رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله، فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ: لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلْتَهُ، فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ، فَقَالَ الرَّجُلُ: مَا یَعْنِی غَیْرِی، فَرَجَعَ إِلَی امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا، فَقَالَتْ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُ، فَأَتَاهُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ، حَتَّی فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِکَ ثَلَاثاً، ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا، ثُمَّ أَتَی الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِیقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَکَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبَاعَهُ فَلَمْ یَزَلْ یَعْمَلُ وَ یَجْمَعُ حَتَّی اشْتَرَی مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّی اشْتَرَی بَکْرَیْنِ وَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَی حَتَّی أَیْسَرَ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَعْلَمَهُ کَیْفَ جَاءَ یَسْأَلُهُ وَ کَیْفَ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: قُلْتُ لَکَ: مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج2، بَابُ الْقَنَاعَةِ، ص139، ح8. بحارالأنور، ج70، ص177، ح19.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: تنگدستی بر مردی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله فشار آورد، زنش به او‌گفت: کاش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌رفتی و از او درخواست کمک می‌کردی، مرد نزد پیامبر رفت، تا چشم پیامبر صلی الله علیه و آله به‌او افتاد، فرمود: هرکس از ما چیزی بخواهد به‌او می‌دهیم، ولی هرکس بی‌نیازی بجوید خدایش او را بی‌نیاز کند! مرد با خود گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از من شخص دیگری را اراده نمی‌کند. به‌سوی زنش برگشت و ماجرا را برایش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا هم مثل ما بشر است، به‌او مشکلمان را بگو. مرد نزد پیامبر آمد، همین‌که چشم پیامبر صلی الله علیه و آله به‌او افتاد، فرمود: هرکس از ما چیزی بخواهد به‌او می‌دهیم، ولی هرکس بی‌نیازی بجوید خدایش او را بی‌نیاز کند! و این عمل تا سه بار تکرار شد، پس از آن، مرد دست به‌کار شد و کلنگی را امانت گرفت و به‌کوهی رفت و از آن بالا رفت، و هیزمی قطع کرد و آورد و آن را در برابر تقریباً سیصد و پنجاه گرم آرد فروخت و آردها را آورد و غذا درست کردند و خوردند، روز بعد هیزم بیشتری قطع کرد و آورد و فروخت و پول بیشتری به‌دست آورد، اندک اندک با پشتکار و پس انداز کردن توانست کلنگی خریداری کند، باز هم تلاش کرد تا توانست دو شتر جوان و غلامی خریداری کند، و ثروتمند و توانگر و پولدار شد، در این هنگام، باری دیگر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و رفت برای آن حضرت تعریف کرد که چگونه سه بار خدمت ایشان رسید و چه گفتند و چه شنید، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به‌تو گفتم: هرکس از ما چیزی بخواهد به‌او می‌دهیم، ولی هرکس بی‌نیازی بجوید خدایش او را بی‌نیاز کند!

به قول ملک‌الشعرای بهار:

بروکار می‌کن مگو چیست کار   که سرمایة جاودانی است کار

و به‌قول سعدی علیه‌الرحمة:

نابرده رنج گنج میسر نمی‌‌شود    مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

خَطَبَ النَّاسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَخٍ لِی کَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِی عَیْنِی وَ کَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِی عَیْنِی صِغَرَ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ فَلَا یَسْتَخِفُّ لَهُ عَقْلَهُ وَ لَا رَأْیَهُ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ فَلَا یَمُدُّ یَدَهُ إِلَّا عَلَى ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ کَانَ لَا یَتَشَهَّى وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَبَرَّمُ‌ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتاً فَإِذَا قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ‌ کَانَ لَا یَدْخُلُ فِی مِرَاءٍ وَ لَا یُشَارِکُ فِی دَعْوَى وَ لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَرَى قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ وَ لَا یَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَیْ‌ءٍ دُونَهُمْ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ کَانَ لَیْثاً عَادِیاً کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً فِیمَا یَقَعُ الْعُذْرُ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَرَى اعْتِذَاراً کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ یَفْعَلُ مَا لَا یَقُولُ کَانَ إِذَا ابْتَزَّهُ أَمْرَانِ لَا یَدْرِی أَیُّهُمَا أَفْضَلُ نَظَرَ إِلَى أَقْرَبِهِمَا إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ الْبُرْءَ وَ لَا یَسْتَشِیرُ إِلَّا مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ النَّصِیحَةَ کَانَ لَا یَتَبَرَّمُ وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَشَکَّى وَ لَا یَتَشَهَّى وَ لَا یَنْتَقِمُ وَ لَا یَغْفُلُ عَنِ الْعَدُوِّ فَعَلَیْکُمْ بِمِثْلِ هَذِهِ الْأَخْلَاقِ الْکَرِیمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا فَإِنْ لَمْ تُطِیقُوهَا کُلَّهَا فَأَخْذُ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج2، بَابُ الْمُؤْمِنِ وَ عَلَامَاتِهِ وَ صِفَاتِهِ‌، ح27، ص237. استاد جرجانی، 18/1/1402 بیت خودشان، مشهد مقدس.

راوی می‌گوید: حسن بن علی علیهماالسلام برای مردم خطبه خواند (سخنرانی کرد) و فرمود: ای مردم، من به‌شما از اوصاف برادری که داشتم خبر می‌دهم؛ 1-او در چشم من از بزرگترین مردم بود و اصل بزرگی او در دیدة من، کوچکی دنیا در چشمش بود، 2- او از تسلّط شکمش خارج بود؛ لذا به‌آنچه وسعش به‌آن نمی‌رسید میل پیدا نمی‌کرد، و اگر به‌چیزی دسترسی پیدا می‌کرد در آن زیاده روی نمی‌کرد، 3-او از تسلّط شهوتش بیرون بود؛ لذا برای اطاعت از شهوت، به‌یک‌دندگی، نادانی و انحراف از راه حق و صحیح کشیده نمی‌شد و عقل و نظر درستش را تحت تأثیر قرار نمی‌داد، 4-او از تسلط نادانی و بی‌عقلی بیرون بود؛ لذا هیچ‌کاری را انجام نمی‌داد مگر زمانی که اعتماد و اطمینان داشت که آن کار برایش نفع زیاد اخروی یا دنیوی دارد و این نفع دنیوی هم ضرری به‌آخرت نمی‌زند، 5-پُر اشتها و زیاده‌خواه و حریص بر دنیا نبود، 6-و خشم و غضب نمی‌کرد 7-و از مراجعات و درخواست‌های زیاد و بدرفتاری مردم خسته، بدحال و دلتنگ نمی‌شد، 8-بیشتر اوقات خیلی خاموش بود، وقتی هم احساس تکلیف می‌کرد و لب به‌سخن می‌گشود از سایر گویندگان سبقت می‌گرفت و بر  آنان غلبه می‌کرد، 9-اهل جرّ و بحث و بگو و مگو نبود، 10-و در دعوا شرکت نداشت، 11-و دلیل مدّعای خود را فقط در محضر قاضی بیان می‌کرد، نه‌این که مانند بیشتر مردم، عادتش این باشد که اگر کسی به‌او ستمی می‌کرد، شکایتش را نزد این و آن بکند، بلکه صبر می‌کرد تا داوری بیابد تا وی، بین او و کسی که به‌او ستم کرده قضاوت کند، 12-از برادرانش غفلت نمی‌کرد، 13-و چیزی را بدون آنان به‌خود اختصاص نمی‌داد، 14- براثر کثرت روزه و نماز و سایر عبادات، ضعیف شده بود و از آنجایی که برای مؤمنان تواضع می‌کرد و اهل جرّ و بحث و به‌کرسی نشاندن حرف خود نبود، فکر می‌کردند آدم ضعیفی است و بعضاً به‌او ظلم می‌کردند، گرچه در واقع آدم نیرومندی بود، ولی اگر عرصة اقدام، تکلیف و جهاد می‌رسید، شیری جهنده و گردان‌فراز بود، 15- یکی از خُلقیات نیکوی او این بود که در سرزنش کردن کسی که در حقّش کوتاهی کرده بود، عجله نمی‌کرد؛ چون امکان داشت که او عذری داشته باشد، 16- نه تنها به‌آنچه می‌گفت عمل می‌کرد، بلکه چیزهایی هم بود که نمی‌گفت ولی به‌آنها عمل می‌کرد، 17-‌اگر ناگزیر از انجام یکی از دو کار بود، و نمی‌دانست ثواب کدام عمل بیشتر است، نگاه به‌نزدیکترین آن دو به‌هوس می‌کرد، و با آن عمل مخالفت می‌کرد، 18-دردش را فقط برای کسی می‌گفت که از او امید بهبودی داشت، 19-و فقط باکسی مشورت می‌کرد که از او امید خیرخواهی داشته باشد، 20- دلتنگ و خسته نمی‌شد، 21-و ناراضی و عصبانی نمی‌شد، 22-و شکایت نمی‌کرد، 23- و پُرخواهش نبود، 24-و انتقام نمی‌گرفت، 25-و دشمن شناس بود و از دشمن غفلت نمی‌کرد. پس اگر بر انجام تمام این خلقیات بزرگوارنه توان دارید، بر شما باد به‌آراسته شدن به‌آنها‌، و اگر توان عمل کردن به‌همة آنها را ندارید، پس عمل کردن به‌کم بهتر است از عمل نکردن به‌همه. و هیچ توان و نیرویی نیست مگر از ناحیة خداوند.              

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم‌السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُاَلْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام: مُجَالَسَةُ اَلْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ اَلظَّنِّ بِالْأَخْیَارِ وَ مُجَالَسَةُ اَلْأَخْیَارِ تُلْحِقُ اَلْأَشْرَارَ بِالْأَخْیَارِ وَ مُجَالَسَةُ اَلْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ اَلْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اِشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اَللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِینِ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانُوا عَلَى غَیْرِ دِینِ اَللَّهِ فَلاَ حَظَّ لَهُ فِی دِینِ اَللَّهِ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَقُولُ‌ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلاَ یُؤَاخِیَنَّ کَافِراً وَ لاَ یُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى کَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً کَانَ کَافِراً فَاجِراً. رسائل شیخ صدوق، ص238.

محمد بن قیس از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند و ایشان از پدرشان امام سجاد و ایشان از جدشان امیرالمؤمنین علیهماالسلام نقل می‌کنند که حضرت فرمود: معاشرت با بدان موجب بدگمانی به‌خوبان می‌شود، و همنشینی با خوبان، بدان را به‌خوبان ملحق می‌کند، و معاشرت گنهکاران با نیکوکاران، گنهکاران را به‌نیکوکاران می‌رساند، پس هرگاه در حقیقت کسی شک کردید، و از دینش مطّلع نشدید، به‌همنشینانش نگاه کنید؛ اگر اهل دین خدا بودند، آن شخص هم اهل دین خداست، و اگر آنان اشخاص متدینی نبودند، او نیز از دین خدا بهره‌ای ندارد، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمود: هرکس به‌خدا و روز قیامت ایمان دارد، با کافر برادری و با فاسق معاشرت نکند، و هرکس با کافری برادری، یا با فاسقی همنشینی کرد، کافر و فاسق است.   

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیهماالسلام قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام یَقُولُ‌ إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ الْوَفَاءَ بِالْعَهْدِ وَ قِلَّةَ الْفَخْرِ وَ الْبُخْلِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةَ الضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْمُؤَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ سَعَةَ الْحِلْمِ وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ فِیمَا یُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ‌ وَ طُوبَى شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِی دَارِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِی دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا لَا یَنْوِی فِی قَلْبِهِ شَیْئاً إِلَّا أَتَاهُ ذَلِکَ الْغُصْنُ بِهِ وَ لَوْ أَنَّ رَاکِباً مُجِدّاً سَارَ فِی ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهَا وَ لَوْ أَنَّ غُرَاباً طَارَ مِنْ أَصْلِهَا مَا بَلَغَ أَعْلَاهَا حَتَّى یَبْیَاضَّ هَرَماً أَلَا فَفِی هَذَا فَارْغَبُوا إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ إِذَا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ فَرَشَ وَجْهَهُ وَ سَجَدَ لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ بِمَکَارِمِ بَدَنِهِ وَ یُنَاجِی الَّذِی خَلَقَهُ فِی فَکَاکِ رَقَبَتِهِ أَلَا فَهَکَذَا فَکُونُوا. الخصال للصدوق، ج2، ص253.‌

ابوبصیر می‌گوید: امام باقر علیه‌السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: همانا برای انسان‌های متّقی نشانه‌هایی است که به‌آنها شناخته می‌شوند؛ 1-راستگویی، 2-امانتداری، 3-وفای به‌پیمان، 4-‌افتخارنکردن، 5- بُخل (ضدّ سخاوت وکَرَم) نورزیدن، 6- رابطة خویشاوندی با ارحام، 7-مهربانی با ضعیفان، 8-عقل خود را چشم و گوش بسته به‌دست زنان نمی‌دهد، 9-بذل نیکی به‌دیگران، 10-خوش خُلقی، 11-وسعت تحمّل، 12-پیروی از دانش در جایی که او را به‌خدا نزدیک می‌کند، طوبی و سرانجام خوب، از آنان است؛ و طوبی درختی است در بهشت که ریشة آن در خانة رسول خدا صلی الله علیه و آله است، و هیچ مؤمنی نیست، مگر آن‌که در خانه‌اش شاخه‌ای از شاخه‌های آن وجود دارد، در دلش هیچ چیزی را نیت نمی‌کند، مگر آن‌که آن شاخه برایش می‌آورد، و اگر سوارة با جدّیتی در زیر سایة آن صد سال حرکت کند از زیر سایة آن خارج نمی‌شود، و اگر کلاغی از ریشة آن پرواز کند به‌بالاترین جای آن نمی‌رسد، تا از پیری سخت سفید گردد، آگاه باشید، در این‌ نعمت‌ها راغب باشید، مؤمن سرگرم خود است، و مردم از ناحیة او در راحتی هستند، چون تاریکی شب او را فرا گیرد، روی بر خاک نهد و با شریفترین اندامش (پیشانی) برای خدای تعالی ذکره، سجده و با آن کسی که او را آفریده برای رهایی خود از دوزخ، مناجات می‌کند، آی مردم، این‌گونه باشید.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن عبد الرحمن بن الحجاج، قال: سمعتُ الصادق علیه‌السلام یقول: من رأى أخاه على أمرٍ یَکرهه، فلم یَرُدَّهُ عنه، وهو یَقدر علیه، فقد خانه، ومن لم یجتنب مصادقة الأحمق أوشک أن یتخلق بأخلاقه. الأمالی للصدوق، المجلس السادس و الأربعون، ح1، ص270.

عبدالرحمن بن حجّاج می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: هرکس برادر دینی خود را بر کاری ناخوشایند، ببیند و با این‌که می‌تواند او را از آن کار باز دارد، ولی او را از آن کار زشت، نهی نکند، به‌اوخیانت کرده است، و هرکس از دوستی با احمق دوری نکند، نزدیک است که اخلاق او به‌این شخص سرایت کند.      

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أنس بن مالک، قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: المؤمن إذا مات وتَرَکَ ورقةً واحدةً علیها علمٌ، تکون تلک الورقةُ یوم القیامة ستراً فیما بینه وبین النار، وأعطاه الله تبارک وتعالى بکل حرف مکتوب علیها مدینةً أوسعَ من الدنیا سبعَ مرات، وما من مؤمن یقعد ساعةً عند العالم، إلا ناداه ربُّه عزوجل: جلستَ إلى حبیبی، وعزتی وجلالی لأسکنَنَّک الجنةَ معه ولا اُبالی. الأمالی للصدوق، المجلس العاشر، ح3، ص37.

انس بن مالک می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه مؤمن از دنیا برود، و یک صفحه که بر روی آن دانشی است از خود به‌جا بگذارد، آن یک صفحه در روز قیامت پرده‌ای میان او و آتش جهنّم خواهد بود، و خداوند تبارک و تعالی در مقابل هر حرفی که بر آن صفحه نوشته شده، شهری، هفت برابر بزرگتر از دنیا، به‌او مرحمت می‌فرماید، و هیچ مؤمنی ساعتی نزد عالم نمی‌نشیند مگر آن‌که خداوند عزوجل او را می‌خواند: نشستی در نزد حبیبم، به‌عزت و جلالم سوگند هر آینه تو را با او، ساکن بهشت می‌کنم و باکی ندارم!  

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن یونس بن ظبیان، عن الصادق جعفر بن محمد علیهماالسلام، قال: بینا موسى بن عمران علیه‌السلام یناجی ربَّه عز وجل إذ رأى رجلاً تحتَ ظِلِّ عرشِ اللهِ عزَّ وجلَّ، فقال: یا ربِّ، مَن هذا الَّذی قد أظلَّه عرشُکَ؟ فقال: هذا کان بارّاً بوالدیه، ولم یمشِ بالنمیمةِ. الأمالی للصدوق، المجلس الرابع و الثلاثون، ح2، ص180.

یونس بن ظبیان می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: هنگامی که موسی بن عمران علیه‌السلام مشغول مناجات با پروردگارش عز و جل بود، ناگهان مردی را زیر عرش خداوند عزوجل دید، عرض کرد: پروردگارا، این کسی را در سایة عرش خود جای دادی، کیست؟ فرمود: این شخص به‌والدینش نیکی می‌کرده و ابداً برای سخن چینی گام برنمی‌داشته است.     

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی بصیرٍ، عن أبی عبد الله الصادق جعفرِ بن محمدٍ علیه‌السلام، قال: الناسُ یَمُرُّون على الصِّراطِ طبقاتٍ، والصراطُ أدقُّ مِن الشعر ومن حدِّ السیف، فمنهم من یمرُّ مثلَ البرق، ومنهم من یمر مثلَ عَدوِ الفرس، ومنهم من یمر حبواً، ومنهم من یمر مشیاً، ومنهم من یمر متعلقاً، قد تأخذ النارُ منه شیئاً وتترک شیئاً. الأمالی للصدوق، المجلس الثالث و الثلاثون، ح4، ص177.

ابوبصیر می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: مردم در عبور از صراط چند دسته هستند؛ صراطی که از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است، بعضی از آنها مانند برق عبور می‌کنند، و بعضی مانند دویدن اسب، و گروهی بر روی دست و شکم، مانند نوزاد یا با چهار دست و پا، عدّه‌ای در حال آویزان به‌جهنم که گاهی آتش جهنم بعضی از اعضایش را می‌سوزاند و برخی دیگر را رها می‌کند.     

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

وَ قَالَ صلی الله علیه و آله‌ أَ تَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ لَا قَالَ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ مَجْلِسَهُ وَ طَعَامَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَزِدْ فِی الْعِبَادَةِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِبَاسَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ یَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ یَدَیْهِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ فَذَاکَ التَّائِبُ. جامع‌الأخبار، محمد بن محمد السبزواری، الفصل الخامس و الأربعون فی التوبة، ح8، ص227.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا می‌دانید توبه‌کنندة حقیقی کیست؟ عرض کردند: بارالها، خیر. فرمود: 1- هرگاه بنده توبه کند، ولی نزاع‌کنندگانش (شاکیانش) را از خود راضی نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 2- و هرکس توبه کند ولی مجلس و 3- غذای خود را عوض نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 4- و هرکس توبه کند، ولی دوستانش را عوض نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 5- و هرکس توبه کند، ولی بر عبادتش نیفزاید، توبه‌کنندة واقعی نیست، 6- و هرکس توبه کند، ولی لباس خود را عوض نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 7- و هرکس توبه کند و بستر 8-و متکای خود را تغییر ندهد، توبه‌کنندة واقعی نیست، 9- و هرکس توبه کند و دلش را نگشاید 10-و دستش را گسترده و فراخ نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 11- و هرکس توبه کند، اما آرزویش را کوتاه 12-و زبانش را حفظ نکند، توبه‌کنندة واقعی نیست، 13- و هرکس توبه کند، امّا زیادی غذایش را با دستانش به‌نیازمندان ندهد، توبه کنندة واقعی نیست، و هرگاه بر این صفات (سیزده‌گانه) ثبات قدم داشته باشد، پس او توبه‌کنندة واقعی است.   

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی رَفَعَهُ، قَالَ: إِنَّ مُوسَی علیه‌السلام نَاجَاهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فَقَالَ لَهُ فِی مُنَاجَاتِهِ: یَا مُوسی! مُرْ عِبَادِی یَدْعُونِی عَلی مَا کَانَ، بَعْدَ أَنْ یُقِرُّوا لِی أَنِّی أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ، مُجِیبُ الْمُضْطَرِّینَ، وَأَکْشِفُ السُّوءَ، وَأُبَدِّلُ الزَّمَانَ، وَآتِی بِالرَّخَاءِ، وَأَشْکُرُ الْیَسِیرَ، وَأُثِیبُ الْکَثِیرَ، وَأُغْنِی الْفَقِیرَ، وَأَنَا الدَّائِمُ الْعَزِیزُ الْقَدِیرُ. فَمَنْ لَجَأَ إِلَیْکَ وَ انْضَوَی إِلَیْکَ مِنَ الْخَاطِئِینَ فَقُلْ أَهْلًا وَ سَهْلًا یَا رَحْبَ الْفِنَاءِ بِفِنَاءِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ کُنْ لَهُمْ کَأَحَدِهِمْ وَ لَا تَسْتَطِلْ عَلَیْهِمْ بِمَا أَنَا أَعْطَیْتُکَ فَضْلَهُ وَ قُلْ لَهُمْ فَلْیَسْأَلُونِی مِنْ فَضْلِی وَ رَحْمَتِی فَإِنَّهُ لَا یَمْلِکُهَا أَحَدٌ غَیْرِی وَ أَنَا ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. طُوبَی لَکَ یَا مُوسَی کَهْفُ الْخَاطِئِینَ وَ جَلِیسُ الْمُضْطَرِّینَ وَ مُسْتَغْفِرٌ لِلْمُذْنِبِینَ إِنَّکَ مِنِّی بِالْمَکَانِ الرَّضِیِّ فَادْعُنِی بِالْقَلْبِ النَّقِیِّ وَ اللِّسَانِ الصَّادِقِ وَ کُنْ کَمَا أَمَرْتُکَ أَطِعْ أَمْرِی وَ لَا تَسْتَطِلْ عَلَی عِبَادِی بِمَا لَیْسَ مِنْکَ مُبْتَدَؤُهُ وَ تَقَرَّبْ إِلَیَّ فَإِنِّی مِنْکَ قَرِیبٌ فَإِنِّی لَمْ أَسْأَلْکَ مَا یُؤْذِیکَ ثِقَلُهُ وَ لَا حَمْلُهُ إِنَّمَا سَأَلْتُکَ أَنْ تَدْعُوَنِی فَأُجِیبَکَ وَ أَنْ تَسْأَلَنِی فَأُعْطِیَکَ وَ أَنْ تَتَقَرَّبَ إِلَیَّ بِمَا مِنِّی أَخَذْتَ تَأْوِیلَهُ وَ عَلَیَّ تَمَامُ تَنْزِیلِه. الکافی، ج8، ص48- بحارالأنوار، ج74، ص38، موضوع سخنرانی استاد جرجانی در فاطیمه، مجلس آقای سید علی اصغر بامشکی، 1401/9/24

خداوند تبارک و تعالی در فرازی از مناجات‌های خود به‌حضرت موسی علیه‌السلام فرمود: ای موسی، به‌بندگانم دستور بده برای هرچه هست، مرا بخوانند، بعد از آن‌که برای من اقرار می‌کنند به‌این‌که من مهربانترین مهربانان، اجابت کنندة درماندگان هستم، و بدی [وسختی] را برمی‌دارم، و زمانه را دگرگون می‌سازم، وگشایش می‌آورم، و اندک را سپاس می‌گزارم، و فراوان را پاداش می‌دهم و نادار را دارا می‌کنم، و منم پایندة مقتدر توانا. پس هرکس از گنهکاران به‌تو پناه [و روی] آورد به‌او بگو: به‌فراخ‌ترین آستان که آستان پروردگار جهانیان است خوش آمدی، و برای ایشان استغفار کن، و برای آنان همچون یکی از آنان باش، وبه‌جهت فضل و رحمتی که به‌تو داشته‌ام بر آنان بزرگی مکن، و به‌ایشان بگو که از فضل و رحمت من بخواهند که اختیار آن را جز من کسی ندارد، و منم صاحب فضلی بزرگ. خوشا به‌حالت ای موسی! [که تو] پناهِ گنهکاران، و همنشین بیچارگان، و آمرزش خواه گنهکاران هستی، تو در نزد من مقامی پسندیده داری، پس با دلی پاک، و زبانی راستگو مرا بخوان، و چنان باش که فرمانت دادم، دستورم را گردن بنه، و به‌سبب آنچه آغازش از تو نبوده بر بندگانم گردن فرازی مکن، و به‌من نزدیک شو، که من به‌تو نزدیکم؛ زیرا من از تو چیزی که سنگینی و تحملش تو را بیازارد نخواستم، فقط از تو خواستم مرا بخوانی تا جوابت را بدهم، و از من بخواهی تا به‌تو ببخشم، و با آنچه تأویل [وتفسیر] آن را از من دریافتی و تنزیل کامل آن با من است به‌من نزدیک شَوی.

  • مرتضی آزاد