رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

مرحوم آیت‌الله محسنی ملایری از بندگان خوب خدا بود. ایشان مردی پاک‌سیرت و از شاگردانِ عارفِ کامل، حضرت آیت‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی بودند. استخاره‌های ایشان بسیار عجیب بود. آیت‌الله سیّد عبّاسِ حسینِی کاشانی در بارة یکی از استخاره‌های شگفتِ ایشان، چنین نقل می‌کند: روزی ایشان به‌منزل ما تشریف آوردند. «حاج افشار» نیز به‌منزل ما آمده بودند و استخاره می‌خواستند. آیت‌الله محسنی برای او استخاره کرد، من نیز نزدیک آیت‌الله محسنی نشسته بودم، یک آیه آمد، ایشان به‌حاج افشار فرمودند: گویا می‌خواهید دختری را برای پسرتان عقد کنید؟ گفت: بله، همین‌طور است! بعد فرمودند: مثل این‌که مقداری از کارها و حرف‌هایش هم زده شده است؟ گفت: بله. ایشان تأملی کردند و فرمودند: به‌هرحال دختر خوبی است و اگر تا فردا ظهر این کار را انجام ندهید، رقیبی دارید که از شما پیشی می‌گیرد و شما ضرر می‌کنید. حاج افشار نیز این مطلب را کاملاً تأیید کرد و گفت: اتّفاقاً رقیب را هم می‌شناسیم و درست همان‌طور است که می‌فرمایید. آیت‌الله سیّد عبّاسِ حسینیِ کاشانی چنین ادامه می‌دهد: به‌هر حال این کار (مراسم عقد و عروسیِ پسرِ حاج افشار) انجام شد. هفت- هشت ماه از این حکایت گذشت. یک روز من آیت‌الله محسنی ملایری و اخوان مرعشی را به منزل دعوت کرده بودم. هنگام ظهر بود، وقتی غذا خوردیم، میهمانان خوابیدند، وقتی آقای محسنی ملایری بیدار شدند، شخصی در زد و گفت: استخاره‌ای می‌خواهم. من به‌آقای محسنی ملایری گفتم: شما استخاره کنید. ایشان نیز استخاره کردند و من توجّه کردم، دیدم همان آیه‌ای که برای استخارة حاج افشار آمده بود برای این شخص نیز آمد. ایشان رو کردند به‌آن شخص و فرمودند: اگر این کار را انجام دهید، در چاهی خواهید افتاد که خلاص شدن از آن، امکان ندارد، و ممکن است به‌مرگ شما بینجامد. آن شخص، بسیار تعجّب کرد، سپس تشکّر کرد و رفت. بعدها ما فهمیدیم که آن شخص، طلافروش بوده و می‌خواسته چند کیلو طلا را به‌طور قاچاق از کشور خارج کند. من از این استخاره تعجّب کردم و به‌ایشان عرض کردم: آقا! من می‌خواهم سؤالی از شما بپرسم. فرمودند: خودم می‌دانم چه می‌خواهی بپرسی. گفتم: آقا! من نفهمیدم حکایت این دو استخاره چه بود. ایشان فرمودند: من یک مطلبی را می‌خواهم به‌شما بگویم، اگر قول دهید تا من زنده هستم آن را به‌هیچ‌کس نگویید، برایتان می‌گویم. گفتم: قول می‌دهم. فرمودند: واقعیّتش این است که من وقتی قرآن را باز می‌کنم از قرآن چیزی نمی‌فهمم؛ امّا کسی در گوشم می‌گوید که این‌طور بگو، یک صدایی در گوشم هست که به‌من می‌گوید چه چیزی بگویم و من هم همان چیز را به‌شخصی که استخاره خواسته، می‌گویم! هزار و یک حکایت اخلاقی، محمدی، محمّدحسین، ج1، حکایت7، ص35، به‌نقل از ناگفته‌های عارفان، صص196-194. حضرت آیت‌الله حسین کریمی قمی، در کتاب «آئینة اَسرار» خاطره‌ای را چنین نقل کرده‌اند: یکی از علمایی که محضر او را درک کردم، مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد باقر محسنی ملایری بود که چند سال قبل، در قم وفات یافت. او از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) بود و از ایشان قضایای متعدّدی در خاطر داشت. آن مرحوم (محسنی ملایری) در استخاره با قرآن در عصرِ خود بی‌نظیر بود و مردم حتّی از آمریکا و اروپا به‌وسیلة تلفن یا نامه از ایشان استخاره می‌خواستند. این امتیاز برای ایشان در اثرِ ادبی بود که دربارة مرقد مطهّرِ حضرت رضا علیه‌السلام اِعمال کرده بود. جریان را در شبی از شب‌های ماهِ مبارکِ رمضان که به‌دیدار ایشان رفته بودم، چنین شرح داد: حدودِ دو سال، در مدرسة بالا سرِ مشهد مقدّس، که فعلاً تخریب و جزء یکی از رواق‌های حرم رضوی است، حجره‌ای داشتم مُشرِف به‌بالا سرِ قبرِ مطهّر، و معروف بود که حاج ملا هادیِ سبزواری سال‌ها در آن سکونت داشته است. در مدّتی که اقامت داشتم، به‌احترامِ قبرِ مطهّر، پایم را دراز نمی‌کردم، خوابم به‌صورت نشسته بود. بعد از دو سال که طبق معمول سحرها به‌حرم می‌رفتم، از طرفِ پشتِ سرِ قبرِ مطهّر واردِ حرم شدم، مکاشفه‌ای رخ داد. مشاهده کردم که وجودِ مقدّسِ امام علیه‌السلام، به‌استقبالم آمدند. آن حضرت یک بشقاب خوراکی شبیهِ نُقل‌های برنجی‌شکل، در دست داشتند، به‌من تعارف کردند، مقداری برداشتم و خوردم. از آن تاریخ، علمِ استخاره، به‌من داده شد. ایشان فرمود: این قسمت مکاشفه را برای کسی جز شما (آیت‌الله کریمی قمی) نگفته‌ام. آئینة اسرار، صص102-101.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ مُحَمَّدِ ابنِ قیسٍ، قال: کان النَّبیُّ صلّى الله علیه وآله إذا قدم من سفرٍ بدأ بفاطمةَ علیهاالسلام، و فدخل علیها، فأطال عندها المکثَ، فخرج مرةً فی سفرٍ فصنعتْ فاطمة علیهاالسلام مسکتین مِن ورقٍ وقلادةٍ وقرطین وستراً لباب البیت لقدوم أبیها وزوجها علیهماالسلام، فلمّا قَدِمَ رسولُ الله صلّى الله علیه و آله، دخل علیها، فوقف أصحابُه على الباب لا یَدرونَ أیَقفون أو یَنصرفون لطولِ مکثِه عندها، فخرج علیهم رسولُ الله صلّى الله علیه وآله وقَد عُرِفَ الغَضَبُ فی وجهِه حتّى جلس عند المنبرِ، فظنّتْ فاطمة علیهاالسلام أنَّهُ إنَّما فَعَلَ ذلک رسولُ الله صلّى الله علیه وآله لِمَا رأىَ مِنَ المِسکتینِ والقلادةِ والقرطینِ والسِّترِ، فنزعتْ قلادَتَها وقرطیهَا ومسکتیهَا، ونزعتِ السترَ، فبعثتْ به إلى رسولِ الله صلّى الله علیه وآله، وقالتْ للرَّسول: قُل له صلّى الله علیه وآله: تقرأ علیکَ ابنتُک السلامَ، وتقولُ: اجعَل هذا فی سبیل اللهِ. فلمَّا أتاه وخبَّره، قال صلّى الله علیه وآله: فعلتْ فداها أبوها - ثلاثَ مرّاتٍ - لیستْ الدُّنیَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَلا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، وَلَوْ کَانَتِ الدُّنْیَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللِّهِ مِنَ الْخَیْرِ جِنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا أسْقَى مِنْهَا کافراً شربةَ ماءٍ، ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ عَلَیْهَا. الأمالی للصدوق، المجلس الحادی و الأربعون، ص234، ح7.

از محمّد بن قیس نقل شده است که گفت: شیوة پیامبر صلّى الله علیه وآله این‌گونه بود که هرگاه از سفری برمی‌گشت اوّل بر فاطمه وارد می‌شد، پس نزدِ او می‌رفت و مدّتِ مدیدی پیشِ او می‌ماند. پس پیامبر به‌سفری رفت، و فاطمه سلام الله علیها به‌احترام ورودِ پدر و شوهرش از سفر، دو دستبند نقره و یک گردنبند و دو گوشواره برای خود، و پرده‌ای هم برای درِ خانه درست کرد. چون رسول خدا وارد شد به‌خانة فاطمه سلام الله علیها رفت، و چون مدّتِ اقامتِ آن حضرت در نزدِ حضرت فاطمه طولانی شد، اصحاب، بر درِ خانه ایستادند؛ چون نمی‌دانستند که بایستند یا بروند؟ پیامبر از خانه بیرون آمد و در حالی که عصبانیّت از چهرهاش نمایان بود، با اصحاب حرکت کرد، تا این‌که کنار منبر نشست. فاطمه سلام الله علیها حدس زد که علّتِ تغییرِ رفتار پیامبر صلّى الله علیه وآله، مشاهدة آن دو دستبندِ نقره، گردنبند، دو گوشواره و پرده‌ بوده است، لذا فوراً دو دستبند، گردنبند، و دو گوشواره را درآورد و پرده را هم بازکرد، و همه را توسّطِ یک نفر برای پیامبر صلّی الله علیه و آله ارسال کرد و به‌آن شخص گفت: به‌رسول خدا صلّی الله علیه و آله بگو: دخترت بر تو سلام می‌رساند و می‌گوید: این‌ها را در راه خدا انفاق فرمایید. هنگامی که آن شخص نزدِ پیامبر آمد و مطالب را به‌عرض ایشان رساند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: چنین کرد پدرش قربانش، چنین کرد پدرش قربانش، چنین کرد پدرش قربانش! دنیا برای محمّد و آل محمّد نیست، و اگر دنیا به‌اندازة بالِ پشه‌ای ارزش داشت، یک جرعه از آن را به‌کافری نمی‌نوشاند، سپس برخاست و نزدِ فاطمه سلام الله علیها رفت.   

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: دَخَلَتِ امْرَأَةٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام، فَقَالَتْ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ، إِنِّی امْرَأَةٌ مُتَبَتِّلَةٌ، فَقَالَ: وَ مَا التَّبَتُّلُ عِنْدَکِ؟ قَالَتْ: لَا أَتَزَوَّجُ، قَالَ: وَ لِمَ؟ قَالَتْ: أَلْتَمِسُ بِذَلِکَ الْفَضْلَ. فَقَالَ: انْصَرِفِی، فَلَوْ کَانَ ذَلِکِ فَضْلًا لَکَانَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسلام أَحَقَّ بِهِ مِنْکِ؛ إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ یَسْبِقُهَا إِلَى الْفَضْلِ. فروع الکافی،کتاب النکاح، ص793، 239- باب نوادر فی المهر، ح5.

از عبدالصّمد بن بشیر نقل شده است که گفت: زنی نزد امام صادق علیه‌السلام رفت و عرض کرد: خدا تو را صالح گرداند، همانا من زنی متبتِّل (دوری‌کننده از ازدواج) هستم! فرمود: منظورت از تبتُّل چیست؟ عرض کرد: منظورم این است که با هیچ مردی ازدواج نمی‌کنم! فرمود: چرا؟ عرض کرد: می‌خواهم با این‌کار، ثواب و برتری پیدا کنم. فرمود: از این‌جا برو! اگر ازدواج نکردن برتری داشت، فاطمه سلام الله علیها از تو به‌این برتری، سزاوارتر بود؛ همانا هیچ‌کس قادر نیست از فاطمه سلام الله علیها در برتری سبقت بگیرد (و از او ثواب بیشتری کسب کند).

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ: زَوِّجْنِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ لِهَذِهِ؟ فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوِّجْنِیهَا، فَقَالَ: مَا تُعْطِیهَا؟ فَقَالَ: مَا لِی شَیْ‌ءٌ! فَقَالَ: لَا، قَالَ: فَأَعَادَتْ، فَأَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْکَلَامَ، فَلَمْ یَقُمْ أَحَدٌ غَیْرُ الرَّجُلِ، ثُمَّ أَعَادَتْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الْمَرَّةِ الثَّالِثَةِ: أَ تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ شَیْئاً؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ: قَدْ زَوَّجْتُکَهَا عَلَى مَا تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ فَعَلِّمْهَا إِیَّاهُ. فروع الکافی،کتاب النکاح، ص793، 239- باب نوادر فی المهر، ح5.

از محمّدبن مسلم نقل شده است که او از امام باقر علیه‌السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود: زنی نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: مرا به‌عقد مردی در بیاور. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: چه کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی برخاست، و عرض کرد: من، ای رسول خدا، او را به‌عقد من درآور. فرمود: به‌عنوان مهریّه چه به‌او می‌دهی؟ عرض کرد: من چیزی ندارم! حضرت فرمود: نه، آن زن دوباره سخن خود را تکرار کرد، و رسول خدا نیز درخواست خود را برای بار دوّم تکرار کرد، و غیر از آن مرد، هیچ کس دیگری حاضر به‌ازدواج با آن زن نشد، زن برای بار سوّم خواستة خود را به‌عرض حضرت رساند، در مرتبة سوّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله به‌آن مرد فرمود: آیا چیزی از قرآن را بلدی؟ عرض کرد: بله، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: این خانم را به‌عقد تو در آوردم بر آن مقداری از قرآن که بلدی، پس آن را به‌این زن بیاموز.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَشَّارٍ الْوَاسِطِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام أَنَّ لِی قَرَابَةً قَدْ خَطَبَ إِلَیَّ وَ فِی خُلُقِهِ شَیْ‌ءٌ. فَقَالَ: لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُقِ. فروع الکافی،کتاب النّکاح، ص890، 381- باب نوادر، ح30.

از حسین بن بشّارِ واسطی نقل شده است که می‌گوید: نامه‌ای بدین مضمون به‌امام رضا علیه‌السلام نوشتم که یکی از فامیل‌های من، به‌خواستگاری دخترم آمده است، و قدری بداخلاق است. حضرت در جواب نامة من نوشت: اگر بداخلاق است، دخترت را به‌ازدواج او در نیاور.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّه علیه‌السلام فَقَالَ لَهُ: هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَةٍ؟ فَقَالَ: لَا، فَقَالَ أَبِی: وَ مَا أُحِبُّ أَنَّ لِیَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا وَ أَنِّی بِتُّ لَیْلَةً وَ لَیْسَتْ لِی زَوْجَةٌ ثُمَّ قَالَ الرَّکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِی سَبْعَةَ دَنَانِیرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ ثُمَّ قَالَ أَبِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ. الفروع من الکافی، للکلینی، کتاب النکالح، 200-بابُ کراهةِ العزوبة، ح6، ص765.

امام صادق علیه‌السّلام فرمود: مردی نزد پدرم (امام باقر علیه‌السلام) آمد. پدرم به‌او گفت: آیا ازدواج کرده‌ای و زن داری؟ آن مرد عرض کرد: نه! پدرم به‌او گفت: من هیچ دوست نمی‌دارم که تمام دنیا و آنچه در آن است مالِ من باشد و یک شب را بدونِ زن به‌صبح برسانم. سپس فرمود: دو رکعت نمازی که شخصِ متأهّل می‌خواند از (نمازِ) مرد مجرّدی که شب‌زنده‌داری می‌کند و روزش را روزه می‌گیرد، ارزشمندتر است. آن‌گاه پدرم، هفت دینار به‌او داد و فرمود: با این پول، ازدواج کن، و سپس پدرم فرمود: پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همسر اختیار کنید؛ زیرا روزی شما زیادتر می‌شود.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی‌عبدالله علیه‌السلام، قال: قال أمیرالمؤمنین علیه‌السلام: تزوّجوا سمراءَ عیناءَ عجزاءَ مربوعةً، فإن کرهتَها فعلىّ مهرُها. التهذیب، ج7، ص403.

از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که ایشان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: با زنِ گندم‌گون (و با نمک، نه سفید و نه سیاه)، که سیاهیِ چشمِ او بزرگ است، و باسنی بزرگ دارد، و میان‌اندام بوده، ازدواج کنید. اگر از اندامش خوشت نیامد، مهریّه‌‌اش را من بر عهده می‌گیرم (یعنی صد درصد از چنین زنی خوشت می‌آید و من، خوب بودن چنین زنی را برای همسری تضمین می‌کنم).

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال رسولُ الله صلّی الله علیه وآله: أیما امرأةٌ خدمتْ زوجَها سبعةَ أیامٍ أغلقَ الله علیها سبعةَ أبوابِ النیرانِ و فتحَ لها أبوابَ الجَنانِ الثمانیةَ تَدخُلُ مِن أیِّها شاءتْ. غوالی اللئالی، ج1، ص270.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر زنی که هفت روز به‌شوهرش خدمت کند، خداوند هفت درِ (تمام درهای) جهنّم را بر روی او می‌بندد، و هشت درِ بهشت را بر روی او باز می‌کند که از هر دری خواست وارد شود.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال رسولُ الله صلّی الله علیه وآله: ثلاثة نساء یرفع الله عنهن عذاب القبر و حشرهن مع فاطمة علیهاالسلام؛ امرأةٌ صبرتْ علی عسر زوجها، و امرأة صبرتْ علی سوء خلق زوجها، وامرأة وهبتْ صداقَها. المواعظ العددیة، آیت‌الله مشکینی، ص146.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند عذاب قبر را از سه دسته از زنان برمی‌دارد و آنان را با حضرت فاطمه محشور می‌فرماید: زنی که بر (فشار و) سختیِ زندگیِ شوهرش، بردباری کند، و زنی که بر بداخلاقیِ شوهرش، بردباری کند، و زنی که (در صورتِ مصلحت) مهریة خود را (به‌شوهرش) ببخشد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن أبی عبدالله علیه‌السلام أنَّ رسولَ الله صلّی الله علیه وآله قال: أیُّما امرأةٍ رفعتْ من بیتِ زوجِها شیئاً من موضعٍ إلی موضعٍ ترید به صلاحاً نظر اللهُ إلیها و مَن نَظَرَ اللهُ إلیهِ لم یُعَذِّبْهُ. فقالتْ أمُّ سَلَمَةَ: یا رسولَ اللهِ ذهبَ الرجالُ بکلِّ خیرٍ، فأیَّ شیءٍ للنساءِ المساکینَ؟! فقال صلّی الله علیه وآله: بلی، إذا حملتِ المرأةُ کانت بمنزلةِ الصّائمِ القائمِ المجاهدِ بنفسِه و مالِه فی سبیلِ اللهِ، فإذا وضعت کان لها من الأجرِ ما لا تدری ما هو، لعظمه، فإذا أرضعت کان لها بکل مصةٍ کعِدلِ عتقِ محرَّرٍ مِن وُلْدِ اسماعیلَ، فإذا فرغتْ مِن رضاعِه ضَربَ ملکٌ کریمٌ علی جنبِها و قال: استأنفی العملَ قد غُفر لکِ. امالی شیخ صدوق، مجلس64، ح7، ص411.

امام صادق علیه‌السلام: رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هر زنی در خانة شوهرش برای اصلاح چیزی را جابه‌جا کند، خدای عزوجل به‌او نظر کند و هرکه خداوند به‌او نظر کند عذابش نمی‌کند. ام سلمه عرض کرد: مردها همه ثواب‌ها را بردند، زن‌های بیچاره چه ثوابی می‌برند؟ فرمود: آری، چون زنی آبستن شود مقام روزه‌دار وشب‌زنده‌دار و جهادکننده با جان و مالش در  راه خدا را دارد، و چون وضع حمل کند، اجر و پاداشی دارد که کسی بزرگی آن را نمی‌داند، و چون کودک را شیر بدهد به‌هر مکیدنی ثوابِ آزاد کردنِ یک بنده از فرزندان اسماعیل را دارد، و چون از شیر دادن فارغ شود فرشته‌ای بر پهلویش زده و می‌گوید: اعمال خود را از سر گیر که آمرزیده شدی.  

  • مرتضی آزاد