یَا أَبَا ذَرٍّ، نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِیهِمَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ: الصِّحَّةُ، وَ الْفَرَاغُ. همان، ص459.
ای ابوذر، دو نعمت است که در آن، بسیاری از مردم، نسبت بهآن زیان دیدهاند؛ تندرستی و فراغت.
ای ابوذر، دو نعمت است که در آن، بسیاری از مردم، نسبت بهآن زیان دیدهاند؛ تندرستی و فراغت.
اى ابوذر! آنچه را بهتو سفارش میکنم، حفظ کن تا در دنیا و آخرت، خوشبخت باشی.
و ای ابوذر، بدان که خداوند عزوجل، خاندان مرا در میانِ امّتم، همانند کشتیِ نوح قرار داده است؛ که هرکس بر آن سوار شد، نجات یافت و هرکس از آن روی گردانْد، غرق گردید، و همانند دربِ حطّه (بهمعنای: خدایا! ببخش)، نام دری بود از درهای مسجدالأقصی که هرکس از آن وارد میشد؛ زمینة آمرزش او از جانب خداوند، فراهم میشد) در بین بنیاسرائیلاند، که هرکس در آن در آمد، در امان ماند.
یَا أَبَاذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ عِبَادَةِ اللهِ الْمَعْرِفَةُ بِهِ، فَهُوَ الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ فَلَا شَیْءَ قَبْلَهُ، وَ الْفَرْدُ فَلَا ثَانِیَ لَهُ، وَ الْبَاقِی لَا إِلَى غَایَةٍ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا فِیهِمَا وَ مَا بَیْنَهُمَا مِنْ شَیْءٍ، وَ هُوَ اللَّهُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ، وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، ثُمَّ الْإِیمَانُ بِی وَ الْإِقْرَارُ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَرْسَلَنِی إِلَى کَافَّةِ النَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً، وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً، ثُمَّ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً. همان، ص459.
ای ابوذر، خدا را چنان عبادت کن که گویا او را میبینی، و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. و بدان که اساس عبادتِ خدا، شناخت او است. خداوند، نخستین است قبل از هر چیزی. پس چیزی قبل و پیش از او نیست. و یگانهای است که دوّم ندارد، و ماندگاری است همیشگی. پدیدآورنده و آفرینندة آسمانها و زمین و موجودات در آن و میان آن دو است. او ریزبین و آگاه، و بر هر چیزی توانمند است. سپس ایمان آوردن بهمن و اعتراف بهاینکه خدا، مرا برای بشارت و بیمدادن و دعوت به خدا، با اذن او، و چراغی فروزان برای همگان، فرستاده است. بعد از آن، دوستیِ اهل بیت من که خداوند، پلیدی را از آنان بُرده و پاکِ پاکشان کرده است.
عَنْ وَهَبِ بْنِ عَبْدِاللهِ الهَنَاءِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو حَرْبِ بْنُ أَبِی الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِیُّ، عَنْ أَبِی الْأَسْوَدِ، قَالَ: قَدِمْتُ الرَّبَذَةَ، فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی ذَرٍّ جُنْدَبِ بْنِ جُنَادَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، فَحَدَّثَنِی أَبُوذَرٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ یَوْمٍ فِی صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ، فَلَمْ أَرَ فِی الْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ عَلِیٌّ عَلَیْهِالسَّلَامُ إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَةَ الْمَسْجِدِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، أَوْصِنِی بِوَصِیَّةٍ یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهَا. فَقَالَ: نَعَمْ وَ أَکْرِمْ بِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّکَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ، وَ إِنِّی مُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَِظْهَا، فَإِنَّهَا جَامِعَةٌ لِطُرُقِ الْخَیْرِ وَ سُبُلِهِ، فَإِنَّکَ إِنْ حَفِظْتَهَا کَانَ لَکَ بِهَا کِفْلَانِ. مکارمالأخلاق، للطبرسی، الفصل الخامس، فی وصیةِ رسولِ الله صلّی الله علیه و آله لأبی ذرٍّ الغفاریِّ رضی اللهُ عنه، ص458.
از وهب بن عبدالله هناء نقل شده است که او گفت: ابوحرب، پسر ابوالاسود دوئلی از (پدرش) ابوالاسود برایم نقل کرده که او گفت: وارد ربذه شدم، و نزد ابوذر، جندب بن جناده رضی الله عنه رفتم، ابوذر برایم نقل کرد و گفت: یک روز صبح، بهخدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مسجدش رسیدم، و در مسجد کسی جز رسول خدا صلّی الله علیه و آله و علی علیهالسلام که در کنارش نشسته بود، را ندیدم، پس خلوت بودنِ مسجد را غنیمت شمردم و گفتم: ای رسول خدا، پدر و مادرم بهفدایت! مرا سفارشی کن که بهسبب آن، خدا مرا نفع دهد. پس گفت: آری، و ای ابوذر تو چقدر بزرگواری، و بهراستی که تو از ما اهل بیت هستی! و من تو را بهسفارشی وصیّت میکنم، پس آن را بهخاطر بسپار و بهآن عمل کن، زیرا دربردارندة همة راهها و مسیرهای خوبی، است؛ زیرا اگر تو آن را بهخاطر بسپاری و بدان عمل کنی، برای تو بهرة مضاعف خواهد بود.
از عبدالعظیم حسنی روایت کرده که بهابوجعفر؛ امام نهم علیهالسّلام عرض کردم: یاابن رسول اللَّه! برای من حدیثی از پدران خود علیهمالسّلام بازگوی، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم از پدرانش علیهمالسّلام که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: پیوسته مردم بهخیر و خوبی زندگی میکنند تا آن زمان که با هم از حیث عقل و علم و سلیقه و تنگدستی و فراخی متفاوتند، و اگر در این امورِ مذکوره با هم مساوی بودند (از بار مسئولیّت شانه خالی کرده و) هلاک میشدند، عرضه داشتم: برایم بیفزایید، فرمود: پدرم از جدّم از پدرانش علیهمالسّلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: چنانچه هرکدام شما از عیب و نقصِ پنهانِ دیگری اطّلاع میداشت، هرآینه بر وی نمیپوشانیدید، و (در نتیجه) اَسرار همه فاش میشد. راوی گوید: بهحضرت عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه، اضافه بفرمایید، فرمود: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام برایم حدیث کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: شما که هرگز توان آن را ندارید که خیرِ مالی بهمردم برسانید، پس با اخلاقِ خوش و رویِ باز و برخوردِ عالی، با آنان روبرو شوید؛ زیرا من از رسول خدا صلِی اللَّه علیه و آله شنیدم که میفرمود: شما که نمیتوانید با مال بهدیگران کمک کنید، پس با خُلقِ نیک، با مردم رفتار کنید. راوی میگوید: گفتم: ای فرزند پیغمبر، برایم بیشتر بفرما، حضرت فرمود: پدرم از جدم از پدرانش علیهمالسّلام برایم حدیث کرد که امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: هرکس روزگار را مورد سرزنش قرار دهد و نکوهش کند، خود همواره مورد عتاب و سرزنش واقع خواهد شد. (زیرا روزگار و زمان، نیکی و بدی بالاراده ندارد، بلکه مردمِ هر زمانند که با افعالِ ارادیِ خود، در زمان و روزگار، بدی و شرّ و فساد، ایجاد میکنند، و زمانه را مسئول دانستن از کمالِ بیتوجّهی است، و این مردمند که موجبِ تیرگی و فشار و سختی و ناملایمیِ زمانه میشوند و سرزنش را با مقصّر و بانی شرّ و فساد انجام میدهند، نه با ظرفِ زمان و مکان)، راوی میگوید: عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه برایم بیفزا، امام فرمود: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: همنشینی با مردم بد و فاسد، موجب تهمت و بدگمانیِ شخص، بهمردمِ آبرومند است (یا آنان بهانسان بدگمان میشوند)، گفتم: ای فرزند رسول خدا، زیاده از این برایم بگو، امام فرمود: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام روایت کرده که امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: دشمنی کردن با بندگانِ خدا، بسیار بد توشهای است برای سفر آخرت. گفتم: بیشتر برایم بفرمایید، ای فرزند رسول خدا، حضرت فرمود: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام روایت کرده که امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: ارزش هر فردی بهاندازة دانش و آن عملی است که نیک انجام میدهد. عرضه داشتم: باز هم برایم بفرمایید، حضرت همان طور از پدرش از نیای گرامش علیهمالسّلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: شخصیّت و باطنِ هر فرد در زیر زبانش نهفته و پنهان است. گفتم: یا ابن رسول اللَّه، برایم بیفزایید، حضرت بههمان طریق از پدرانش علیهمالسّلام نقل کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: کسی که قدرِ خود را شناخت، هرگز هلاک نخواهد شد. عرض کردم: برایم افزون کن، امام علیهالسّلام فرمود: پدرم از جدّم از اجدادم علیهمالسّلام روایت کرده که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: دقت قبل از کردار و عاقبتاندیشی پیش از انجام کار، انسان را از پشیمانی دور و در امان میدارد. گفتم: بیشتر بفرمایید، امام علیهالسّلام از پدرش از جدّش از اجدادش علیهمالسّلام روایت کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: کسی که بهروزگار تکیه کند زمین خواهد خورد (یعنی چرخِ روزگار، میچرخد و بر آن نمیتوان تکیه کرد). راوی میگوید: عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه، برایم بیفزا، فرمود: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام برایم حدیث کرد که امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: آنکس که بهرأی خود اعتماد کند و خویش را از مشورت با دیگران بینیاز ببیند، جان خود را بهخطر انداخته است. باز گفتم: یا ابن رسول اللَّه! بیش از این برایم بگو، حضرت (با اتصال سند بهحضرت علی علیهالسّلام) فرمود: امیرمؤمنان علیهالسّلام فرمود: داشتن نانخورِ کم، و کمى عائله یکى از دو آسایش و دو فراخی است (انسان در دو حالت از نظر زندگى مادى در آسایش است: نخست این که مال و درآمد فراوانى داشته باشد که جوابگوى نانخورِ او باشد، هرچند عائلهاش سنگین بهنظر رسد: درآمد زیاد و نانخور هم زیاد، و راه دیگر این که اگر درآمد او اندک است افراد خانوادة او نیز کم باشند تا بهزحمت نیفتد: درآمدکم، نانخور هم کم، این در واقع تسلّىِ خاطر براى کسانى است که فرزندان کمى دارند و از کمى فرزندان رنج مىبرند، مثل اینکه در میان مردم معمول است که اگر کسى خانة کوچکى داشته باشد بهاو مىگویند: غمگین نباش، مشکلات تو کمتر است؛ هرکه بامش بیش، برفش بیشتر). عرضه داشتم: یا ابن رسول اللَّه، برایم افزون نما، امام گفت: پدرم از جدم از اجدادم علیهمالسّلام روایت کرده که امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: هرکس که خودستائی در او راه یافت، هلاک گردید. عرضه داشتم: یا ابن رسول اللَّه، برایم افزون نما، امام (با اتصال سند بهحضرت علی علیهالسّلام) گفت: امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: کسی که یقین دارد انفاقِ مال، در راه خداوند جایگزین دارد، (بالنتیجه) در بخشش دستش باز است و بهراحتی مال را صرف راه حق میکند. برای بار آخر گفتم: یا ابن رسول اللَّه، بیش از این برایم بگو، امام (با اتصال سند بهحضرت علی علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: هرکس تنها بهسلامت بودن خویش از سوی زیر دستان بسنده کند، سلامت ماندن خود را از جانب بالاتران و زبردستان غنیمت برده است، راوی گفت: عرض کردم: همین قدر کافی است.
ابوذر غفاری از پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل کرده است که آن حضرت فرمود: سه نفر هستند که که خداوند با آنان حرف نمیزند؛ 1-بسیار منّتگزار؛ کسی که چیزی را بهکسی نمیدهد مگر با منّتگزاری، 2-وکسی که (از روی تکبّر و خودفروشی مانند اشراف و بزرگانِ متکبّرِ عرب، هنگام راه رفتن) دامن بهزمین میکشد، 3-و کسی که کالای خود را با قَسَمِ دروغ، رواج و رونق میدهد (و تمایل مشتری را برای خرید کالای خود، زیاد میکند).
یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ فَوْقَ الْعِبَادِ وَ الْعِبَادُ دُونِی وَ کُلٌّ لِی دَاخِرُونَ فَاتَّهِمْ نَفْسَکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا تَأْتَمِنْ وَلَدَکَ عَلَى دِینِکَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ وَلَدُکَ مِثْلَکَ یُحِبُّ الصَّالِحِینَ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج8، ص42، حَدِیثُ مُوسَى علیهالسلام، ح8- تحف العقول، ص521.
[خداوند متعال میفرماید:] ای موسی! همانا من، خودم خدا هستم در حالی که از همة بندگان برترم و تمامی آنان از من پایینتر، و همگان برایم خاضع، زبون و فرمانبر هستند، خودت با خودت بهمنزلة متَّهَم برخورد کن! [وقتی بهحساب خودت میرسی، خودت خودت را متهم کن، و بهخودت بدبین باش و از نفست فاصله بگیر؛ چون متَّهم است!] و فرزندت را هم بر دینت امین مدان [اگر فرزندت با تو همفکر و هم اندیشه نیست، اَسرار دینی و اندیشههای خود را برایش بازگو نکن، مبادا خدای نکرده برایت دردِ سر ایجاد و تو را منحرف کند.]، مگر اینکه او هم مثل تو دوستدار خوبان باشد.
یَا مُوسَى اغْسِلْ وَ اغْتَسِلْ وَ اقْتَرِبْ مِنْ عِبَادِیَ الصَّالِحِینَ. الکافی، ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج8، ص43، حَدِیثُ مُوسَى علیهالسلام، ح8- تحف العقول، ص521.
ای موسی! بدنت را بشوی و غُسل کن و بهبندگان صالح من نزدیک شو.
روایت شده است که مأمون علیه اللعنة فضل بن سهل، ملقب بهذا الریاستین (یعنی مردی که بر دو کار ریاست میکرد؛ التدبیر و الحرب، کشوری و لشکری بود: ویکی پدیا) را نزد امام رضا علیهالسلام فرستاد، تا از آن حضرت بپرسد: من دوست دارم برایم حلال، حرام، واجبات و مستحبات را بیان فرمایید. حضرت برای فضل درخواست دوات (همراه با قلمی) و کاغذی را نمود، و به فضل فرمود: بنویس...، و همانا از دین اهل بیت علیهمالسلام، ورع و پاکدامنی، و راستی، و نیکویی و خوبی، و تلاش، و امانتداری برای نیکوکار و فاسق، و طولانی کردن سجده، و شبزندهداری، و پرهیز از محرّمات، و منتظرِ فرج بودن با بردباری، و مصاحبتِ نیکو، و همسایهداریِ خوب، و امر بهمعروف و نهی از منکر، و خودداری از اذیّت کردن دیگران، و چهرة گشاده، و خیرخواهی و مهربانی نسبت بهمؤمنان.
امام رضا علیهالسلام از پدرشان، امام موسی بن جعفر و ایشان از پدارنشان علیهمالسلام، و آنان از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل کردهاند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس مسلمان باشد کَلَک و نیرنگ نمیزند؛ زیرا من از جبرئیل شنیدم که (صاحبِ) حُقّه و فریب در آتش جهنّم است، سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسی که کلاه مسلمانی را بردارد، و از ما نیست هرکس که بهمسلمانی خیانت کند، سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا جبرئیل روح الامین از طرف پروردگار جهانیان بر من نازل شد و گفت: ای محمّد، بر تو باد بهخوش اخلاقی، که خوبی دنیا و آخرت در آن است، آگاه باشید که شبیهترین شما بهمن، خوشاخلاقترین شما است.