رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

۲۷ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عَنْ ضَوْءِ بْنِ عَلِیٍّ الْعِجْلِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ سَمَّاهُ قَالَ: أَتَیْتُ سَامَرَّاءَ وَ لَزِمْتُ بَابَ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام فَدَعَانِی فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمْتُ فَقَالَ مَا الَّذِی أَقْدَمَکَ قَالَ قُلْتُ رَغْبَةٌ فِی خِدْمَتِکَ قَالَ فَقَالَ لِی فَالْزَمِ الْبَابَ قَالَ فَکُنْتُ فِی الدَّارِ مَعَ الْخَدَمِ ثُمَّ صِرْتُ أَشْتَرِی لَهُمُ الْحَوَائِجَ مِنَ السُّوقِ وَ کُنْتُ أَدْخُلُ عَلَیْهِمْ مِنْ غَیْرِ إِذْنٍ إِذَا کَانَ فِی الدَّارِ رِجَالٌ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْماً وَ هُوَ فِی دَارِ الرِّجَالِ فَسَمِعْتُ حَرَکَةً فِی الْبَیْتِ فَنَادَانِی مَکَانَکَ لَا تَبْرَحْ فَلَمْ أَجْسُرْ أَنْ أَدْخُلَ وَ لَا أَخْرُجَ فَخَرَجَتْ عَلَیَّ جَارِیَةٌ مَعَهَا شَیْ‌ءٌ مُغَطًّى ثُمَّ نَادَانِیَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ وَ نَادَى الْجَارِیَةَ فَرَجَعَتْ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهَا اکْشِفِی عَمَّا مَعَکِ فَکَشَفَتْ عَنْ غُلَامٍ أَبْیَضَ حَسَنِ الْوَجْهِ وَ کَشَفَ عَنْ بَطْنِهِ فَإِذَا شَعْرٌ نَابِتٌ مِنْ لَبَّتِهِ إِلَى سُرَّتِهِ أَخْضَرُ لَیْسَ بِأَسْوَدَ فَقَالَ هَذَا صَاحِبُکُمْ ثُمَّ أَمَرَهَا فَحَمَلَتْهُ فَمَا رَأَیْتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ حَتَّى مَضَى أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص329، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ علیه‌السلام، ح6.

از ضوء بن على نقل شده و او از مردى از اهل فارس که نامش را برده نقل می‌کند که به‌سامرا آمدم و به‌درِ خانة امام حسن عسکرى علیه‌السلام چسبیدم، حضرت مرا طلبید، وارد شدم و سلام کردم، فرمود: براى چه آمده‌اى؟ عرض کردم: چون مشاق ‌خدمت کردن به‌شما بودم، فرمود: پس دربان ما باش، من همراه خادمان در خانة حضرت بودم، گاهى می‌رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار می‌خریدم و زمانى که مردها در خانه بودند، بدون اجازه وارد می‌شدم. روزى که حضرت در اتاق مردها بود، بر ایشان وارد شدم، ناگاه در اتاق حرکت و صدایى شنیدم، سپس به‌من فریاد زد: بایست، از جای خود حرکت مکن! من نه جرأت داشتم وارد شوم و نه قادر بودم بیرون روم، سپس کنیزکى که چیز سرپوشیده‌اى همراه داشت، از نزد من گذشت، آن‌گاه حضرت مرا صدا زد که وارد شو، من وارد شدم و و ایشان کنیز را هم صدا زد، کنیز نزد حضرت بازگشت، امام علیه‌السلام به‌کنیز فرمود: از آنچه همراه دارى، روپوش بردار. کنیز از روى کودکى سفید و نیکو روى پرده برداشت، و خودِ حضرت روى شکم کودک را باز کرد، دیدم موى سبزى که به‌سیاهى آمیخته نبود، از زیر گلو تا نافش روئیده است، پس فرمود: این است صاحب شما و به‌کنیز امر فرمود که او را ببرد، سپس من آن کودک را ندیدم، تا امام حسن علیه‌السلام به‌شهادت رسید.‌

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله‌: مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ إِلَّا کَانَ ذَلِکَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا عَلَیْهِمْ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج2، ص497، بَابُ مَا یَجِبُ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ مَجْلِسٍ‌، ح5.

امام صادق علیه‌السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کنند که فرمود: هیچ قومی نباشند که در مجلسی اجتماع کنند و اسم خدا را نبرند و صلوات بر پیامبرشان نفرستند، جز آن‌که آن مجلس باعث پشیمانی زیاد و ضرر آنها خواهد بود.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَاالسَّلَامُ، قَالَ: إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ؛ وَجْهٍ مُنْبَسِطٍ، وَ لِسَانٍ لَطِیفٍ، وَ قَلْبٍ رَحِیمٍ، وَ یَدٍ مُعْطِیَةٍ. الأمالی، ط دار الثقافة، الشیخ الطوسی، ج1، ص683.  

امام صادق علیه‌السلام فرمود: بهشتیان چهار نشانه دارند؛ چهرة گشاده، زبانِ نرم، دلِ مهربان و دستِ دهنده.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رُفَیْدٍ مَوْلَى یَزِیدَ بْنِ عَمْرِو بْنِ هُبَیْرَةَ قَالَ: سَخِطَ عَلَیَّ ابْنُ هُبَیْرَةَ وَ حَلَفَ عَلَیَّ لَیَقْتُلُنِی فَهَرَبْتُ مِنْهُ وَ عُذْتُ بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَأَعْلَمْتُهُ خَبَرِی فَقَالَ لِیَ انْصَرِفْ وَ أَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنِّی قَدْ آجَرْتُ عَلَیْکَ مَوْلَاکَ رُفَیْداً فَلَا تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ شَامِیٌّ خَبِیثُ الرَّأْیِ فَقَالَ اذْهَبْ إِلَیْهِ کَمَا أَقُولُ لَکَ فَأَقْبَلْتُ فَلَمَّا کُنْتُ فِی بَعْضِ الْبَوَادِی اسْتَقْبَلَنِی أَعْرَابِیٌّ فَقَالَ أَیْنَ تَذْهَبُ إِنِّی أَرَى وَجْهَ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِی أَخْرِجْ یَدَکَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ یَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِی أَبْرِزْ رِجْلَکَ فَأَبْرَزْتُ رِجْلِی فَقَالَ رِجْلُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِی أَبْرِزْ جَسَدَکَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ جَسَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِی أَخْرِجْ لِسَانَکَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ لِیَ امْضِ فَلَا بَأْسَ عَلَیْکَ فَإِنَّ فِی لِسَانِکَ رِسَالَةً لَوْ أَتَیْتَ بِهَا الْجِبَالَ الرَّوَاسِیَ لَانْقَادَتْ لَکَ قَالَ فَجِئْتُ حَتَّى وَقَفْتُ عَلَى بَابِ ابْنِ هُبَیْرَةَ فَاسْتَأْذَنْتُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ أَتَتْکَ بِحَائِنٍ رِجْلَاهُ یَا غُلَامُ النَّطْعَ وَ السَّیْفَ ثُمَّ أَمَرَ بِی فَکُتِّفْتُ وَ شُدَّ رَأْسِی وَ قَامَ عَلَیَّ السَّیَّافُ لِیَضْرِبَ عُنُقِی فَقُلْتُ أَیُّهَا الْأَمِیرُ لَمْ تَظْفَرْ بِی عَنْوَةً وَ إِنَّمَا جِئْتُکَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِی وَ هَاهُنَا أَمْرٌ أَذْکُرُهُ لَکَ ثُمَّ أَنْتَ وَ شَأْنَکَ فَقَالَ قُلْ فَقُلْتُ أَخْلِنِی فَأَمَرَ مَنْ حَضَرَ فَخَرَجُوا فَقُلْتُ لَهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قَدْ آجَرْتُ عَلَیْکَ مَوْلَاکَ- رُفَیْداً فَلَا تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ لَکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ هَذِهِ الْمَقَالَةَ وَ أَقْرَأَنِی السَّلَامَ فَحَلَفْتُ لَهُ فَرَدَّهَا عَلَیَّ ثَلَاثاً ثُمَّ حَلَّ أَکْتَافِی ثُمَّ قَالَ لَا یُقْنِعُنِی مِنْکَ حَتَّى تَفْعَلَ بِی مَا فَعَلْتُ بِکَ قُلْتُ مَا تَنْطَلِقُ یَدِی بِذَاکَ وَ لَا تَطِیبُ بِهِ نَفْسِی فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُقْنِعُنِی إِلَّا ذَاکَ فَفَعَلْتُ بِهِ کَمَا فَعَلَ بِی وَ أَطْلَقْتُهُ فَنَاوَلَنِی خَاتَمَهُ وَ قَالَ أُمُورِی فِی یَدِکَ فَدَبِّرْ فِیهَا مَا شِئْتَ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص473، بَابُ مَوْلِدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام، ح3. آیت الله جرجانی، منزل معظم له، 1401/12/13.

رفید، آزاد کردة والیِ عراق از جانب مروان بن محمد، عمر بن یزید بن هبیره، می‌گوید: این هبیره بر من غضب کرد و سوگند یاد کرد که مرا به‌قتل رساند! من از دست او فرار کرده و به‌امام صادق علیه‌السلام پناه برده و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردم. حضرت به‌من فرمود: به‌نزد ابن هبیره برو و سلام مرا به‌او برسان و به‌او بگو: من آزاد کردة تو، رفید، را از خشم تو در پناه گرفتم، مبادا به‌او بدى برسانى! عرض کردم: فدایت شوم، او یک شامی بد عقیده است. فرمود: همان‌طور که به‌تو می‌گویم، نزدش برو. من راه را در پیش گرفتم، چون به‌بیابانى رسیدم، مرد عربى به‌من رو آورد و گفت: کجا می‌روى؟ من چهره مردی‌که کشته شود در تو می‌بینم، آن‌گاه گفت: دستت را بیرون کن، چون بیرون کردم، گفت: دست مردی است که کشته مى‌‌‌شود، سپس گفت: پایت را نشان ده، چون نشان دادم، گفت پاى مردی است که کشته مى‌‌‌شود، باز گفت: تنت را ببینم، چون تنم را دید، گفت: تن مردی است که کشته شود. آن‌گاه گفت: زبانت را بیرون کن، چون بیرون آوردم، گفت: برو که باکى بر تو نیست؛ زیرا در زبان‌‌‌ تو پیغامى است که اگر آن را به‌کوه‌هاى استوار برسانى، مطیع تو شوند. پس آمدم تا رسیدم بهدرِ خانة ابن هبیره، اجازه خواستم، چون وارد شدم، گفت: خیانتکار با پاى خود نزد تو آمد! غلام، زود سفرة چرمى و شمشیر را بیاور، و دستور داد شانه و سر مرا بستند و جلّاد بالاى سرم ایستاد تا گردنم را بزند. من گفتم: اى امیر! تو که با جبر و زور، بر من دست نیافتى، بلکه با پاى خود پیش تو آمدم، من پیغامى دارم که می‌خواهم به‌تو باز گویم، سپس خود دانى، گفت بگو: گفتم: مجلس را خلوت کن. او به‌حاضرین دستور داد بیرون رفتند، گفتم: جعفر بن محمد به‌تو سلام می‌رساند و مى‌‌‌گوید: من غلامت رفید را پناه دادم، با خشم خود به‌او آسیبى مرسان. گفت: تو را به‌خدا جعفر بن محمد به‌تو چنین گفت و به‌من سلام رسانید؟!! من برایش قسم خوردم، او تا سه بار سخنش را تکرار کرد. سپس شانه‌‌‌هاى مرا باز کرد و گفت: من به‌این قناعت نمی‌کنم و از تو خرسند نمی‌شوم، جز این‌که همان کاری که با تو کردم با من بکنی. گفتم: دست من به‌این کار دراز نمی‌شود و به‌خود اجازه نمی‌دهم. گفت: به‌خدا که من جز به‌آن قانع نشوم. پس من هم چنان‌که به‌سرم آورد، به‌سرش آوردم، و بازش کردم، او مُهر خود را به‌من داد و گفت: تو اختیاردارِ کارهاىِ من هستى، هرگونه که می‌خواهى رفتار کن.  

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال امیرُالمؤمنین علیٌّ علیه‌السلام: طُوبى لِمَن أَخلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ و َعِلمَهُ و َحُبَّهُ وَ بُغضَهُ و َأَخذَهُ و َتَرکَهُ وَ کَلامَهُ و َصَمتَهُ و َفِعلَهُ وَ قَولَهُ. تحف‌العقول، ابن شعبة الحرانی، ج1، ص100.

امام على علیه‌السلام: خوشا به‌حال کسی که عمل، دوستی، دشمنی، گرفتن، ترک کردن، سخن گفتن، سکوت کردن، افعال و اقوالش را برای خدا خالص گرداند.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَلَیْهِ‌السَّلَامُ قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىٍّ، قَالَ حَدَّثَنِی أبِی عَلِىُّ بْنُ أبِی طَالِبٍ عَلَیْهِمُ‌السَّلَامُ، عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أرْبَعَةٌ أنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ الْمُکْرِمُ لِذُرِّیَّتِی، وَالْقَاضِى لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ، وَالسَّاعِى فِی أمُورِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطَرُّوا إلَیْهِ، وَالْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، الشیخ الصدوق، ج1، ص28و ج2،ص230.

امام رضا علیه‌السلام از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین علیه‌السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: چهار گروه را خودم در روز قیامت شفاعت می‌کنم:

۱. کسی که پس از من به‌خاندانم احترام بگذارد

۲.  حاجت آنها را برآورده سازد

۳. هنگامی که محتاج او شوند، برای آنها قدمی بردارد

۴.  کسی که آنها را با دل و زبان دوست بدارد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ قَالَ: النِّسَاءُ یُحْبِبْنَ أنْ یَرِینَ الرَّجُلَ فِی مِثْلِ مُا یُحِبُّ الرَّجُلُ أنْ یَرَى فِیهِ النِّسَاءَ مِنَ الزِّینَةِ. مکارم الأخلاق، الطبرسی، رضی الدین، ج1، ص80.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: زنان دوست دارند مرد را در مثلِ آن زینتی ببینند که مرد دوست دارد در آن زینت، زن را ببیند.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ، ثُمَّ قَالَ: یَا بُنَیَّ، أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی علیه‌السلام حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ، قَالَ: یَا بُنَیَّ، إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج2، ص331، بَابُ الظُّلْمِ، ح5.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: هنگام وفات پدرم امام سجاد علیه‌السلام، مرا به‌سینة خود چسباند، سپس فرمود: پسرم، تو را به‌چیزی سفارش می‌کنم که پدرم امام حسین علیه‌السلام هنگام وفات آن را به‌من سفارش کرد و آن سفارش این بود: پسرم، از ستم کردن به‌کسی که در دفاع از خود علیه تو هیچ یاوری جز خدا ندارد، بپرهیز!   ‌

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرِجَالٍ مُسَمَّیْنَ لَیْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ یَزْوِیَهَا عَنِ الَّذِی یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ علیه‌السلام أَنِ اتَّخِذْ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِکَ فَإِنَّهُ قَدْ سَبَقَ فِی عِلْمِی أَنْ لَا أَبْعَثَ نَبِیّاً إِلَّا وَ لَهُ وَصِیٌّ مِنْ أَهْلِهِ وَ کَانَ لِدَاوُدَ علیه‌السلام أَوْلَادٌ عِدَّةٌ وَ فِیهِمْ غُلَامٌ کَانَتْ أُمُّهُ عِنْدَ دَاوُدَ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً فَدَخَلَ دَاوُدُ علیه‌السلام عَلَیْهَا حِینَ أَتَاهُ الْوَحْیُ فَقَالَ لَهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَیَّ یَأْمُرُنِی أَنِ أَتَّخِذَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِی فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ فَلْیَکُنِ ابْنِی قَالَ ذَلِکَ أُرِیدُ وَ کَانَ السَّابِقُ فِی عِلْمِ اللَّهِ الْمَحْتُومِ عِنْدَهُ أَنَّهُ سُلَیْمَانُ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ أَنْ لَا تَعْجَلْ دُونَ أَنْ یَأْتِیَکَ أَمْرِی فَلَمْ یَلْبَثْ دَاوُدُ علیه‌السلام أَنْ وَرَدَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ یَخْتَصِمَانِ فِی الْغَنَمِ وَ الْکَرْمِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ أَنِ اجْمَعْ وُلْدَکَ فَمَنْ قَضَى بِهَذِهِ الْقَضِیَّةِ فَأَصَابَ فَهُوَ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَجَمَعَ دَاوُدُ علیه‌السلام وُلْدَهُ فَلَمَّا أَنْ قَصَّ الْخَصْمَانِ قَالَ سُلَیْمَانُ علیه‌السلام یَا صَاحِبَ الْکَرْمِ مَتَى دَخَلَتْ غَنَمُ هَذَا الرَّجُلِ کَرْمَکَ قَالَ دَخَلَتْهُ لَیْلًا قَالَ قَضَیْتُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْغَنَمِ بِأَوْلَادِ غَنَمِکَ وَ أَصْوَافِهَا فِی عَامِکَ هَذَا ثُمَّ قَالَ لَهُ دَاوُدُ فَکَیْفَ لَمْ تَقْضِ بِرِقَابِ الْغَنَمِ وَ قَدْ قَوَّمَ ذَلِکَ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَانَ ثَمَنُ الْکَرْمِ قِیمَةَ الْغَنَمِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّ الْکَرْمَ لَمْ یُجْتَثَّ مِنْ أَصْلِهِ وَ إِنَّمَا اُکِلَ حِمْلُهُ وَ هُوَ عَائِدٌ فِی قَابِلٍ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ إِنَّ الْقَضَاءَ فِی هَذِهِ الْقَضِیَّةِ مَا قَضَى سُلَیْمَانُ بِهِ یَا دَاوُدُ أَرَدْتَ أَمْراً وَ أَرَدْنَا أَمْراً غَیْرَهُ فَدَخَلَ دَاوُدُ عَلَى امْرَأَتِهِ فَقَالَ أَرَدْنَا أَمْراً وَ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْراً غَیْرَهُ وَ لَمْ یَکُنْ إِلَّا مَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ رَضِینَا بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَلَّمْنَا وَ کَذَلِکَ الْأَوْصِیَاءُ علیهم‌السلام لَیْسَ لَهُمْ أَنْ یَتَعَدَّوْا بِهَذَا الْأَمْرِ فَیُجَاوِزُونَ صَاحِبَهُ إِلَى غَیْرِهِ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص278، بَابُ أَنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ مِنْ وَاحِدٍ إِلَى وَاحِدٍ علیهم‌السلام، ح3.

معاویة بن عمار می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: امامت پیمانی است از جانب خدای عز و جل که برای مردانی نامبرده شده، بسته شده است، امام حق ندارد آن را به‌امام بعد از خود ندهد. همانا خدای تبارک و تعالی به‌داود علیه‌السلام وحی کرد که از خاندان خود وصیی انتخاب کن؛ زیرا در علم من پیشی گرفته که هیچ پیغمبری را مبعوث نسازم جز این‌که برای او وصیی از خاندانش باشد. داود فرزندان بسیاری داشت و در میان آنها جوان نورسی بود که مادرش نزد داود بود و داود آن زن را دوست می‌داشت، چون این وحی به‌داود رسید، نزد آن زن آمد و به‌او گفت: خدای عز و جل به‌من وحی فرستاده و امر کرده است که از خاندان خودم وصیی انتخاب کنم، همسرش به‌او گفت: خوب است پسر من باشد، داود گفت: من هم همین را خواستارم، ولی در علم پیشین و حتمی خدا گذشته بود که وصی او سلیمان باشد. خدای تبارک و تعالی به‌داود وحی کرد، تا فرمان من به‌تو نرسد، در این کار شتاب مکن. دیری نگذشت که دو مرد نزد داود آمدند و در باره گوسفندان و باغ انگور مرافعه کردند، (زیرا گوسفندان یکی باغ انگور دیگری را خورده بود) خدای عز و جل به‌داود وحی کرد که پسرانت را جمع کن، هرکه در این قضیه حکم درست دهد، او وصی بعد از تو است. داود پسرانش را جمع کرد، چون دو طرف نزاع، قصة خود را گفتند سلیمان علیه‌السلام گفت: ای صاحب باغ، گوسفندان این مرد، کی داخل ‌باغ تو شده‌اند؟ گفت: شب در آمده‌اند، سلیمان گفت: ای صاحب گوسفند، من حکم دادم که بچه‌ها و پشم امسال گوسفندان تو، مال صاحب باغ باشد، داود به‌او گفت: چرا حکم نکردی که خود گوسفندان را بدهد، با این‌که علمای بنی‌اسراییل آن را قیمت کرده‌اند و بهای انگور با قیمت گوسفندان برابر است؟ سلیمان گفت: تاک‌ها (میم‌های انگور) از ریشه کنده نشده و تنها بار و میوة آن خورده شده است و سال آینده بار می‌دهد. خدای عز و جل به‌داود وحی فرستاد: حکم در این قضیه همان است که سلیمان صادر کرد، ای داود تو چیزی را خواستی و ما چیز دیگری را (تو آن پسرت را برای جانشینی خواستی و ما سلیمان را). داود نزد همسرش آمد و گفت: ما چیزی را خواستیم و خدای عز و جل چیز دیگری را خواست و جز آنچه خدا خواهد نشود، ما نسبت به‌امر خدای عز و جل راضی و تسلیمیم. (پس از نقل این داستان امام فرمود:) و همچنین است امر امامان، ایشان هم حق ندارند از امر خدا تجاوز کنند و امامت را از صاحبش به‌دیگری دهند.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

 قَالَ الْکَاظِمُ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ: وَیَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إذَا عَمِلَ عَمَلاً أنْ یَسْتَحْیِیَ مِنَ اللهِ. تحف‌العقول، ابن شعبة الحرانی، ج1، ص398.

امام کاظم علیه‌السلام فرمود: برای عاقل سزاوار است که هرگاه عملی انجام می‌دهد، از خدا خجالت بکشد.  

  • مرتضی آزاد