْحَیَاةِ مَوْتاً، وَ إِنَّ مَعَ الدُّنْیَا آخِرَةً، وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ حَسِیباً، وَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ رَقِیباً، وَ إِنَّ لِکُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً، وَ لِکُلِّ سَیِّئَةٍ عِقَاباً، وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَاباً، وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَکَ یَا قَیْسُ، مِنْ قَرِینٍ یُدْفَنُ مَعَکَ وَ هُوَ حَیٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَیِّتٌ فَإِنْ کَانَ کَرِیماً أَکْرَمَکَ وَ إِنْ کَانَ لَئِیماً أَسْلَمَکَ ثُمَّ لَا یُحْشَرُ إِلَّا مَعَکَ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ صَلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشُ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُکَ، فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، أُحِبُّ أَنْ یَکُونَ هَذَا الْکَلَامُ فِی أَبْیَاتٍ مِنَ الشِّعْرِ نَفْخَرُ بِهِ عَلَى مَنْ یَلِینَا مِنَ الْعَرَبِ وَ نَدَّخِرُهُ، فَأَمَرَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله مَنْ یَأْتِیهِ بِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: فَأَقْبَلْتُ أُفَکِّرُ فِیمَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْعِظَةَ مِنَ الشِّعْرِ، فَاسْتَتَبَ ‌لِیَ الْقَوْلُ قَبْلَ مَجِی‌ءِ حَسَّانَ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَدْ حَضَرَتْنِی أَبْیَاتٌ أَحْسَبُهَا تُوَافِقُ مَا تُرِیدُ، فَقُلْتُ:‌

تَخَیَّرْ خَلِیطاً مِنْ فِعَالِکَ إِنَّمَا                        قَرِینُ الْفَتَى فِی الْقَبْرِ مَا کَانَ یَفْعَلُ‌

وَ لَا بُدَّ بَعْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَنْ تُعِدَّهُ‌                  لِیَـوْمٍ یُنَـادَى الْمَـرْءُ فِیهِ فَیُقْبِلُ‌

فَإِنْ کُنْتَ مَشْغُولًا بِشَیْ‌ءٍ فَلَا تَکُنْ‌                بِغَیْرِ الَّذِی یَرْضَى بِهِ اللَّهُ تُشْغَلُ‌

فَلَنْ یَصْحَبَ الْإِنْسَانُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ‌              وَ مِنْ قَبْلِهِ إِلَّا الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ‌

أَلَا إِنَّمَا الْإِنْسَانُ ضَیْفٌ لِأَهْلِـهِ‌                     یُـقِیـمُ قَلِیلًا بَیْنَهُـمْ ثُمَّ یَـرْحَـلُ‌.

الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص114، ح93. خصال صدوق، ترجمة آیت‌الله کمره‌ای، ج1، ص130، ح81.

قیس بن عاصم گفت: با گروهی از بنی‌تمیم حضور پیامبر صلّی الله علیه و آله شرفیاب شدم. هنگامی که به‌محضر آن حضرت رسیدم صلصال بن دهمس نزد آن حضرت بود. عرض کردم: ای پیامبر خدا، ما را نصیحتی فرما؛ زیرا ما مردمی هستیم که در بیابان زندگی می‌کنیم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا با عزّت، خواری، و با زندگی مرگ، و با دنیا آخرت، و برای هر چیزی حسابگری، و بر هر چیزی ناظر و نگهبانی، و برای هر کار خوبی پاداشی، و برای هر کارِ بدی مجازاتی است، و هر مدّتی پایانی دارد. ای قیس، برای تو از همنشینی گریزی نیست که این انیس با تو در گور آید، و او زنده است و با او دفن می‌شوی، در حالی که تو مرده‌ای، اگر آن ندیم بزرگوار باشد، تو را گرامی می‌دارد و اگر پست باشد تو را رها می‌کند، سپس آن همراه، محشور نمی‌شود مگر با تو، و تو برانگیخته نمی‌شوی مگر با او، و سؤال نمی‌شوی مگر از او، پس آن را قرار نده مگر شایسته؛ زیرا اگر آن، نیک بود تو با وی انس می‌گیری و اگر به‌دردنخور بود، تو به‌وحشت نمی‌افتی مگر از او؛ و آن اعمالِ تو است. قیس عرض کرد: ای پیامبر خدا، دوست دارم این فرمایشات شما در چند بیت شعر قرار گیرد تا در میان همسایگانِ عربِ خویش بدان افتخار کنیم و آنها را نگه‌داریم. پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به‌کسی دستور داد تا حسّان بن ثابت را بیاورد. قیس می‌گوید: من شروع کردم به‌فکر کردن که چگونه می‌شود این نصایح را به‌شعر درآورد؟ تا این‌که قبل از رسیدنِ حسّان، سخن برایم راست درآمد، و عرض کردم: ای رسول خدا، ابیانی در نظرم آمد که فکر می‌کنم با مقصودِ شما موافق باشد، و چنین سرودم:

زکردارِ خود، دمخوری برگزین                 که در گور باشد تو را همنشین

پس از مرگ، آماده داریش پیش                به‌روزی که آید ندا: آی پیش!

اگر دل به‌چیزی ببندی مبند                      به‌جز آنچه باشد خدا را پسند

پس و پیشِ مرگت تو را نیست کس          به‌جز کرده‌ات یار و فریادرس

بشر، پیشِ خویشان دمی میهمان             بُوَد و انگهی کوچد از این جهان!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ علیه‌السلام:‌ إِنَّ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ثَلَاثَةَ أَخِلَّاءَ؛ فَخَلِیلٌ یَقُولُ: أَنَا مَعَکَ حَیّاً وَ مَیِّتاً وَ هُوَ عَمَلُهُ، وَ خَلِیلٌ یَقُولُ لَهُ: أَنَا مَعَکَ إِلَى بَابِ قَبْرِکَ ثُمَّ أُخَلِّیکَ، وَ هُوَ وَلَدُهُ، وَ خَلِیلٌ یَقُولُ لَهُ: أَنَا مَعَکَ إِلَى أَنْ تَمُوتَ، وَ هُوَ مَالُهُ فَإِذَا مَاتَ صَارَ لِلْوَارِثِ. الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص114، ح92.

از مسعدة بن زیاد نقل شده است که از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده و ایشان از پدرشان نقل کرده و ایشان از جدشان (امام حسین علیه‌السلام) نقل کرده است که ایشان فرمود: علی علیه‌السلام فرمود: همانا برای مرد [و زنِ] مسلمان، سه دوست است؛ پس یک دوست می‌گوید: من با تو هستم، چه زنده باشی و چه مُرده؛ و آن اعمالِ او است، و یک دوست می‌گوید: من تا لبِ گور به‌همراهِ تو هستم و سپس رهایت خواهم کرد؛ و آن فرزندان اویند، و دوستی می‌گوید: من تا لحظة جان دادن با تو هستم؛ و آن ثروت او است که چون از دنیا رفت، مالِ وارث است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ! فَضَحِکَ علیه‌السلام وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً: یَا أَخَا کَلْبٍ، لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ، وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ...» سورة لقمان (31) آیة 34؛ فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ [لِلنَّارِ] فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً (دوست و همسایه). فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ، وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ صلّی الله علیه وآله فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی. نهج‌البلاغة، صبحی صالح، خطبة 128، ص172، نهج‌البلاغة دشتی.

(هنگامى که امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام از فتنة صاحب الزنج و حملة مغول در عبارات بالا با ذکر بسیارى از جزئیات خبرداد،) یکى از یاران آن حضرت عرض کرد: اى امیرمؤمنان! شما داراى علم غیب هستید! امام خنده‌اى کرد و با آن مرد که از طائفة بنى‌کلب بود، فرمود: اى برادر کلبى! این، علمِ غیب، نیست، این، آموخته‌اى است از عالِمى (از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه وآله) عِلمِ غیب، تنها علم ِ(به‌زمانِ قیام) قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است آن‌جا که مى‌فرماید: «آگاهى به‌وقت قیامت نزد او است، او باران را نازل مى‌کند، و از آنچه در رحم مادران است با خبر است. هیچ‌کس (جز او) نمى‌داند فردا چه خواهد کرد و هیچ‌کس نمى‌داند در کدامین سرزمین از دنیا مى‌رود...». بنابراین، خداوندِ سبحان، از آنچه در رحم‌ها است آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقّى و چه کسی که آتش‌گیرة آتش دوزخ است یا کسى که در بهشت، رفیق و هم‌نشینِ پیامبران مى‌باشد. این است آن علمِ غیبى که هیچ‌کس جز خدا آن را نمى‌داند و غیر از این‌ها علمى است که خداوند به‌پیامبرش تعلیم فرموده و او به‌من آموخته است و براى من دعا کرد که سینه‌ام آن را در خود جاى دهد و اعضا و جوارحم از آن پر شود.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمَّدٍ علیهماالسلام، قَالَ: مَن مَلَکَ نَفسَهُ إذَا رَغِبَ، وَإذَا رَهِبَ، وَإذَا اشتَهَى، وَإذَا غَضِبَ، وَإذَا رَضِیَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ. الأمالی للصدوق، المجلس الثالث والخمسون، ص329، ح7.

از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: هرکس بتواند خود را در این پنج موقعیّت حفظ کند خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام می‌کند: هنگامی که به‌چیزی علاقه‌مند و آن را دوست داشته باشد، (مثلِ زنِ نامحرم و مالِ حرام)، و زمانی که از چیزی بترسد و از آن بدش بیاید، (مثل بلا، بیماری و فقر)، و وقتی که هوس و هوای چیزی را بکند و عاشق چیزی بشود، (مثل غذا)، و هنگامی که از چیزی عصبانی و خشمگین شود، (مثل توهین و بی‌احترامی) و زمانی که از چیزی خشنود ‌شود و از آن خوشش بیاید، (مثل تعریف و تمجید).

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: لَمَّا دَعَا نُوحٌ علیه‌السلام رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ، أَتَاهُ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ، فَقَالَ: یَا نُوحُ، إِنَّ لَکَ عِنْدِی یَداً أُرِیدُ أَنْ أُکَافِئَکَ عَلَیْهَا، فَقَالَ نُوحٌ: وَ اللَّهِ إِنِّی لَبَغِیضٌ إِلَیَّ أَنْ یَکُونَ لَکَ عِنْدِی یَدٌ، فَمَا هِیَ؟ قَالَ: بَلَى، دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى قَوْمِکَ فَأَغْرَقْتَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِیهِ، فَأَنَا مُسْتَرِیحٌ حَتَّى یَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِیَهُمْ، فَقَالَ لَهُ نُوحٌ: مَا الَّذِی تُرِیدُ أَنْ تُکَافِئَنِی بِهِ؟ قَالَ لَهُ: اذْکُرْنِی فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ، فَإِنِّی أَقْرَبَ مَا أَکُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ؛ اذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ‌، وَ اذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ، وَ اذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ. الخصال، الشیخ الصدوق، ج1، ص132، ح140. خصال شیخ صدوق، ترجمة آیت‌الله کمره‌ای، ج1، باب الثلاثة، ص146، ح217. 

از جابر نقل شده و او از امام باقر علیه‌السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: بعد از آن‌که نوح علیه‌السلام قومش را نفرین کرد و از خدا خواست که آنان را نابود کند، ابلیسِ ملعون، نزد او آمد و گفت: ای نوح، تو بر من حقّی داری و می‌خواهم برایت جبران کنم! نوح گفت: به‌خدا قسم، برای من خیلی زشت است که در حقِّ تو محبّتی کرده باشم که تو بخواهی آن را تلافی کنی! ابلیس گفت: چرا، تو قومت را نفرین کردی و همه را در دریا غرق کردی، حال، تا زمانی که نسلِ دیگری بیاید و من آنان را گمراه کنم، آسوده‌ام! نوح گفت: آن پاداشی که می‌خواهی در ازایِ این خدمت، به‌من بدهی چیست؟ گفت: در سه جا به‌یاد من باش؛ زیرا من به‌کسی که در یکی از این حالات باشد از همه نزدیک‌ترم؛ هرگاه عصبانی شدی به‌یاد من باش، و هر وقت بین دو نفر قضاوت کردی به‌یاد من باش، و هر زمانی که با زنِ نامحرمی، تنها بودی و هیچ‌کس دیگر با شما نبود، به‌یاد من باش.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِیِ،‌ أَنَّهُ لَقِیَ إِبْلِیسَ، فَسَأَلَهُ، فَقَالَ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ: أَنَا مِنْ وُلْدِ آدَمَ، فَقَالَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَنْتَ مِنْ قَوْمٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یُحِبُّونَ اللَّهَ وَ یَعْصُونَهُ وَ یُبْغِضُونَ إِبْلِیسَ وَ یُطِیعُونَهُ؛ فَقَالَ: مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ: أَنَا صَاحِبُ الْمِیسَمِ وَ الإسْمِ الْکَبِیرِ وَ الطَّبْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنَا قَاتِلُ هَابِیلَ، وَ أَنَا الرَّاکِبُ مَعَ نُوحٍ فِی الْفُلْکِ، أَنَا عَاقِرُ نَاقَةِ صَالِحٍ، أَنَا صَاحِبُ نَارِ إِبْرَاهِیمَ، أَنَا مُدَبِّرُ قَتْلِ یَحْیَى، أَنَا مُمَکِّنُ قَوْمِ فِرْعَوْنَ مِنَ النِّیلِ، أَنَا مُخَیِّلُ السِّحْرِ وَ قَائِدُهُ إِلَى مُوسَى، أَنَا صَانِعُ الْعِجْلِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ، أَنَا صَاحِبُ مِنْشَارِ زَکَرِیَّا، أَنَا السَّائِرُ مَعَ أَبْرَهَةَ إِلَى الْکَعْبَةِ بِالْفِیلِ، أَنَا الْمُجَمِّعُ لِقِتَالِ مُحَمَّدٍ یَوْمَ أُحُدٍ وَ حُنَیْنٍ، أَنَا مُلْقِی الْحَسَدِ یَوْمَ السَّقِیفَةِ فِی قُلُوبِ الْمُنَافِقِینَ، أَنَا صَاحِبُ الْهَوْدَجِ یَوْمَ الْبَصْرَةِ وَ الْبَعِیرِ، أَنَا صَاحِبُ الْمَوَاقِفِ فِی عَسْکَرِ صِفِّینَ، أَنَا الشَّامِتُ یَوْمَ کَرْبَلَاءَ بِالْمُؤْمِنِینَ، أَنَا إِمَامُ الْمُنَافِقِینَ، أَنَا مُهْلِکُ الْأَوَّلِینَ، أَنَا مُضِلُّ الْآخِرِینَ، أَنَا شَیْخُ النَّاکِثِینَ، أَنَا رُکْنُ الْقَاسِطِینَ، أَنَا ظِلُّ الْمَارِقِینَ، أَنَا أَبُو مُرَّةَ مَخْلُوقٌ مِنْ نَارٍ لَا مِنْ طِینٍ، أَنَا الَّذِی غَضِبَ عَلَیْهِ رَبُّ الْعَالَمِینَ! فَقَالَ الصُّوفِیُّ: بِحَقِّ اللَّهِ عَلَیْکَ إِلَّا دَلَلْتَنِی عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ أَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى نَوَائِبِ دَهْرِی. فَقَالَ: اقْنَعْ مِنْ دُنْیَاکَ بِالْعَفَافِ وَ الْکَفَافِ، وَ اسْتَعِنْ عَلَى الْآخِرَةِ بِحُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ بُغْضِ أَعْدَائِهِ، فَإِنِّی عَبَدْتُ اللَّهِ فِی سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ عَصَیْتُهُ فِی سَبْعِ أَرَضِیهِ، فَلَا وَجَدْتُ مَلَکاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِیّاً مُرْسَلًا إِلَّا وَ هُوَ یَتَقَرَّبُ بِحُبِّهِ. قَالَ: ثُمَّ غَابَ عَنْ بَصَرِی. فَأَتَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه‌السلام فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِهِ. فَقَالَ: آمَنَ الْمَلْعُونُ بِلِسَانِهِ وَ کَفَرَ بِقَلْبِهِ. مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج2، فصل فی أحوالِه علیه‌السلام مع إبلیس و جنوده‌، ص251. 

از علیّ بن محمّدِ صوفی نقل شده است که او ابلیس را ملاقات کرد و ابلیس از او سؤال کرد و پرسید: تو کیستی؟ صوفی گفت: من از فرزندانِ آدم هستم. ابلیس گفت: نیست معبودِ به‌حقّی مگر خداوند، تو از افرادی هستی که گمان می‌کنند خدا را دوست دارند، امّا از او نافرمانی می‌کنند، و ادّعا می‌کنند که با ابلیس دشمن‌اند، ولی از او پیروی می‌کنند! صوفی پرسید: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: من مالکِ آهن یا ابزاری هستم که با آن داغ می‌کنند، و دارندة اسم بزرگ، طبلِ مهمّ، و من قاتلِ هابیل هستم، و من با نوح در کشتی سوار شدم، من پی‌کنندة شتر صالح، و دارندة آتشِ ابراهیم، من راهنمایی کننده و چاره‌اندیشِ شهادتِ یحیی هستم، من قومِ فرعون را از راه نیل توانمند و قادر ساختم، من خیال‌انگیزِ سحر و کشانندة آن به‌سوی موسی، و سازندة گوساله برای بنی اسرائیل، من صاحبِ ارّه و داسِ زکریّا، من همراه ابرهه، با فیل، به‌سوی کعبه، من جمع‌کنندة افراد برای جنگ با محمّد در جنگِ اُحد و حنین، من افکنندة حسد در روز سقیفه در دل‌های منافقان، من دارندة کجاوة مخصوصِ بانوان و شتر، در جنگ بصره (برای عایشه)، من صاحب مواضع در لشکر صفین، من سرزنش‌کنندة مؤمنان در روز عاشورا در کربلا (برای یاری نکردن امام حسین علیه‌السلام)، من پیشوای منافقان، من نابود کنندة گذشتگان، من گمراه‌کنندة گمراه شوندگان بعد، من بزرگِ پیمان‌شکنان و طلحه و زبیر و عایشه و یارانشان، من پایه و اساسِ ستمگران و معاویه و لشکریان او، من سایة خوارج نهروان، من ابومرّه، آفریده شده‌ای از آتش نه از خاک می‌باشم! من آن کسی هستم که پروردگارِ جهانیان بر او خشم نمود! صوفی گفت: قسم به‌حقّ خدا بر خودت، مرا حتماً راهنمایی کن بر کاری که به‌وسیلة آن به‌خداوند نزدیک شوم و به‌آن کار بر بلاها و مصائب روزگارم کمک بگیرم. ابلیس گفت: از دنیایت اکتفا کن به‌باز ایستادن از حرام و بسنده کردن به‌مقدارِ لازم و کمک بگیر بر آخرت، به‌دوستی علیّ بن ابی طالب و دشمنی با دشمنانش؛ زیرا من خدا را در هفت آسمانش پرستیدم و او را در هفت زمینش نافرمانی کردم، پس هیچ فرشتة مقرَّبِ درگاهِ الهی و پیامبرِ فرستاده شده‌ای را نیافتم، مگر آن‌که او با دوستیِ علی علیه‌السلام به‌خدا نزدک می‌گردید! صوفی گفت: سپس ابلیس از دیدگانم مخفی شد. پس به‌محضر امام باقر علیه‌السلام شرفیاب شدم و جریان ابلیس را برای ایشان ذکر کردم. حضرت فرمود: آن دورشدة از رحمت الهی، با زبانش ایمان آورد، ولی با دلش کافر گردید!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی مالک الجهنی قال: سمعتُ أبا عبدِاللّه علیه‌السلام یقول: ثلثة لایُکَلِّمُهُمُ اللّه یومَ القیامةِ و لاینظر إلیهم و لایزکّیهم و لهم عذاب ألیم: من ادّعی إماماً لیست إمامتُه مِنَ اللّه، و مَن جحد إماماً إمامته مِن عندِ اللّه عزوجل، و مَن زعم أن لهما فی الإسلام نصیباً. خصال صدوق، ترجمة آیت‌اللّه کمره‌ای، ج1، باب الثلاثة، ص125، ح61.

از ابومالک جهنی نقل شده است که گفت: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان گفتگو و به‌آنان نگاه و کارهایشان را پاک نمی‌کند، و برایشان عذابی است دردناک: کسی که امامی را اظهار کند که امامتش توسّطِ خداوند تأیید نشده است، و کسی که امامی را که امامتش توسّط خداوند عزوجل به‌رسمیت شناخته شده است را انکار کند، وکسی که خیال کند برای آن دو (ابوبکر و عُمَر) بهره‌ای از اسلام است.

  • مرتضی آزاد