رسول الله ص: إنی تارکٌ فیکم الثقلینِ کتابَ اللهِ و عترتی...

طبق روایت مشهور و معتبر نزد شیعه و سنی، دو چیز گران‌بها که از پیامبر صلی الله علیه و آله به‌یادگار مانده است ؛ قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستند که در این وبلاگ فاخر در قالب روایات و حکایات مستند و معتبر درصدد عمل به‌این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم. انشاءالله

  • ۰
  • ۰

مردى بود که جمیع عمر خود را در معصیت ‏به‌سر برده بود ودر مدت عمر خود هرگز خیرى از او صادر نشده و اصلاً از هیچ معصیتى اندیشه ‏نمى‏کرد و صلحاى عصر و اتقیاى روزگارش از او دورى جستندى و از او نفرت‏کردندی.

ناگاه موکل قضا دست ‏بر دامن عمرش دراز کرده ملک الموت آهنگ قبض روحش‏نمود. چون یقین به‌مرگ کرد و یافت که وقت رحلتش رسیده نظر در جراید اعمال‏خود کرد آن را از اعمال صالحه خالى دید و خطى که رقم رجایى داشته باشد ندید و به‏جویبار عمل خود نگریست، شاخى که دست امید در آن توان زد نیافت. عاجزوار آهى‏از دل بى‏قرار برکشید و بى‏اختیار گفت:

«یا من له الدنیا و الآخرة ارحم لمن لیس له الدنیا و الآخرة‏».

یعنى: «اى آن‌که دنیا و آخرت از تو است، رحم کن بر حال کسى که نه دنیادارد و نه آخرت‏» .این کلمه به‌گفت و جان داد.

اهل شهر بر فوت او شاد شدند و از مردنش فرحناک گشتند و او را در مزبله‏اى ‏انداختند و خس و خاشاک بر او ریختند و آن موضع را از خاک پرکردند. شب یکى ازبزرگان را در خواب نمودند که: فلان در گذشت و او را در مزبله انداختند برخیز و او را از آن‌جا بردار و غسل ده و کفن کن و بر او نماز کن و او را در مقبرة صلحا و اتقیا دفن‏کن. گفت: خداوندا! او بد عمل بود و در میان خلق به‌بدکارى و بدنامى مشهور بود. چه‏چیز به‌درگاه کبریا آورد که مستحق کرامت و بخشش گردید؟ خطاب آمد که: چون به‏حال نزع رسید در جراید اعمال خود نظر کرد و به‌جز خطا و معاصى چیزى ندید لهذا مفلس وار به‌درگاه ما بنالید و عاجزوار به‌بارگاه ما نظر کرد و دست در دامن فضل ما زد، لهذا به‌بیچارگى و عجز او رحمت کردیم، و گناهان او را از نظر پوشیدیم، و از عذاب الیمش نجات دادیم، و به‌نعیم مقیمش رساندیم‏».

اى یک دله صد دله، دل یک دله کن               

مِهر دگران را از دل خود، یله کن

یک صبح به‌اخلاص بیا بر در ما                       

برناید اگر کام تو از ما گله کن. معراج السعادة، النراقی، المولى احمد، ج1، ص686.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

در مسجد جمعة شهر بعلبک (از شهرهای شام) بودم. یک روز چند کلمه به‌عنوان پند و اندرز برای جماعتی که در آنجا بودند، می‌گفتم، ولی آن جماعت را پژمرده‌دل و دل‌مُرده و بی‌بصیرت یافتم که آن‌چنان در امور مادی فرو رفته بودند که در وجود آنها راهی به‌جهان معنویّت نبود. دیدم که سخنم در آن‌ها بی‌فایده است و آتشِ سوزِ دلم، هیزمِ ترِ آن‌ها را نمی‌سوزاند. تربیت و پرورش آدم نماهای حیوان صفت و آینه‌گردانی در کوی کورهای بی‌بصیرت، برایم، دشوار شد، ولی همچنان به‌سخن ادامه می‌دادم و درِ معنویّت باز بود. سخن از این آیه به‌میان آمد که خداوند می‌فرماید:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. سورة ق (50) آیة 16.

و ما از رگ گردن، به‌انسان نزدیک‌تریم.

دوست نزدیک‌تر از من به‌من است   وین عجب‌تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست    در کنار من و من مهجورم؟!

من همچنان سرمست از بادة گفتار بودم و ته ماندة ساغری در دست و قسمت‌های آخرِ سخن را با مجلسیان می‌پیمودم، که ناگهان عابری از کنار مجلس ما عبور می‌کرد، ته ماندة سخنم را شنید و تحت تأثیر قرار گرفت، به‌طوری که نعره‌ای از دل برکشید و آن‌چنان خروشید که دیگران را تحت تأثیر قرار داد. آن‌ها با او هم‌نوا شدند و به‌جوش و خروش افتادند.

«ای سبحان الله! دوُرانِ باخبر، در حضور، و نزدیکانِ بی‌بصر، دور!»

فهم سخن چون نکند مستمع   قُوّتِ طبع، از متکلم مجوی

فُسحتِ میدانِ ارادت بیار    تا بزند مردِ سخنگوی گوی!

حکایت‌های گلستان سعدی، محمّد محمّدی اشتهاردی، ص55، ش52، با اندکی ویراستاری.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رفت از جهان ختم رسل با آن جلالت

امت به زهرا می دهد مزد رسالت

یا رحمة للعالمین شد فاطمه نقش زمین

بقیة الله آجرک الله

بالا رود دود از در و دیوار خانه

قنفذ ستاده پشت در با تازیانه

یا رحمة للعالمین شد فاطمه نقش زمین

بقیة الله آجرک الله

حق بردن و سیلی زدن و سینه شکستن

مزد زحمات شب و روز پدرم بود

پیش نظرم مرگ دو جا گشت مجسم

کز هر دو خبر شوهر نیکو سیرم بود

یک بار فشار در و دیوار مرا کشت

قنفذ به خدا باعث مرگ دگرم بود.

اگر اینجا جرأت نمی کردند فاطمه را سیلی بزنند، پهلویش را بشکنند، دست علی را ببندند، کجا در کربلا جرأت می کردند خیمه های اهل بیت رسول خدا را به آتش بکشند، ناموس خدا را به اسارت ببرند؟ سر پسر پیغمبر خدا را بالای نیزه ببرند؟

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

رُوِیَ أنَّ المأمونَ بعث الفضلَ بنَ سهلٍ ذا الریاستینِ إلى الرضا علیه‌السلام فقال له: إنی أحبُّ أن تجمعَ لی مِن الحلالِ والحرامِ والفرائضِ والسننِ، فإنَّک حجةُ الله على خلقه ومعدن العلم. فدعا الرِّضا علیه‌السلام بدواةٍ وقرطاسٍ، وقال علیه‌السلام للفضل: اکتب: ... وأنَّ من دینهم الورعَ والعفةَ والصدقَ، والصلاحَ، والإجتهادَ، وأداءَ الأمانة إلى البر والفاجر، وطولَ السجود، والقیامَ باللیل، واجتنابَ المحارم، وانتظارَ الفرج بالصبر، وحسنَ الصحبة، وحسنَ الجوار، وبذلَ المعروف، وکفَّ الأذى، وبسطَ الوجه، والنصیحةَ والرحمةَ للمؤمنین. تحف‌العقول، للحرانی، ص437.

روایت شده است که مأمون علیه اللعنة فضل بن سهل، ملقب به‌ذا الریاستین (یعنی مردی که بر دو کار ریاست می‌کرد؛ التدبیر و الحرب، کشوری و لشکری بود: ویکی پدیا) را نزد امام رضا علیه‌السلام فرستاد، تا از آن حضرت بپرسد: من دوست دارم برایم حلال، حرام، واجبات و مستحبات را بیان فرمایید. حضرت برای فضل درخواست دوات (همراه با قلمی) و کاغذی را نمود، و به فضل فرمود: بنویس...، و همانا از دین اهل بیت علیهم‌السلام، ورع و پاکدامنی، و راستی، و نیکویی و خوبی، و تلاش، و امانتداری برای نیکوکار و فاسق، و طولانی کردن سجده، و شب‌زنده‌داری، و پرهیز از محرّمات، و منتظرِ فرج بودن با بردباری، و مصاحبتِ نیکو، و همسایه‌داریِ خوب، و امر به‌معروف و نهی از منکر، و خودداری از اذیّت کردن دیگران، و چهرة گشاده، و خیرخواهی و مهربانی نسبت به‌مؤمنان.   

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عن ابی الحسنِ علىِّ بنِ موسى الرِّضا علیه‌السلامُ عن أبیه عن آبائه علیهم‌السلام عن علىٍّ علیه‌السلام قال: قالَ رسولُ الله صلّی الله علیه و آله: مَن کان مُسلماً فلا یَمکر ولا یَخدع؛ فإنى سمعتُ جبرائیل علیه‌السلام: إنَّ المکرَ والخدیعةَ فی النار، ثم قال علیه‌السلام: لیس منا مَن غشَّ مسلماً ولیس منا مَن خان مسلماً، ثم قال علیه‌السلام: إنَّ جبرائیلَ الروحَ الأمینَ نزل علىَّ مِن عند ربِّ العالمین، فقال: یا محمد، علیک بحسن الخلق فإنه یَذهب بخیرِ الدُّنیا والآخرة، ألا وإنَّ أشبَهَکُم بى أحسنُکُم خُلقاً. عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج2، ص50، ح194.

امام رضا علیه‌السلام از پدرشان، امام موسی بن جعفر و ایشان از پدارنشان علیهم‌السلام، و آنان از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نقل کرده‌اند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس مسلمان باشد کَلَک و نیرنگ نمی‌زند؛ زیرا من از جبرئیل شنیدم که (صاحبِ) حُقّه و فریب در آتش جهنّم است، سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسی که کلاه مسلمانی را بردارد، و از ما نیست هرکس که بهمسلمانی خیانت کند، سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا جبرئیل روح الامین از طرف پروردگار جهانیان بر من نازل شد و گفت: ای محمّد، بر تو باد به‌خوش اخلاقی، که خوبی دنیا و آخرت در آن است، آگاه باشید که شبیه‌ترین شما به‌من، خوش‌اخلاق‌ترین شما است.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

عَن الشُّقرانی‌ [الشُّقرانی: نسبة إلى شقران مولى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. یقال إنَّ اسمَه صالحُ بن عدی. کان حبشیاً أهداه عبدُ الرحمن بن عوف لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، و یقال اشتراه منه فاعتقه بعد بدر. کان فیمن حضر غُسلَ رسولِ اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و دفنَه، و کان فیمن نزل فی قبره. سکن المدینة. و لم یُتبیّن لنا من هو الشقرانی هذا الذی عاش فی أیام المنصور.] مولى رسول اللّه: خرج العطاء أیام أبی جعفر [هو الخلیفة العباسی أبو جعفر المنصور.] و ما لی شفیع، فبقیتُ على الباب متحیراً، فإذا أنا بجعفر بن محمد [جعفر بن محمد: هو الإمام جعفر الصادق بن محمد الباقر. تقدمت ترجمته.] ، فقمتُ إلیه فقلت: جعلنی اللّه فداک، أنا مولاک الشقرانی، فرحّب بی، و ذکرتُ له حاجتی، فنزل و دخل و خرج و عطائی فی کمه، فصبه فی کمی، ثم قال: یا شقرانی، إن الحسن من کل أحد حسن و إنه منک أحسن لمکانک منا، و إنَّ القبیح من کل أحد قبیح و إنه منک أقبح لمکانک منّا. و إنما قال له ذلک لأنَّ الشقرانی کان یصیب من الشراب. فانظر کیف أحسن استنجاز طلبته، و کیف رحب به و أکرمه مع إطلاعه على حاله، و کیف وعظه على جهة التعریض، و ما هو إلا مِن أخلاقِ الأنبیاءِ. ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، الزمخشری، ج3، ص91. خرج العطاء فی أیام المنصور و أقام الشُقرانی من ولد شُقران مولى رسول الله صلّی الله علیه و آله ببابه أیاما لا یصل إلیه عطاؤه فخرج جعفرُ بن محمد من عند المنصور فقام الشُّقرانی إلیه فذکر له حاجتَه فرحَّب به ثم دخل ثانیاً إلى المنصور و خرج و عطاء الشقرانی فی کُمِّه فصبَّه فی کُمِّه ثم قال: یا شُقران إن الحسن من کل أحد حسن و إنه منک أحسن لمکانک منا و إن القبیح من کل أحد قبیح و هو منک أقبح لمکانک منا فاستحسن الناس ما قاله، و ذلک لأن الشقرانی کان صاحب شراب. قالوا: فانظر کیف أحسنَ السَّعیَ فی استنجاز طلبته و کیف رحَّب به و أکرمه مع معرفته بحاله و کیف وعظه و نهاه عن المنکر على وجه التعریض؟! قال الزمخشری: و ما هو إلا من أخلاق الأنبیاء. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید،    ج18، ص205.

شُقرانی یکی از فرزندان شُقران، غلام آزاد شدة رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. نام شُقران، صالح بن عدی بود. او برده‌ای از اهل حبشه و متعلق به‌عبدالرحمن عوف بود. عبدالرحمن وی را به‌رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخشید. یک قول دیگر این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله شُقران را از عبدالرحمن خرید و پس از جنگ بدر آزاد فرمود. شُقران یکی از افرادی است که هنگام غُسل و دفنِ رسولِ خدا صلّی الله علیه و آله حضور داشتند، و او یکی از اشخاصی بوده که داخلِ قبر آن حضرت شده است. وی در مدینه ساکن بود. زمخشری اظهار می‌دارد: برای ما روشن نشده که این شُقرانی مورد نظر که در زمان امام صادق علیه‌السلام زندگی می‌کرده چه کسی بوده است. علی أیِّ حالٍ، شقرانی می‌گوید: در زمان منصور دوانیقی بخششی به‌همه تعلّق گرفت. و من برای دریافت آن احتیاج به‌فردِ معتبری داشتم که او مرا معرفی کند. چند روز جلویِ آن در سرگردان ماندم. تا این‌که امام صادق علیه‌السلام را دیدم که از آن‌جا بیرون آمد، از جا برخاستم و به‌سویش رفتم و عرض کردم: خدا مرا فدایت کند، من غلام شما شُقرانی هستم، حضرت به‌من مرحبا گفت، و من حاجتم را برایش گفتم، حضرت از مرکب خود پیاده شد و دوباره وارد آن مکان شد و در حالی که بخشش مربوط به‌من در آستینش بود آن را در میان آستین من ریخت و سپس فرمود: ای شُقرانی، کار زیبا از هرکسی صادر شود نیک است، ولی آن کار از تو نیکوتر است؛ چون با ما ارتباط داری، و نیز کار زشت از هرکسی سر بزند نازیبا است، ولی از تو زشت‌تر است؛ چون به‌ما منتسب هستی! و امام علیه‌السلام این سخن را به‌این دلیل به‌او فرمود؛ زیرا او گاهی شراب می‌نوشید و با این بیان، با شیوه‌ای بسیار زیبا که فقط از ویژگی‌های پیامبران است، غیر مستقیم، او را نهی از منکر کرد!

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

و عَن علیٍّ علیه‌السلام أنه قال: تسعةُ أشیاءَ قبیحةٌ وهی من تسعةِ أنفس أقبحُ منها من غیرهم؛ ضیق الذرع من الملوک، والبخل من الأغنیاء، وسرعة الغضب من العلماء، والصبا من الکهول، والقطیعة من الرءوس، والکذب من القضاة، والزمانة من الأطباء، والبذاء من النساء، والطیش من ذوی السلطان. دعائم الاسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام عن اهل بیت رسول الله علیه وعلیهم أفضل السلام، أبی حنیفة النعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حیسون التمیمی المغربی، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، ص83.

علی علیه‌السلام فرمود: نُه چیز زشت است و این‌ها از شش نفر زشت تر از بقیة افراد است؛ 1-دلتنگی و ناراحتی برای پادشاهان، 2-امساک برای ثروتمندان، 3- عصابی شدنِ سریع، برای عالمان، 4-کودکی کردن از پیران، 5-بریدن (قهرکردن) برای بزرگان، 6-دروغ برای داوران، 7-زمینگیرشدن (ناتوانی و عجز) برای پزشکان، 8-بدخویی برای زنان، 9-سبک عقلی برای رؤسا.

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

ای حرمت قبلة حاجات ما    ذکر تو تسبیح و مناجات ما

چار امامی که تو را دیده‌اند  دست علم گیر تو بوسیده‌اند

ماه جوانان بنی هاشمی   حضرت عباس علیه‌السلام

*

یارب مددی که ره به‌جانان ببرم   این مشک پر از آب به‌طفلان ببرم

دادم به‌سکینه وعدة آب روان   گردست نباشدم به‌دندان ببرم

یا أخاه أدرک أخاک

الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی

همه شب حرف من و زینب و کلثوم این بود  

خاطر جمع بخوابید که برادر دارم

ای دریغا، شد امیدم ناامید

بی‌برادر گشتم و قدم خمید

رفته از بی‌دستی‌ات کارم زدست

از غمِ مرگِ تو پشتِ من شکست

*

مرا به‌خیمه مبر تا که حالتی دارم

سکینه آب طلب کرد و شد کباب دلم

نشد که قطرة آبی برای او ببرم

ز روی دختر تو من خجالتی دارم

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

چوب ستم بر این سر اَنوَر مزن یزید

تیر اَلم به‌جان پیمبر مزن یزید

این سر که نیست از زدنش بر تو واهمه

بودی مدام زینت آغوش فاطمه

باشد هنوز لعلِ لب او چو کَهربا

از بس کشید تشنگی این سر به‌کربلا

تنها همین نه از تو به‌این سر عتاب شد

از هر سری به‌این سر بی‌کس عذاب شد

از ضرب سنگ کینة این قومِ پر زکین

این سر بسی ز نیزه فتاده است بر زمین

این سر که آفتاب از او کرده کسبِ نور

خولی نهاده است به‌خاکستر تنور

این سرکه داده بوسه بر او سیّدِ اَنام

آویختند بر در ِدروازه‌های شام

این سر که دیده این همه جورِ مُعاندین

او را رواست چوب زدن در کدام دین؟!

بنما ز کردگار، تو آزرمی ای یزید

از روی جدّ او بنما شرمی ای یزید

زینب چو دید کِشت امیدش ثمر نکرد

آهش به‌آن ستمگر ِدل‌سخت اثر نکرد

آخر به‌طعنه گفت: بزن، خوب می‌زنی

ظالم به‌بوسه‌گاهِ نَبیّ چوب می‌زنی

میرزا عبدالجواد جودی خراسانی

  • مرتضی آزاد
  • ۰
  • ۰

قال الإمامُ علیُّ بن موسی الرضا علیه‌السلام: سبعةُ أشیاءَ مِنَ الإستهزاءِ؛ مَنِ استغفَرَ اللهَ بلسانِهِ وَلَم یَندَم قلبُه فقد استهزأ بنفسه، وَمَن سَئَلَ اللهَ التَّوفیقَ ولم یَجتَهِد فَقِدِ استَهزأ بنفسه، وَمَن سَئَلَ اللهَ الجَنَّةَ ولَم یَصبِر عَلَى الشَّدائِدِ فَقَدِ استهزأ بنفسه، وَمَن تعوَّذ باللهِ مِنَ النَّارِ وَلَم یَترُک شَهَوَاتِ الدُّنیا فَقَدِ استَهزَأ بنفسه، وَمَن ذَکَرَ الموتَ وَلَم یَستَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهزَأ بنفسه، و من ذکر الله و لم یشتقِ إلی لقائه فَقَدِ استَهزأ بنفسه، وَ مَن أصَرَّ عَلَی المَعَاصِی وَ طَلَبَ العَفوَ مِن رَبِّهِ وَ لَم یَتُب فَقَدِ استَهزأ بنفسه. المواعظ العددیة للمشکینی، الباب السابع فی السباعیات، ص328- تذکر: در کنزالفوائد، الکراجکی، أبوالفتح، ج1، ص152، یک مورد این روایت ذکر نشده است. با استفاده از فرمایشات استاد جرجانی.

امام رضا علیه‌السلام فرمود: هفت چیز [اگر بدون هفت چیز دیگر باشد] مسخره کردن [خود] است؛ 1-هرکس با زبانش استغفار کند، ولی قلباً [از گناه و کارهای زشتش] پشیمان نباشد، خود را مسخره کرده است، 2-و هرکس از خدا طلب توفیق کند، ولی تلاش نکند، خودش را مسخره کرده است، 3-و هرکس از خدا درخواست بهشت کند، ولی در برابر سختی‌ها بردباری نکند، خود را مسخره کرده است، 4- هرکس از آتش جهنم به‌خدا پناه ببرد، ولی از شهوت‌های حرامِ دنیا دوری نکند، خودش را مسخره کرده است، 5- و هرکس به‌یاد مرگ باشد، ولی آمادة برای آن نباشد، خود را مسخره کرده است، 6- و هرکس به‌یاد خدا باشد، ولی مشتاق دیدار پروردگارش نباشد، خودش را مسخره کرده است، 7- و هرکس بر گناهان اصرار کند و از پروردگارش درخواست گذشت کند، ولی توبه نکند، خود را مسخره کرده است.

  • مرتضی آزاد