رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْماً لِأَصْحَابِهِ:‌ مَلْعُونٌ کُلُّ مَالٍ لَا یُزَکَّى، مَلْعُونٌ کُلُّ جَسَدٍ لَا یُزَکَّى وَ لَوْ فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً مَرَّةً، فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَمَّا زَکَاةُ الْمَالِ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا، فَمَا زَکَاةُ الْأَجْسَادِ؟ فَقَالَ لَهُمْ: أَنْ تُصَابَ بِآفَةٍ، قَالَ: فَتَغَیَّرَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْهُ، فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ قَالَ لَهُمْ: أَ تَدْرُونَ مَا عَنَیْتُ بِقَوْلِی؟ قَالُوا: لَا یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: بَلَى، الرَّجُلُ و یُخْدَشُ الْخَدْشَةَ وَ یُنْکَبُ النَّکْبَةَ وَ یَعْثُرُ الْعَثْرَةَ وَ یُمْرَضُ الْمَرْضَةَ وَ یُشَاکُ الشَّوْکَةَ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا حَتَّى ذَکَرَ فِی حَدِیثِهِ اخْتِلَاجَ الْعَیْنِ‌. اصول کافی، ثقة الاسلام کلینی، ترجمة سید جواد مصطفوی، باب شدة ابتلاء المؤمن،ص356، ح26، ش2368  

امام صادق علیه‌السلام فرمود: روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله به‌اصحابش فرمود: هر مالی که زکاتش داده نشود از رحمت خدا به‌دور است، و هر بدنی که، هرچند در هر چهل روز یک‌بار، زکاتش داده نشود از رحمت خدا به‌دو راست، عرض شد: ای رسول خدا، امّا زکات مال را شناختیم، زکات بدن‌ها چیست؟ فرمود: زکات بدن‌ها به‌این است که آفتی به‌آن‌ها برسد، امامِ صادق علیه‌السلام فرمود: با گفتنِ این سخن، آنان که این سخن را از رسولِ خدا صلّی الله علیه و آله شنیدند، چهره‌هایشان تغییر کرد، حضرت که دیدند رنگ‌هایشان پریده است، فرمود: آیا می‌دانید منظورم از آفتی که در بدن به‌وجود می‌آید، چیست؟ عرض کردند: نه، یا رسول الله، فرمود: خوب، یکی از آن آفت‌ها این است که انسان خراشی بر بدنش بیفتد، و یا پایش به‌سنگ یا چیز دیگری برخورد کند، یا به‌صورت به‌زمین بیفتد، یا بلای سبکی از بلاهای روزگار و امثال آن به‌او برسد، و یا پایش بلغزد، و یا بیمار شود، و یا خاری به‌بدنش فرو رود، و مثل این‌ها، حتی آن حضرت در فرمایش خود پریدن چشم را ذکر کرد.    

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا «إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ‌ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ» سوره اعراف (7) آیه 152. فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ صلی الله علیه وآله وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ علیهم‌السلام إِلَّا ذَلِیلًا. اصول کافی، للکلینی، ترجمة سید جواد مصطفوی، ج3، باب الإخلاص، ح6، ص27.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: هیچ بنده‌ای چهل روز ایمانش را به‌خداوند عزّوجلّ خالص نگرداند، یا فرمود: هیچ بنده‌ای چهل روز یاد خداوند را نیکو انجام ندهد، مگر آن‌که خداوند عزّوجلّ او را در دنیا زاهد گردانید و بیماری‌ها و داروهای دنیا را به‌او نشان دهد و حکمت را در قلبش ثابت و زبانش را به‌آن گویا سازد، سپس تلاوت فرمود: همانا کسانی که گوساله را پرستیدند به‌زودی خشمی از پروردگارشان و ذلّتی در زندگیِ دنیا به‌آنان خواهد رسید، و دروغ‌سازان را این‌گونه جزا می‌دهیم. بر این اساس هیچ بدعت‌گزاری را نمی‌بینی مگر خوار و هیچ تهمت‌زنندة بر خداوند عزّوجلّ و بر رسولش صلّی الله علیه و آله  و بر اهل بیتش علیهم‌السلام را نمی بینی مگر ذلیل.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال النبیُّ صلّی الله علیه و آله: خُلِقَ أربعةٌ لأربعةٍ؛ المالُ للإنفاقِ لا للإمساکِ و العلمُ للعملِ لا للمجادلةِ و العبدُ للتَّعبُّدِ لا للتَّنعُّمِ و الدنیا للعبرةِ لا للعمارة. المواعظ العددیة للمشکینی، ص212، با استفاده از فرمایشات استاد جرجانی.

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز برای چهار هدف آفریده شده است؛ 1-ثروت را خداوند برای انفاق کردن خلق کرده است نه برای نزد خود نگه داشتن و به‌کسی ندادن، 2- دانش را برای عمل کردن آفریده است نه برای جرّو بحث کردن و دانش خود را به‌رخ دیگران کشیدن، 3- انسان را برای بندگی خودش خلق کرده است نه برای خوش‌گذرانی و عیاشی، 4- و دنیا را برای پند گرفتن آفریده است نه برای ساختمان و برج سازی (به قصد لذّت بردن).

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

وبهذا الاسناد عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه‌السلام، قال: مَنْ قَرَأَ کُلَّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ الْوَاقِعَةَ، أَحَبَّهُ اللهُ وَحَبَّبَهُ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ، وَلَمْ یَرَ فِی الدُّنْیَا بُؤْساً وَلَا فَقْراً وَلَا آفَةً، وَکَانَ مِنْ رُفَقَاءِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ، وَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِیهِ خَاصَّةً، وَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ وَصِفَتِهَا فَلْیَقْرَأْهَا، وَمَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ، لَقَی اللهَ تَعَالَى وَوَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ. أعلام‌الدین، ص378.

از ابوبصیر نقل شده است که او از امام صادق علیه‌السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود: 1-هرکس هر شب جمعه، سورة واقعه را بخواند، خداوند او را دوست دارد 2-و در نزد تمام مردم او را محبوب می‌گرداند، و در دنیا، 3-سختى (و بى‌چیزى و بینوایى)، 4-نیاز و 5-بلایی نمی‌بیند، و 6-از رفیقان امیرالمؤمنین علیه‌السلام محسوب می‌گردد، 7-و این سوره اختصاصاً در مورد علی علیه‌السلام نازل شده است، 8-و هرکس مشتاق بهشت و اوصاف آن است، این سوره را بخواند، 9-و هرکس این سوره را قبل از خواب بخواند، خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که صورتش مانند ماه شب چهارده (قرص کاملِ ماه) می‌درخشد.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: إِذَا أَتَتْ عَلَى الرَّجُلِ أَرْبَعُونَ سَنَةً قِیلَ لَهُ خُذْ حِذْرَکَ فَإِنَّکَ غَیْرُ مَعْذُورٍ وَ لَیْسَ ابْنُ الْأَرْبَعِینَ بِأَحَقَّ بِالْحِذْرِ مِنِ ابْنِ الْعِشْرِینَ فَإِنَّ الَّذِی یَطْلُبُهُمَا وَاحِدٌ وَ لَیْسَ بِرَاقِدٍ فَاعْمَلْ لِمَا أَمَامَکَ مِنَ الْهَوْلِ وَ دَعْ عَنْکَ فُضُولَ الْقَوْلِ. اصول کافی، للکلینی، ترجمة سید هاشم رسولی، ج4، باب محاسبة العمل، ح10، ص193.  

امام باقر علیه‌السلام فرمود: هرگاه کسی به‌سنِّ چهل سالگی برسد، به‌او گفته می‌شود: با احتیاط گام بردار (خود را واپای) که دیگر عذرت پذیرفته نیست، و کسی که به‌چهل سالگی رسیده است سزاوارتر برای با احتیاط گام برداشتن از کسی که به‌سن بیست سالگی رسیده، نیست (و هر دو باید حواسشان را جمع کنند)؛ زیرا کسی که به‌دنبال این دو نفر است (مرگ)، یک شخص است، و خوابش نبرده است، پس برای آن بیمی که چه در پیش داری، کار کن، و سخنان زیادی را از خودت دور کن.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه‌السلام: قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ، فَقِیلَ لِی: إِنَّ الْأَوْصِیَاءَ لَا یُطَافُ عَنْهُمْ، فَقَالَ لِی: بَلْ طُفْ مَا أَمْکَنَکَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ، ثُمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ بِثَلَاثِ سِنِینَ: إِنِّی کُنْتُ اسْتَأْذَنْتُکَ فِی الطَّوَافِ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَأَذِنْتَ لِی فِی ذَلِکَ فَطُفْتُ عَنْکُمَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ وَقَعَ فِی قَلْبِی شَیْ‌ءٌ فَعَمِلْتُ بِهِ، قَالَ: وَ مَا هُوَ؟ قُلْتُ: طُفْتُ یَوْماً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، فَقَالَ: ثَلَاثَ مَرَّاتٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، ثُمَّ الْیَوْمَ الثَّانِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ طُفْتُ الْیَوْمَ الثَّالِثَ عَنِ الْحَسَنِ علیهماالسلام وَ الرَّابِعَ عَنِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ الْخَامِسَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام وَ السَّادِسَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام وَ الْیَوْمَ السَّابِعَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام وَ الْیَوْمَ الثَّامِنَ عَنْ أَبِیکَ مُوسَى علیه‌السلام وَ الْیَوْمَ التَّاسِعَ عَنْ أَبِیکَ عَلِیٍّ علیه‌السلام وَ الْیَوْمَ الْعَاشِرَ عَنْکَ یَا سَیِّدِی وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَدِینُ اللَّهَ بِوَلَایَتِهِمْ، فَقَالَ: إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِینَ اللَّهَ بِالدِّینِ الَّذِی لَا یَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَیْرَهُ، قُلْتُ: وَ رُبَّمَا طُفْتُ عَنْ أُمِّکَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ رُبَّمَا لَمْ أَطُفْ، فَقَالَ اسْتَکْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. الفروع من الکافی، کتاب الحجّ، 198-بابُ الطوافِ و الحجِّ عن الأئمةِ علیهم‌السلام، ص454، ح2.

از علی بن مهزیار نقل شده که او از موسی بن قاسم نقل کرده است که گفت: به‌امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: اراده کرده‌ام که از جانب شما و پدرت طواف کنم، به‌من گفتند: از طرف ائمه علیهم‌السلام نمی‌شود طواف کرد، حضرت فرمود: بلکه هر مقدار برایت ممکن است، طواف کن؛ زیرا این عمل جایز است. سه سال بعد به‌محضرش شرفیاب شدم و عرض کردم: من در طواف از طرف شما و پدرت از شما اجازه گرفته بودم و شما هم این عمل را به‌من اجازه دادید و من هم از طرف شما دو بزرگوار آنچه خدا خواست طواف کردم، بعد در دلم چیزی واقع شد و به‌آن عمل کردم (می‌خواهم بدانم نظر شما در این باره چیست؟)، فرمود: آن چیز چه بود؟ عرض کردم: یک روز به‌نیابت از رسول خدا صلّی الله علیه و آله طواف کردم، سه مرتبه فرمود: درود خدا بر رسول خدا، بعد روز دوّم از طرف امیرالمؤمنین و روز سوّم از طرف امام حسن علیه‌السلام و روز چهارم به‌نیابت از امام حسین علیه‌السلام و روز پنجم به‌نیابت از امام سجاد علیه‌السلام و روز ششم به‌نیابت از امام باقر علیه‌السلام و روز هفتم به‌نیابت از امام صادق علیه‌السلام و روز هشتم به‌نیابت از پدرت امام کاظم علیه‌السلام و روز نهم از طرف پدرت امام رضا علیه‌السلام و روز دهم از طرف خودت ای آقای من، طواف کردم، و اینها کسانی هستند که دین خدا را به‌ولایت ‌آن‌ها پذیرفته‌ام، فرمود: در این هنگام، به‌خدا قسم معتقد شدی خدا را به‌دینی که از بندگان غیر از آن را قبول نمی‌کند، عرض کردم: و گاهی از طرف مادرت فاطمه سلام الله علیها طواف می‌کنم، و گاهی هم طواف نمی‌کنم، فرمود: این عملت را زیاد بشمار؛ زیرا این کار اگر خدا بخواهد پرثواب‌ترین کاری است که تو انجام می‌دهی.              

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

مَا رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَرِیرٍ قَالَ:‌ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا علیهماالسلام جَالِساً وَ قَدْ ذَهَبَتْ شَاةٌ لِمَوْلَاةٍ لَهُ، فَأَخَذُوا بَعْضَ الْجِیرَانِ یَجُرُّونَهُمْ إِلَیْهِ وَ یَقُولُونَ أَنْتُمْ سَرَقْتُمُ الشَّاةَ، فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: وَیْلَکُمْ خَلُّوا عَنْ جِیرَانِنَا، فَلَمْ یَسْرِقُوا شَاتَکُمْ، الشَّاةُ فِی دَارِ فُلَانٍ، فَاذْهَبُوا فَأَخْرِجُوهَا مِنْ دَارِهِ، فَخَرَجُوا فَوَجَدُوهَا فِی دَارِهِ، وَ أَخَذُوا الرَّجُلَ وَ ضَرَبُوهُ وَ خَرَقُوا ثِیَابَهُ، وَ هُوَ یَحْلِفُ أَنَّهُ لَمْ یَسْرِقْ هَذِهِ الشَّاةَ، إِلَى أَنْ صَارُوا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام فَقَالَ: وَیْحَکُمْ‌! ظَلَمْتُمْ هَذَا الرَّجُلَ فَإِنَّ الشَّاةَ دَخَلَتْ دَارَهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ بِهَا، فَدَعَاهُ فَوَهَبَ‌ لَهُ شَیْئاً بَدَلَ مَا خُرِقَ مِنْ ثِیَابِهِ وَ ضَرْبِهِ‌. بحارالأنوار، ج50، 26-باب معجزاته علیه‌السلام، ص47، ح22، به‌نقل از الخرائج و الجرائح، الراوندی، قطب الدین، ج1، ص376، فی معجزات الإمام محمد بن علی التقی، ح4.

از علی بن جریر نقل شده است که گفت: محضر امام جواد علیه‌السلام نشسته بودم، در حالی که یکی از گوسفندانِ یکی از کنیزانِ آن حضرت از خانه بیرون رفته بود، و رفته بودند بعضی از همسایگان را گرفته بودند و کشان کشان نزد آن حضرت می‌آوردند، و به‌آنان می‌گفتند: شما گوسفند را دزدیدید! امام جواد علیه‌السلام فرمود: وای بر شما، همسایگانمان را رها کنید، آنان گوسفند شما ندزدیده‌اند، گوسفند در خانة فلانی است، بروید و گوسفند را از خانه‌اش بیاورید، رفتند و گوسفند را در خانة همان کس پیدا کردند، و صاحب خانه را گرفتند و زدند و لباسش را پاره کردند، در حالی که آن شخص قسم می‌خورد که من این گوسفند را سرقت نکرده‌ام، تا این‌که نزد امام جواد علیه‌السلام آمدند، حضرت فرمود: وای بر شما، به‌این مرد ظلم کردید؛ زیرا گوسفند، خود به‌خانة این مرد رفته و او از این موضوع خبر نداشته است، حضرت آن مرد را فراخواند و در مقابلِ پارگی لباسش و ضرب و شتمی که شده بود، چیزی به‌او بخشید.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال علیه‌السلام: دَخلَ رجلٌ على محمدِ بنِ علیِّ بنِ موسى الرضا علیهم‌السلام وهو مسرورٌ، فقال: ما لی أراکَ مسروراً؟ قال: یابنَ رسولِ الله، سمعتُ أباک یقول: أحقُّ یومٍ بأن یَسُرَّ العبدُ فیهِ یومٌ یرزقُه اللهُ صدقاتٍ ومبراتٍ وسدِّ خلاتٍ من إخوانٍ له مؤمنین، وإنَّه قصدنی الیومَ عشرةٌ من إخوانی [المؤمنین] الفقراءِ، لهم عِیالات، قصدونی من بلد کذا وکذا، فأعطیتُ کلَّ واحدٍ منهم، فلهذا سروری. فقال محمدُ بن علی علیهماالسلام: لعمری إنک حقیقٌ بأن تَسُرَّ إن لم تکن أحبطتَه أو لم تُحبِطهُ فیما بعدُ. فقال الرجلُ: وکیف أحبطتُه وأنا مِن شیعتِکم الخُلَّصِ؟ قال: هاه! قد أبطلتَ بِرَّک بإخوانک وصدقاتِک. قال: وکیف ذاک یابنَ رسولِ الله؟ قال له محمد بن علی علیهماالسلام: اقرأ قولَ الله عزوجل: «یا أیها الذین آمنوا لا تُبطلوا صدقاتِکم بالمنِّ والأذَى» سوره بقره (2) آیه264. قال الرجلُ: یابنَ رسولِ الله، ما مننتُ على القومِ الذین تصدَّقتُ علیهم ولا آذیتُهم! قال له محمدُ بن علی علیهماالسلام: إنَّ اللهَ عزوجل إنما قال: «لا تُبطلوا صدقاتِکم بالمنِّ والأذى» ولَم یَقُل لاتُبطِلوُا بالمنِّ على مَن تتصدقون علیه، [وبالأذى لِمَن تَتَصَدَّقُونَ علیه] وهو کُلُّ أذى، أفَتَرَى أذاکَ للقومِ الذین تصدقتَ علیهم أعظمُ، أم أذاک لحفظتِک وملائکةِ اللهِ المقرَّبینَ حوالیکَ، أم أذاک لنا؟ فقال الرجلُ: بل هذا یابنَ رسولِ الله. فقال: فقد آذیتَنی وآذیتَهم وأبطلتَ صدقتَک. قال: لماذا؟ قال: لقولِک «وکیف أحبطتُه وأنا من شیعتِکم الخُلَّصِ»، ویحک، أتدری مَن شیعتنا الخلصُ؟ [قال: لا. قال: شیعتنا الخلّص] حزقیلُ المؤمنُ، مؤمنُ آل فرعونَ، وصاحبُ یس الَّذی قال الله تعالی [فیه]: «وجاء من أقصَی المدینةِ رجلٌ یَسعى» سوره یس (36) آیه 20. وسلمانُ وأبوذرٍّ والمقدادُ وعمّارُ، أ سوَّیتَ نفسَک بهؤلاء؟ أما آذیت بهذا الملائکةَ، وآذیتنا؟ فقال الرَّجلُ: أستغفرُ اللهَ وأتوبُ إلیه، فکیفَ أقولُ؟ قال: قل: أنا مِن مَوالیکم ومُحبِّیکم، ومُعادی أعدائِکم، ومَوالی أولیائِکم. فقالَ: کذلکَ أقولُ، وکذلک أنا یابنَ رسولِ اللهِ، وقد تُبتُ مِنَ القولِ الذی أنکرتَه، وأنکرتهُ الملائکةُ، فما أنکرتُم ذلکَ إلَّا لِإنکارِ اللهِ عزَّوجلَّ. فقال محمد بن علی بن موسى الرضا علیهم‌السلام: الآن قد عادت إلیک مثوباتُ صدقاتِک وزال عَنهَا الإحبَاطُ. التفسیر المنسوب للإمام الحسن العسکری علیه‌السلام، ص287، ح160.   

امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود: مردی در حالی که خوشحال بود، بر امام جواد علیه‌السلام وارد شد، حضرت فرمود: چرا خوشحالی؟ عرض کرد: ای پسر رسول خدا، از پدرت شنیدم که می‌فرمود: شایسته‌ترین روز برای خوشحالی، روزی است که در آن روز خداوند به‌او صدقات، خیرات (و نیکی‌ها و بخشش‌ها) و رفع حاجات از برادران مؤمن خود را روزی می‌کند، و امروز ده نفر از برادران مؤمن و فقیرِ عائله‌مندِ من، از فلان شهر و فلان شهر، نزد من آمدند و به‌هرکدامش چیزی بخشیدم، و خوشحالی من برای این است. امام جواد علیه‌السلام فرمود: به‌جان خودم قسم، سزاوار است که خوشحال باشی، مشروط بر این‌که تا به‌حال آن عملت را باطل نکرده باشی، یا بعد از این آن را از بین نبری، مرد گفت: چگونه آن را باطل کنم در حالی که من از شیعیانِ خالصِ شما هستم؟ فرمود: آهان! نیکی‌ات را به‌برادرانت و صدقاتت را باطل کردی! عرض کرد: چگونه، ای پسر رسول خدا؟ فرمود: این آیة شریفه را بخوان: «ای مؤمنان، صدقات خود را با منّت و آزار باطل نکنید». عرض کرد: ای پسر رسول خدا، من بر کسانی که به‌آنان صدقه دادم منّت نگذاشتم و اذیّتشان نکردم. حضرت فرمود: خداوند متعال فرموده است: «صدقاتتان را با منّت گذاشتن و اذیت کردن باطل نکنید»، و نفرموده است که صدقاتتان را با منّت گذاشتن بر کسی که به‌او صدقه می‌دهید و با اذیّت کردنِ کسی که به‌او صدقه می‌دهید باطل نکنید، و این اذیّت کردن شامل هر نوع اذیّتی می‌شود، آیا به‌نظر تو اگر اشخاصی را که به‌آنان صدقه دادی اذیّت کنی، بزرگتر است یا فرشتگانی که از تو محافظت می‌کنند و فرشتگان مقرّب خداوند را که اطراف تو هستند یا اذیّت کردن ما (بزرگ‌تر است)؟ مرد عرض کرد: بلکه اذیّت کردن شما و حافظان و فرشتگان مقرَّب الهی بزرگ‌تر است. فرمود: هم مرا و هم آنان را اذیّت و صدقاتت را باطل کردی. عرض کرد: چرا؟ فرمود: برای این سخنت: «چگونه صدقاتم را باطل کردم، در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم؟»، وای برتو! آیا می‌دانی شیعیانِ خالصِ ما چه کسانی هستند؟ عرض کرد: نه، فرمود: شیعیانِ خالصِ ما، حزقیل مؤمن، همان مؤمن آل فرعون و صاحب یس است که خداوند متعال در شأن او فرموده است: «مردی شتابان از دورترین نقاط شهر (انطاکیه) فرا رسید»، و سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار (از شیعیان ما هستند)، آیا خود را با این افراد برابر دانستی؟ آیا با این کار ما و فرشتگان را اذیّت نکردی؟ مرد گفت: از خداوند طلب آمرزش کرده و به‌سویش باز می‌گردم، حالا چه بگویم؟ فرمود: بگو: من از پیروان و دوستانِ شما و دشمنانِ دشمنان و دوستانِ دوستانِ شما هستم، عرض کرد: این‌گونه که شما فرمودید می‌گویم، و من این‌گونه هستم ای پسر رسول خدا، و از آن سخنی که شما و فرشتگان نمی‌پسندید توبه کردم، پس شما آن را ناشایست نمی‌دانید مگر به‌خاطر این‌که خداوند عزّوجلّ آن را ناشایست می‌داند. امام جواد علیه‌السلام فرمود: اکنون ثواب‌های صدقاتت به‌تو برگشت و باطل شدن از اعمالت برطرف شد.  

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: لَمَّا مَاتَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام حَجَجْنَا فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ قَدْ حَضَرَ خَلْقٌ مِنَ الشِّیعَةِ وَ مِنْ کُلِّ بَلَدٍ لِیَنْظُرُوا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام فَدَخَلَ عَمُّهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً نَبِیلًا عَلَیْهِ ثِیَابٌ خَشِنَةٌ وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ سَجَّادَةٌ فَجَلَسَ وَ خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه‌السلام مِنَ الْحُجْرَةِ وَ عَلَیْهِ قَمِیصُ قَصَبٍ وَ رِدَاءُ قَصَبٍ وَ نَعْلٌ جددٌ بَیْضَاءُ فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ فَاسْتَقْبَلَهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَامَ الشِّیعَةُ وَ قَعَدَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه‌السلام عَلَى کُرْسِیٍّ وَ نَظَرَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ قَدْ تَحَیَّرُوا لِصِغَرِ سِنِّهِ فَابْتَدَرَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ فَقَالَ لِعَمِّهِ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ، مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ أَتَى بَهِیمَةً؟ فَقَالَ: تُقْطَعُ یَمِینُهُ وَ یُضْرَبُ الْحَدَّ، فَغَضِبَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه‌السلام ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ: یَا عَمِّ، اتَّقِ اللَّهَ، اتَّقِ اللَّهَ، إِنَّهُ لَعَظِیمٌ أَنْ تَقِفَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقُولَ لَکَ لِمَ أَفْتَیْتَ النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَمُ، فَقَالَ لَهُ عَمُّهُ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ یَا سَیِّدِی أَ لَیْسَ قَالَ هَذَا أَبُوکَ علیه‌السلام؟ فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: إِنَّمَا سُئِلَ أَبِی عَنْ رَجُلٍ نَبَشَ قَبْرَ امْرَأَةٍ فَنَکَحَهَا فَقَالَ أَبِی: تُقْطَعُ یَمِینُهُ لِلنَّبْشِ وَ یُضْرَبُ حَدَّ الزِّنَا فَإِنَّ حُرْمَةَ الْمَیِّتَةِ کَحُرْمَةِ الْحَیَّةِ، فَقَالَ: صَدَقْتَ یَا سَیِّدِی وَ أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، فَتَعَجَّبَ النَّاسُ وَ قَالُوا: یَا سَیِّدَنَا أَتَأْذَنُ لَنَا أَنْ نَسْأَلَکَ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَسَأَلُوهُ فِی مَجْلِسٍ عَنْ ثَلَاثِینَ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُمْ فِیهَا وَ لَهُ تِسْعُ سِنِینَ‌. الإختصاص للمفید، ص102.

علیّ بن ابراهیم بن هاشم می‌گوید: پدرم ابراهیم بن هاشم گفت: بعد از شهادت امام رضا علیه‌السلام حجّ به‌جا آوردیم، سپس به‌محضر امام جواد علیه‌السلام شرفیاب شدیم، در منزل آن حضرت جمعی از شیعیان از شهرهای مختلف حضور داشتند، تا حضرت را ملاقات کنند، پس عموی آن حضرت، عبدالله بن موسی که پیرمردی بزرگ و زیرک و هوشیار بود و لباس‌هایی زبر و خشن بر تن کرده بود و اثر سجده بر پیشانیش آشکار بود، وارد شد و نشست، و از میان اتاق امام جواد علیه‌السلام بیرون آمد و لباس و عبایی از پارچة ظریفی که از کتان بافته می‌شد بر تن، و کفش‌های نوی سفیدی بر پا داشت، در این هنگام عبدالله برخاست و به‌استقبال ایشان رفت و میان دو چشم آن حضرت را بوسید و شیعیان از جا برخاستند و امام جواد علیه‌السلام برروی صندلی نشست، و مردم به‌هم نگاه می‌کردند و از کمی سنّ آن حضرت سرگشته و حیران بودند، یک نفر از مردم زودتر از همه از عموی آن حضرت پرسید: خدا تو را اصلاح و به‌راه راست هدایت کند، نظرت در مورد کسی که با چهارپایی جمع شده است، چیست؟ پاسخ داد: دست راستش قطع و بر او حدّ جاری می‌شود، امام علیه‌السلام از این جواب عصبانی شد و به‌عبدالله بن موسی نگاه کرد و فرمود: عمو جان، خدا را در نظر بگیر، خدا را در نظر بگیر، و این مطلبِ بزرگی است که روز قیامت در محضر خداوند عزّوجلّ بایستی و او از تو بپرسد: چرا به‌مردم ندانسته فتوایی دادی؟ عمویش گفت: ای آقای من، از خدا طلب آمرزش می‌کنم، آیا پدرت علیه‌السلام همین‌گونه نفرموده است؟ امام جواد علیه‌السلام فرمود: از پدرم در مورد مردی که قبر زنی را نبش و با او زنا کرده است، سؤال شد، پدرم فرمود: دست راستش برای نبش قبر بریده و حدّ زنا بر او جاری می‌شود؛ زیرا مرده مانند زنده حُرمت دارد، گفت: ای آقای من، راست گفتی، و من از خداوند طلب آمرزش می‌کنم، مردم تعجّب کردند، و چنین گفتند: ای آقای ما، آیا به‌ما اجازه می‌دهید که از شما سؤال کنیم؟ فرمود: آری، پس، از آن حضرت، در یک مجلس، سی هزار مسأله پرسیدند و حضرت جوابشان را داد، در حالی که تنها نُه سال از سنّ شریفش گذشته بود!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

هنگامى که ابواسحاق، ابراهیم بن هلال حرّانى، صاحب کمالات و فضایل و ماهر در ادبیات عرب و کتابت و انشاء و شعر که استاد سیّد رضی، جمع آوری‌کنندة نهج البلاغه و از «صابئین»؛ یعنی فرقه‌اى که پیرو حضرت یحیى و ستاره‌پرست بودند از دنیا رفت، سید رضى در قصیده‌اى بس عالى و غم‌انگیز و اسف‌بار براى او مرثیه گفت. بیت اوّل آن که به‌صورت ضرب‌المثل آمده چنین است:

أرأیتَ مَن حَمَلُوا عَلَى الأعوادِ    أعلمتَ کیف خبا ضیاءُ النادى؟

یعنى: به‌من بگویید: چه کسى را بر این چوب‌ها (تابوت) حمل مى‌کنند؟ آیا مى‌دانید چگونه چراغ محفل ما خاموش شد؟

این در حالی است که سیّد رضى هنگام وفات ابواسحق صابى 20 ساله یا 21 ساله بوده است و سیّدِ مرتضى هم مرثیه‌اى براى ابواسحق صابى گفت و در دیوانش موجود است و با این مطلع آغاز مى‌شود:

ما کان یومک یا أباإسحق    إلا و داعى للمنى و فراق

یعنى: اى ابواسحق، روزى که تو از دنیا رفتى گویى روزى است که من زندگى را وداع گفتم و رفتم.

گروهى سید رضی را سرزنش کردند که شخصى مانند شریف رضى، از دودمان پیغمبر، براى کسى چون ابواسحاق صابى کافر مرثیه مى‌گوید و از فقدان او مى‌نالد، ولى سیّد رضى گفت: من فضل و کمال او را ستودم نه بدنش را. عجیب‌تر این‌که هر وقت سید رضى از کنار مقابر «شونیزه» واقع در غرب بغداد نزدیک کاظمین که ابواسحاق در آنجا مدفون بود، عبور مى‌کرد، و به‌مدفن وى مى‌رسید پیاده مى‌شد و تا زمانی که از برابر مدفن او نمى‌گذشت سوار نمى‌شد. سیّد رضی، در سال 393 ه‍. ق. عبورش بر مقابر «شونیزه» افتاد و قبر ابواسحاق را دید، از نو قطعه‌اى در سوگ او گفت که مطلعش این است:

لولا یَذُمُّ الرَّکبُ عندک موقفى   حیَّیتُ قبرَک یا أباإسحق

یعنى: اگر کاروانیان توقف مرا در نزد تو نکوهش نمى‌کردند، اى ابااسحاق! با صداى بلند بر قبرت سلام مى‌کردم. با استفاده از مردان علم در میدان عمل، سیّد نعمت الله حسینی، ج2، ص127.  

  • مرتضی آزاد