رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

حدث بعض الأعاظم دام تأییده، حقایق الاصول، ج1، ص95: أنه حضر یوما منزل الآخوند (ملا فتح علی قدس سره) مع جماعة من الأعیان منهم السید إسماعیل الصدر (ره) و الحاج النوری صاحب المستدرک (ره) و السید حسن الصدر دام ظله فتلا الآخوند رحمة الله علیه قولَه تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ». سورة الحجرات (49) الآیة 7. ثم شرع فی تفسیر قوله تعالى فیها: حبب إلیکم ... الآیة و بعد بیان طویل فسرها بمعنى لما سمعوه منه استوضحوه و استغربوا من عدم انتقالهم إلیه قبل بیانه لهم، فحضروا عنده فی الیوم الثانی ففسرها بمعنى آخر غیر الأول فاستوضحوه أیضا و تعجبوا من عدم انتقالهم إلیه قبل بیانه، ثم حضروا عنده فی الیوم الثالث فکان مثل ما کان فی الیومین الأولین و لم یزالوا على هذه الحال کلما حضروا عنده یوما ذکر لها معنى إلى ما یقرب من ثلاثین یوما فذکر لها ما یقرب من ثلاثین معنى و کلما سمعوا منه معنى استوضحوه. و قد نقل الثقات لهذا المفسر کرامات قدس الله روحه. رنگارنگ یا کشکول درویشی، محسنى، شیخ محمد آصف، ج2، ص417.

آیت‌الله حکیم در حقایق‌الاصول از بعضى اساتید خود (مرحوم نایینى) نقل مى‌کند که من با جماعتى از اعیان، مانند سید اسماعیل صدر رحمة الله علیه، حاج نورى صاحب مستدرک رحمة الله علیه، سید حسن صدر دام ظلُّه و ... روزى در منزل آخوند ملا فتح‌على [سلطان آبادی] قُدِّس سِرُّه حاضر شدیم، بعد ایشان این آیه را قرائت کرد که خداوندِ متعال مى‌فرماید: «و بدانید رسول خدا در میان شماست؛ هرگاه در بسیارى از کارها از شما اطاعت کند، به‌مشقّت خواهید افتاد؛ ولى خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل‌هایتان زینت بخشیده، و (به‌عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانى که داراى این صفاتند هدایت یافتگانند!». بعد در تفسیر جملة «حبب إلیکم الإیمان» شروع کرد و بعد از بیان طویلى این جمله را به‌معنایى تفسیر کرد که وقتى ما آن را از ایشان شنیدیم خیلى واضح بود، به‌قسمى که ما تعجّب کردیم که این معنا چگونه قبل از بیان ایشان در ذهن ما حاضر نشده است. بعد در روز دوّم نیز نزدِ ایشان حاضر شدیم بعد ایشان آن را تفسیرِ دیگر کرد که به‌نظر ما خیلى واضح بود و از این‌که این معنا قبل از بیان ایشان به‌ذهن ما نرسیده بود تعجّب کرده بودیم. بعد روز سوّم نزد ایشان حاضر شدیم که مثل دو روزِ اوّل همان واقعه تکرار شد. این وضعیّت ادامه پیدا کرد که هر زمان نزدِ ایشان حاضر مى‌شدیم براى آیه، یک معناى جدید بیان مى‌کرد تا این‌که نزدیک به‌سى روز رسید و ایشان در مورد این جمله نزدیک به‌سى‌معنا ذکر کرد، و هر معنایى را که ذکر مى‌کرد به‌نظرِ ما واضح و روشن بود. براى این مفسّر (ملا فتح‌على) افرادِ موردِ اطمینان، کرامات دیگر نیز نقل کرده‌اند.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‌ سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظِلِّهِ‌ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: إِمَامٌ عَادِلٌ، وَ شَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ رَجُلٌ‌ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِالْمَسْجِدِ إِذَا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى یَعُودَ إِلَیْهِ، وَ رَجُلَانِ کَانَا فِی طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَمَعَا عَلَى ذَلِکَ وَ تَفَرَّقَا، وَ رَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِیاً فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلََّ، وَ رَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ حَسَبٍ وَ جَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا یَتَصَدَّقُ بِیَمِینِهِ. الخصال للصدوق، باب السبعة، ج2، ص95، ح6.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هفت گروه هستند که در روزی که هیچ رحمتی جز رحمت خدا نیست، در زیرِ سایة رحمتِ الهی قرار دارند: پیشوای عادل، و جوانی که در عبادتِ خداوندِ متعال، رشد یابد، و مردی که هرگاه از مسجد بیرون می‌رود تا زمانی که به‌آن‌جا برمی‌گردد، دلش مشغول به‌مسجد است، و دو مردی که برای اطاعت از خدا با هم گرد بیایند و برای همین امر، از یکدیگر جدا شوند، و مردِ تنهایی که به‌یاد خدا بیفتد و از ترس خداوند متعال، چشمانش اشک ریزد، و مردی که زنِ با اصل و نسب و زیبایی او را به‌گناه دعوت کند و او بگوید: من از خداوندِ متعال می‌ترسم، و مردی که صدقه‌ای بدهد، و آن را بپوشاند، به‌اندازه‌ای که دستش چپش متوجّه نشود که با دست راستش چه چیز صدقه می‌دهد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌ا‌لسلام یَقُولُ:‌ کَانَ فِی الْکَنْزِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» سورة کهف (18) آیة 82. کَانَ فِیهِ:‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا کَیْفَ یَرْکَنُ إِلَیْهَا، وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یَتَّهِمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ لَا یَسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! أُرِیدُ أَنْ أَکْتُبَهُ، قَالَ: فَضَرَبَ وَ اللَّهِ یَدَهُ إِلَى الدَّوَاةِ لِیَضَعَهَا بَیْنَ یَدَیَّ، فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا، وَ أَخَذْتُ الدَّوَاةَ فَکَتَبْتُهُ. اصول کافی، مترجِم: سیّد جواد مصطفوی، ج3ّ باب فضل الیقین، ص98، ح9.

از علی بن اَسباط نقل شده است که گفت: از امام رضا علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: در گنجی که خداوندِ متعال می‌فرماید: «و زیرِ آن دیوار، گنجی متعلّقِ به‌آن‌ها وجود داشت» این مطالبِ ارزشمند، بود: به‌نام خداوند رحمتگر مهربان، تعجّب می‌کنم از کسی که یقین به‌مرگ دارد چگونه دلش شاد می‌گردد؟ و تعجّب می‌کنم از کسی که به‌تعیینِ مقدّرات از سوی پروردگار، یقین دارد، چگونه ناراحت می‌شود؟ و تعجّب می‌کنم از کسی که با چشمِ خود، دنیا و دگرگونی آن را نسبت به‌مردمِ دنیا می‌بیند، چگونه به‌آن تکیه و میل پیدا می‌کند؟ و برای کسی که خدا را از روی فکر و دلیل عقلی، شناخته، سزاوار است که خدا را در حکمش متّهم نسازد، و در روزی رساندنش او را به‌کندی نسبت ندهد. عرض کردم: فدایت شوم! می‌خواهم این فرمایشات شما را یادداشت کنم. راوی می‌گوید: به‌خدا قسم، به‌سوی دوات دست برد تا آن را جلوی من قرار دهد، پس من، دستِ مبارکش را گرفتم و بوسیدم، و دوات را از او گرفتم و سخنانش را نوشتم.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ‌ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» سورة کهف (18) آیة 82. فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا کَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ إِنَّمَا کَانَ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا، مَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ یَضْحَکْ سِنُّهُ، وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ یَفْرَحْ قَلْبُهُ، وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ‌. اصول کافی، مترجِم: سید جواد مصطفوی، ج3ّ باب فضل الیقین، ص96، ح6.

از صفوان بن جمال نقل شده است که گفت: از امام صادق صادق علیهالسلام در مورد آیة شریفه که می‌فرماید: «و امّا آن دیوار، متعلّق به‌دو نوجوانِ یتیم در آن شهر بود، و زیرِش گنجی متعلّقِ به‌آن‌ها وجود داشت»، سؤال کردم، فرمود: آن گنجِ پنهان شدة در زیر دیوار، از طلا و نقره نبود، بلکه چهار کلمه بود: هیچ معبود به‌حقّی جز من (خداوندِ عزوجل) وجود ندارد، هرکس به‌مرگ یقین دارد، دندانش نمی‌خندد (به‌قدری نمی‌خندد که دندانش دیده شود و حاکی از این باشد که از تهِ دل شاد است)، و هرکس به‌حساب یقین دارد، دلش شاد نمی‌گردد، و کسی که به‌قضا و قدر الهی یقین دارد، جز از خدا خشیت (بیم و ترسِ آگاهانه همراه با تعظیم نسبت به‌خدا است که از توجّه انسان به‌بزرگیِ خدا از سویی، و توجّه به‌کوچکی و نقصانِ بنده از سویی دیگر، حاصل می‌شود) ندارد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

روى أبو حمزة الثمالی قال: کان علیُّ بن الحسین سیدُ العابدین صلوات الله علیهما یُصَلِّی عامة اللیل فی شهر رمضان، فإذا کان السحر دعیَ بهذا الدعاءِ: فَمَن یکونُ أسوءَ حالاً مِنِّی، إن أنا نقلت على مثل حالی إلى قبری لم اُمَهِّدهُ لرَقدَتی ولم أفرشه بالعمل الصالح لضجعتی. مصباح المتهجّد، الشیخ الطُوسی، ج1، ص591.

ابوحمزة ثمالی می‌گوید: عادت امام سجاد علیه‌السلام این بود تمام شب را در ماه رمضان، به‌نماز می‌ایستاد، و هنگام سحر، این دعا را می‌خواند: خدایا، اگر من بر این وضعی که هستم، که قبرم را برای خوابم مهیّا‌، و آن را با عملِ صالح، برای استراحتم در قبر، مفروش نکرده‌ام، منتقل به‌قبرم گردم، پس چه کسی از من حالش بدتر است؟!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما‌السلام:‌ لَوْ مَاتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یَکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی، وَ کَانَ علیه‌السلام إِذَا قَرَأَ «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِِ» یُکَرِّرُهَا حَتَّى کَادَ أَنْ یَمُوتَ. اصول کافی، ج4، ترجمه سید هاشم رسولی، کِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآنِ، ص403، ح13.

از زُهری نقل شده است که گفت: امام سجاد علیه‌السلام فرمود: اگر آنان که میانِ مشرق و مغرب هستند، بمیرند، مَن، بعد از آن‌که قرآن با من است، هرگز احساس وحشت و تنهایی نمی‌کنم. و عادت آن امام بزرگوار این بود که هرگاه «مالک یوم الدین» را تلاوت می‌فرمود، آن‌قدر آن را تکرار می‌کرد که نزدیک بود بمیرد. 

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قَالَ عَلیٌِّ علیه‌السلامُ: الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَأَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ. حکمت 7 نهج‌البلاغة.

صدقه، داروى شفابخشى است، و اعمالِ بندگان، در این جهانِ زودگذر، در برابرِ چشمانِ آن‌ها در آن جهان (پایدار) است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

و قال النَّبیُّ صلّی اللّهُ علیه و آله و سلّم: اَلْقَبْرُ یُنَادِی بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَةِ فَاحْمِلُوا إلَیَّ اَنِیساً، وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً، وَ أَنَا بَیْتُ الظُّلَمِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً، وَ اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا إلَیَّ فِرَاشاً، وَ اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا إلَیَّ کَنْزاً. المواعظ العددیة، للمشکینی، ص260.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: قبر، پنج کلمه را فریاد می‌زند: من خانة تنهایی هستم، پس برای آمدن به‌این‌جا با خود انیسی بیاورید، و من خانة مارها هستم، پس برای آمدن به‌این‌جا با خود پادزهر (و دوا و دارو) بیاورید، و من خانة تاریکی‌ها هستم، پس برای آمدن به‌این‌جا با خود چراغی بیاورید، و من خانة خاک هستم، پس برای آمدن به‌این‌جا با خود بستر بیاورید، و من خانة فقر هستم، پس برای آمدن به‌این‌جا با خود گنجی بیاورید.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن عبدِ الرحمن ابن سمرة، قال: کنا عند رسولِ الله صلّى الله علیه وآله یوماً، فقال: إنی رأیتُ البارحة عجائب. قال: فقلنا: یا رسولَ الله، وما رأیتَ؟ حدِّثنا به فداک أنفسنا وأهلونا وأولادنا! فقال: رأیتُ رجلاً مِن أمَّتی، وقد أتاه ملکُ الموتِ لیَقبِضَ روحَه، فجاءه برُّه بوالدیه فمنعه منه، ورأیتُ رجلاً من أمّتی قد بُسِطَ علیه عذابُ القبر، فجاءه وضوؤه فمنعه منها، ورأیتُ رجلاً مِن أمِتی قد احتوشته الشیاطین، فجاءه ذکرُ الله عز وجل فنجاه من بینهم، ورأیتُ رجلاً مِن أمَّتی یلهثُ عطشاً، کلَّما وردَ حوضاً مُنِعَ منه، فجاءه صیامُ شهرِ رمضانَ فسقاه وأرواه، ورأیتُ رجلاً مِن أمَّتی قد احتَوَشَتهُ ملائکةُ العذاب، فجاءته صلاتُه فمنعته منهم، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی والنَّبِیُّون حلقاً حلقاً، کلَّما أتَى حلقةً طُرِدَ، فجاءه اغتسالُه مِنَ الجنابةِ فأخذ بیده فأجلسه إلى جنبی، ورأیتُ رجلاَ مِن أمّتی بین یدیه ظلمةٌ ومن خلفه ظلمةٌ وعَن یمینِه ظلمةٌ وعَن شمالِه ظلمةٌ ومِن تحتِه ظلمةٌ مستنقعاً فی الظلمة، فجاءه حجُّه وعمرتُه فأخرجاه مِنَ الظُّلمةِ، وأدخلاه النورَ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی یُکَلِّمُ المؤمنینَ فلا یُکَلِّمُونَهُ، فجاءه صلتُه للرَّحِمِ، فقال: یا معشرَ المؤمنین، کَلِّمُوهُ فإنَّه کانَ واصلاً لِرَحِمِهِ، فَکَلَّمَهُ المؤمنونَ وصافحوهُ وکان مَعَهُم، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی یَتَّقِی وَهَجَ النِّیرانِ وشررِها بیدِه ووجهِه، فجاءته صدقتُه فکانت ظِلّاً عَلَى رأسِه وستراً على وجهِهِ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی قَد أخذتهُ الزَّبانیةُ مِن کُلِّ مَکَانٍ، فجاءه أمرُه بالمعروف ونهیُه عَنِ المنکرِ فَخَلَّصَاهُ مِن بَینِهِم وَجَعَلاهُ مَعَ مَلائِکةِ الرَّحمَةِ، و رأیتُ رجلاً مِن أمّتی جاثیاً على رکبتیِه بینَه وبینَ رحمةِ اللّهِ حجابٌ، فجاءه حُسنُ خُلقِهِ فأخَذَهُ بیدِه وأدخَلَهُ فِی رحمةِ اللّهِ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی قَد هوتْ صحیفتُه قِبَلَ شِمالِهِ، فجاءه خوفُه مِنَ اللّهِ عزَّ وجلَّ فأخذَ صحیفتَه فجعلها فی یمینِه، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی قَد خَفّتْ موازینُه، فجاءه إفراطُه [أفراطه] فثَقَّلُوا موازینَهُ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی قائماً عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ، فجاءه رجاؤُه مِنَ اللّهِ عزَّ وجلَّ فاستنقذهُ مِن ذَلِکَ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی قَد هَوَى فِی النَّارِ، فجاءتهُ دموعُه الَّتی بَکَى مِن خَشیةِ اللّهِ فاستخرجتهُ مِن ذَلِکَ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی عَلَى الصِّرَاطِ یَرتَعِدُ کَمَا تَرتَعِدُ السَّعفةُ فی یومِ ریحٍ عاصفٍ، فجاءَهُ حُسنُ ظَنِّهِ بِاللّهِ فَسَکَنَ رَعدَتَهُ وَمَضَى عَلَى الصِّرَاطِ، ورأیتُ رجلاً مِن أمّتی عَلَى الصِّراطِ یَزحَفُ أحیاناً وَیَحبُو أحیاناً وَیَتَعَلَّقُ أحیاناً، فجاءته صلاتُه عََلَیَّ فأقامتهُ عَلَى قَدَمَیهِ وَمَضَى عَلَى الصِّراطِ، ورأیتُ رجلاَ مِن أمّتی انتَهَى إلَى أبوابِ الجَنَّةِ کُلِّها، کُلَّمَا انتَهَى إلَى بابٍ اُغلِقَ دونَه، فجاءته شهادةُ أن لا إلهَ إلا اللّهُ صادقاً بها، ففُتِحَت له الأبوابُ وَدَخَلَ الجَنَّةَ. الأمالی للصدوق، المجلس الحادی و الأربعون، ص232، ح1.

از عبدالرّحمن بن سمره نقل شده است که گفت: روزی نزدِ رسولِ خدا صلّی الله علیه و آله بودیم، حضرت فرمود: همانا من دیشب چیزهای عجیبی دیدم، عرض کردیم: ای رسول خدا، جان‌های خودمان، خانواده‌ها و فرزندانمان فدایت، چه دیدی؟ برای ما آنچه را مشاهده فرمودی، بازگو کن. فرمود: مردی از امّتم را دیدم که ملک‌الموت برای قبض روحش آمده بود، امّا نیکی او به‌پدر و مادرش نزد وی آمد، و مانعِ قبضِ روحِ آن مرد شد، و مردی از امّتم را دیدم که عذابِ قبر، بر او پهن شده بود، ولی وضویش نزد او آمد و مانعِ رسیدنِ عذابِ قبر به‌او شد، و مردی از امّتم را دیدم که شیاطین دورِ او را گرفته بودند، و یادِ خدا، نزدِ او آمد و از میانِ آنان او را نجات داد، و مردی از امّتم را دیدم که از تشنگی زبانش را از دهان بیرون می‌آورد (و لَه لَه می‌زد)، و به‌هر حوضی که می‌رسید، او را از آب‌خوردن منع می‌کردند، روزة ماه رمضان آمد و به‌او آب داد و سیرابش کرد، و مردی از امّتم را دیدم که فرشتگانِ عذاب، او را محاصره کرده بودند، ولی نمازش نزدِ آو آمد و نگذاشت او را عذاب کنند، و مردی از امّتم را دیدم که با این‌که پیامبران حلقه‌هایی تشکیل داده بودند، امّا او به‌هر یک از آن حلقه‌ها که نزدیک می‌شد، رانده می‌شد، امّا غُسلِ جنابتش نزدِ او آمد و دستش را گرفت و او را کنار من نشاند، و مردی از امّتم را دیدم که از جلو، پشتِ سر، سمتِ راست، سمتِ چپ و پایینِ او، تاریکی، و در تاریکی فرو رفته بود، و حجّ و عمره‌اش آمدند و او را از تاریکی بیرون آوردند، و مردی از امّتم را دیدم که با مؤمنان صحبت می‌کند، ولی آنان با او حرف نمی‌زنند، پس صلة رحمش نزدِ او آمد و (در دفاع از او) گفت: ای جماعتِ مؤمنان، با او سخن بگویید؛ زیرا او اهلِ صلة رحم بوده است، پس مؤمنان با او حرف می‌زنند و به او دست می‌دهند و این شخص یکی از آنان می‌شود، و مردی از امّتم را دیدم که دست و سرش را سپرِ حرارت و زبانة آتش کرده بود، و صدقه‌اش نزدِ او آمد، و سایه‌ای بر سرش و پرده‌ای بر صورتش شد، و مردی از امّتم را دیدم که مأمورانِ دوزخ او را از هر جهت احاطه کرده بودند، امّا امرِ به‌معروف و نهیِ از منکرش نزد او آمدند، و او را از میانِ آنان نجات دادند، و با فرشتگان رحمت قرار دادند، و مردی از امّتم را دیدم که به‌زانو درآمده بود، و میانِ او رحمتِ خداوند پرده‌ای است، و خوش‌اخلاقی او نزدِ وی آمد و دستش را گرفت و او را واردِ رحمت خداوند کرد، و مردی از امّتم را دیدم که نامة عملش در حالِ فرود آمدن به‌دستِ چپش بود، ولی ترسِ او از خدا، نزدش آمد و نامة عملِ او را گرفت و آن را در دستِ راستِ وی، قرار داد، و مردی از امّتم را دیدم که میزان‌های اعمالش سبک بود، پس نمازهای فراوانش [فرزندانش که قبل از او از دنیا رفته بودند] نزد او آمدند و میزان‌های اعمالش را سنگین کردند، مردی از امّتم را دیدم که بر پرتگاهِ دوزخ ایستاده بود، پس امیدش نزدِ او آمد و او را از لبة پرتگاه نجات داد، و مردی از امّتم را دیدم که در آتش جهنّم پرت شد، پس اشک‌هایش که از ترس خدا گریه کرده بود، نزدِ او آمد، و او را از آتشِ جهنّم، نجات داد، و مردی از امّتم را دیدم که چون شاخة نخلِ خرما، در برابرِ بادِ سخت، بر صراط می‌لرزید، پس خوش‌گمانیِ او به‌خدا، نزدِ وی آمد و لرزشش را خواباند، و از صراط گذشت، و مردی از امّتم را دیدم که گاهی آهسته و با کشیدن پاهای خود روی زمین، و گاهی هم به‌صورت چهار دست و پا، بر صراط عبور می‌کرد و گاهی هم از آن آویزان می‌شد، پس صلواتی که بر من فرستاده بود، نزد او آمد و او را بر روی پاهای خود نگه‌داشت، و از پُلِ صراط گذشت، و مردی از امّتم را دیدم که به‌تمامِ درهای بهشت رسید، امّا هرگاه به‌دری می‌رسید، آن در به‌رویش بسته می‌شد، تا این‌که شهادت به‌وحدانیّتِ خداوند، از روی راستی، نزدِ او آمد، پس (همة) درهای بهشت به‌رویش باز شد، و داخل آن گردید.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام، قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَحْتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ. فروع الکافی، للکلینی، کتابُ المعیشةِ، 43-بابُ عملِ الرّجلِ فی بیتِهِ، ح1، ص636.

از هشام بن سالم نقل شده است و او از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه‌السلام هیزم جمع می‌کرد و به خانه می‌آورد، و از چاه آب می‌کشید، و خانه را جارو می‌کرد، و فاطمه سلام الله علیها، گندم‌ها را آرد و خمیر می‌کرد، و نان می‌پُخت.   

  • مرتضی آزاد