یکسالِ بعد، چند نفر از تجّارِ تبریز، بهسامرّا مشرّف میشوند و با آیتالله میرزا محمّد حسن شیرازی ملاقات میکنند؛ وقتی ایشان احوالِ شاگردِ خود را جویا میشود، میگویند: یکساعتی که شما نصیحت فرمودهاید، تمام اوقات ایشان را گرفته، و در شب و روز با خدای خود مراوده دارد. عطش، هیئت تحریریة مؤسسة فرهنگی مطالعاتی شمسالشّموس، چاپ هجدهم، ص9.
ابوالقاسم قشیری در کتب خود نوشته است: که شخصی گفت: در بیابان از کاروان جدا ماندم، پس زنی را دیدم، و بهاو گفتم: تو کیستی؟ گفت: «و بگو سلام بر شما، و بهزودی خواهند دانست»، پس بر او سلام کردم، و گفتم: اینجا چه میکنی؟ گفت: «و هر کس را خدا هدایت کند هیچ گمراه کنندهای نخواهد داشت»، گفتم: آیا تو از جنّیها هستی یا از انسانها؟ گفت: «ای فرزندان آدم! زینت خود را با خود بردارید»، گفتم: از کجا میآیی؟ گفت: «از راه دور صدا زده میشوند». گفتم: بهکجا میروی؟ گفت: «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند»، گفتم: چه زمان از کاروان جدا ماندی؟ گفت: «ما آسمانها و زمین (و آنچه را در میان آنها است) در شش روز (شش دوران) آفریدیم»، گفتم: آیا غذا میل داری؟ گفت: «ما آنها را پیکرهایی که غذا نمیخورند، قرار ندادیم»، پس بهاو غذا دادم، بعد بهاو گفتم: قدری تندتر بیا، ولی عجله نکن، گفت: «خداوند هیچکس را، جز بهمقدارِ تواناییاش، تکلیف نمیکند»، گفتم: آیا تو را پشتِ سرِ خود، سوار کنم؟ گفت: «اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله بود، فاسد میشدند (و نظامِ جهان برهم میخورد)»، پس از مرکب پیاده شدم و او را بر آن سوار کردم، همینکه سوار شد گفت: «پاک و منزّه است کسی که این را مسخّرِ ما ساخت»، وقتی بهکاروان رسیدیم، گفتم: آیا تو در این قافله کسی را داری؟ گفت: «ای داود، ما تو را خلیفه (و نمایندة خود) در زمین قرار دادیم»، «و محمّد صلّی اللّه علیه و آله فقط فرستادة خدا بود»، «ای یحیی! کتاب (خدا) را بگیر»، «ای موسی! من الله هستم»، پس این چهار اسم را صدا زدم، ناگهان چهار مردِ جوان، را دیدم که داشتند بهطرفِ او میآمدند، پرسیدم: اینها چه نسبتی با تو دارند؟ گفت: «مال و فرزندان، زینتِ زندگیِ دنیا هستند»، وقتی آن چهار جوان نزدِ مادرشان آمدند، گفت: «پدرم! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که استخدام میتوانی کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد»، پس چیزهایی را بهمن پاداش دادند، پس گفت: «و خداوند آن را برای هرکس که بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر میکند»، پس چیزهای دیگری بهمن دادند، از آنان پرسیدم: این خانم کیست؟ گفتند: مادرمان، فضّه، خدمتکارِ حضرتِ زهرا سلام الله علیها است، بیستسال است که مقصودِ خود را تنها با قرآن بیان میکند.