یا أَبا ذَرٍّ، ما مِن صَباحٍ وَلا رَواحٍ إِلَا وَبِقاعُ الأَرْضِ یُنادی بَعْضُها بَعْضا، یا جارَةُ، هَل مَرَّ بِکِ مَنْ ذَکَرَ اللهَ تَعالى أَو عَبْدٌ وَضَعَ جَبْهَتَهُ عَلَیکِ ساجِدا للهِ؟ فَمِنْ قائِلةٍ: لا، وَمِنْ قائِلَةٍ: نَعَم، فإِذا قالَتْ: نَعَم، اهتَزَّتْ وانشَرَحَتْ وَتَرى أَنَّ لَها الفَضْلَ عَلى جارَتِها. همان، ص466.
اى ابوذر، هیچ صبح و عصرى نیست، مگر اینکه برخى از قطعههاى زمین، برخى دیگر را بانگ مىزنند که: اى همسایه، آیا کسى که در حالِ یادِ خداى متعال بود و یا بندهاى که براى خدا، پیشانى بر تو سایید، از تو عبور کرد؟ قطعههایى از زمین مىگویند: نه، و قطعههایى جواب مىدهند: آرى. پس هرگاه گفتند: آرى، بهجنبش در مىآیند و شکفته مىشوند و مىبینى که بر قطعة همسایة خود، برترى دارند.