در این روایت شریف، برای هریک از این سیزده چیز؛ یعنی: دین، ایمان، عالِم، عامِل، متکلّف، ظالِم، منافق، گنهکار، ریاکار، حسود، مسرِف، تنبل و غافل سه نشانة کاربردی بیان شده است.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام، قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: یَا بُنَیَّ، لِکُلِّ شَیْءٍ عَلَامَةٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیْهَا؛ وَ إِنَّ لِلدِّینِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ وَ الْعَمَلَ بِهِ، وَ لِلْإِیمَانِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، وَ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ الْعِلْمَ بِاللَّهِ وَ بِمَا یُحِبُّ وَ بِمَا یَکْرَهُ، وَ لِلْعَامِلِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ الصَّلَاةَ وَ الصِّیَامَ وَ الزَّکَاةَ، وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ وَ یَقُولُ مَا لَا یَعْلَمُ وَ یَتَعَاطَى مَا لَا یَنَالُ، وَ لِلظَّالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُعِینُ الظَّلَمَةَ، وَ لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یُخَالِفُ لِسَانُهُ قَلْبَهُ وَ قَلْبُهُ فِعْلَهُ وَ عَلَانِیَتُهُ سَرِیرَتَهُ، وَ لِلْآثِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَخُونُ وَ یَکْذِبُ وَ یُخَالِفُ مَا یَقُولُ، وَ لِلْمُرَائِی ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ وَ یَنْشَطُ إِذَا کَانَ النَّاسُ عِنْدَهُ وَ یَتَعَرَّضُ فِی کُلِّ أَمْرٍ لِلْمَحْمَدَةِ، وَ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَةِ، وَ لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَشْتَرِی مَا لَیْسَ لَهُ وَ یَلْبَسُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ یَأْکُلُ مَا لَیْسَ لَهُ، وَ لِلْکَسْلَانِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ یَتَوَانَى حَتَّى یُفَرِّطَ وَ یُفَرِّطُ حَتَّى یُضَیِّعَ وَ یُضَیِّعُ حَتَّى یَأْثَمَ، وَ لِلْغَافِلِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ؛ السَّهْوَ وَ اللَّهْوَ وَ النِّسْیَانَ. قَالَ حَمَّادُ بْنُ عِیسَى: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام: وَ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ شُعَبٌ یَبْلُغُ الْعِلْمُ بِهَا أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ بَابٍ وَ أَلْفِ بَابٍ وَ أَلْفِ بَابٍ، فَکُنْ یَا حَمَّادُ، طَالِباً لِلْعِلْمِ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ، فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تُقِرَّ عَیْنُکَ وَ تَنَالَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ عُدَّ نَفْسَکَ فِی الْمَوْتَى وَ لَا تُحَدِّثَنَّ نَفْسَکَ أَنَّکَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ اخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ مَالَکَ. الخصال للصّدوق، ج1، ص121، ح113. کتابخانة مدرسة فقاهت. خصال صدوق، ترجمة آیتاللّه شیخ محمدباقر کمرهای، ج1، باب الثلاثة، ص136، ح95.
امام ششم فرمود: لقمان بهپسرش گفت: اى پسر جانم، براى هر چیزى نشانهای است که بدان شناخته شود و بر آن گواه است: و همانا دین را سه نشانه است؛ دانش، ایمان و عمل بهآن. ایمان سه نشانه دارد؛ ایمان بهخدا، و کتابهایش و فرستادگانش. عالِم سه نشانه دارد؛ خداشناسی، و دانستن آنچه خدا دوست دارد، و آنچه از آن خوشش نمیآید. و عملکننده سه نشانه دارد؛ نماز، روزه و زکات. و برای کسی که چیزی را بهزور بهخود میبندد، سه نشانه است؛ با ما فوقِ خودش ستیزه میکند، و چیزی را که نمیداند بر زبان جاری میکند، و چیزى را که بدان نمىرسد مىجوید و بدان مشغول است. و ستمگر سه نشانه دارد؛ نسبت بهبالادستش با نافرمانى، و بهزیردستش با تسلّط و استیلا ستم، و ستمگران را کمک میکند. و برای منافق سه نشانه است؛ زبانش با دلش، و دلش با کردارش، و آشکارش با پنهانش مخالف است. و گنهکار سه نشانه دارد؛ خیانت میورزد، و دروغ میگوید، و خلافِ گفتة خود عمل میکند. و ریاکار، سه نشانه دارد؛ هنگامِ تنهایى سُست، و در میانِ مردم خستگی ناپذیر، و در هر کارى دنبال تشویق و تعریف (مردم) است. و حسود سه نشانه دارد؛ در غیابِ محسود، غیبت او را، و در حضورش چاپلوسی، و در مصیبت سرزنش میکند. و اسرافکار سه نشانه دارد؛ آنچه درخورِ او نیست میخَرَد، و آنچه درخورِ او نیست میپوشد، و آنچه در خورِ او نیست میخورد. و تنبل سه نشانه دارد؛ سستى میورزد تا تقصیر کار گردد، و تقصیر میکند تا هدر دهد و نابود کند، و تباه میکند تا گنهکار شود. و براى غافل سه نشانه است؛ اشتباه، و بازى، و فراموشى. حمّاد بن عیسى میگوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: و براى هر کدام از این نشانهها، شاخههایی است که این نشانهها را بهبیش از هزار باب و هزار باب و هزار باب (جمعاً سه هزار باب) میرساند. اى حمّاد، در شب و روز بهدنبالِ (کسبِ) دانش باش، و اگر میخواهى چشمت روشن شود و بهخیر دنیا و آخرت برسى، چشمداشت بهآنچه در دست مردم است نداشته باش، و خود را در مردگان بشمار، و خود را بالاتر از هیچکس ندان، و زبان خود را مستور دار، چنانچه ثروتت را پنهان میکنی.
عَنْ أَحَدِهِمَا علیهماالسلام قَالَ: مَرَّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام بِمَجْلِسٍ مِنْ قُرَیْشٍ فَإِذَا هُوَ بِقَوْمٍ بِیضٍ ثِیَابُهُمْ صَافِیَةٍ أَلْوَانُهُمْ کَثِیرٍ ضِحْکُهُمْ یُشِیرُونَ بِأَصَابِعِهِمْ إِلَى مَنْ یَمُرُّ بِهِمْ ثُمَّ مَرَّ بِمَجْلِسٍ لِلْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ فَإِذَا قَوْمٌ بُلِیَتْ مِنْهُمُ الْأَبْدَانُ وَ دَقَّتْ مِنْهُمُ الرِّقَابُ وَ اصْفَرَّتْ مِنْهُمُ الْأَلْوَانُ وَ قَدْ تَوَاضَعُوا بِالْکَلَامِ، فَتَعَجَّبَ عَلِیٌّ علیهالسلام مِنْ ذَلِکَ، وَ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله، فَقَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! إِنِّی مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لِآلِ فُلَانٍ ثُمَّ وَصَفَهُمْ وَ مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لِلْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ فَوَصَفَهُمْ، ثُمَّ قَالَ: وَ جَمِیعٌ مُؤْمِنُونَ؟ فَأَخْبِرْنِى یَا رَسُولَ اللَّهِ، بِصِفَةِ الْمُؤْمِنِ. فَنَکَسَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللّه علیه و آله، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَقَالَ: عِشْرُونَ خَصْلَةً فِى الْمُؤْمِنِ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکْمُلْ إِیمَانُهُ: إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِیُّ، الْحَاضِرُونَ الصَّلَاةَ، وَ الْمُسَارِعُونَ إِلَى الزَّکَاة،ِ وَ الْمُطْعِمُونَ الْمِسْکِینَ، الْمَاسِحُونَ رَأْسَ الْیَتِیمِ، الْمُطَهِّرُونَ أَطْمَارَهُمْ، الْمُتَّزِرُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمُ، الَّذِینَ إِنْ حَدَّثُوا لَمْ یَکْذِبُوا، وَ إِذَا وَعَدُوا لَمْ یُخْلِفُوا، وَ إِذَا ائْتُمِنُوا لَمْ یَخُونُوا، وَ إِذَا تَکَلَّمُوا صَدَقُوا، رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ، أُسُدٌ بِالنَّهَارِ، صَائِمُونَ النَّهَارَ، قَائِمُونَ اللَّیْلَ، لَا یُؤْذُونَ جَاراً، وَ لَا یَتَأَذَّى بِهِمْ جَارٌ، الَّذِینَ مَشْیُهُمْ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنٌ، وَ خُطَاهُمْ إِلَى بُیُوتِ الْأَرَامِلِ، وَ عَلَى أَثَرِ الْجَنَائِزِ، جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْمُتَّقِینَ. بحارالأنوار، ج64، ص276، ح4- الکافی، ج2، ص232.
از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نقل شده است که فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسلام بهمحفلی از مردمِ قریش، گذشت که لباسهای سفید پوشیده بودند، و رنگِ روشنی داشتند، و بسیار مىخندیدند، در حالی که بههرکه از آنجا مىگذشت با انگشت، اشاره مىکردند. سپس بهجمع دیگری از قبیلة اوس و خزرج گذشت، و آنها را دید با پیکری فرسوده، و گردن باریک، و رنگ زرد، که با فروتنى سخن مىگفتند. على علیهالسلام از این دو حلقه تعجّب کرد و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: پدر و مادرم بهفدایت! من بهجمعیّتی از آلِ فلان گذشتم، و حالِ آنها را بیان کرد، و بهمجلسی از اوس و خزرج گذشتم، و حال آنها را گفت. سپس عرض کرد: و همة آنها مؤمناند؟ پس اى رسول خدا، ویژگیِ مؤمن را برایم بازگو. رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم اندکى سر بهزیر انداخت، و سپس سر بلند کرد و فرمود: بیست ویژگی در مؤمن است که اگر اینها در او نباشد، ایمانش کامل نیست. علی جان، همانا از اخلاق مؤمنان است که در نماز حاضرند، و در پرداختِ زکات شتابان، بیچارگان و مستمندان را اطعام کنند، بر سرِ یتیم دستِ نوازش کشند، لباسهاى خود را پاکیزه دارند، بندِ زیرجامه را بهکمر ببندند (تا بر اثر نداشتن زیرجامه عورتشان آشکار نگردد)، اگر خبر دهند دروغ نگویند، و اگر وعده دهند، خُلفِ وعده نکنند، و چون امانت گیرند خیانت نکنند، و چون سخن گویند راست گویند، در شب عابدند، و در روز شیرِ دلیرند، روزها روزه دارند، شبها (براى عبادت) بهپا خیزند، همسایه را نیازارند، همسایه از آنها آزار نبیند (اگرچه بهوسیلة بچّه و خادمِ آنها باشد)، بر زمین با آرامش و فروتنی گام بردارند، بهخانههاى بیوهزنان (بهمنظور کمک و مساعدت) و تشییع جنازهها رهسپارند، خداوند ما و شما را از جملة انسانهای با تقوا قرار دهد (کنایه از اینکه صفتِ بیستم آنها تقوى است).
مُفَضّل بن عُمَر از امام صادق، و آن حضرت از پدرش، و ایشان از پدرانشان علیهمالسلام نقل کردهاند که فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهراستى، خداى جلّ جلالُه بهدنیا وحی فرمود که خادمِ خود را بهرنج افکن، و بهتارکِ خود، خدمت کن، و چون بنده، در نیمهشبِ تار، با آقاى خود، خلوت کند، و راز گوید، خداوند، نور را در دلش برجا دارد، پس چون گوید: ای پروردگارِ من، ای پروردگارِ من، خداوندِ بلندمرتبه، با صدای بلند، او را صدا میزند: اجابت باد تو را، بندة من، از من درخواست کن تا بهتو ببخشم، و بر من تکیه کن تا تو را از غیرِ خودم بینیاز کنم، سپس خداوندِ جل جلاله بهفرشتگانِ خود میفرماید: اى ملائکة من، بندة مرا ببینید که در دلِ شبِ تار، با من خلوت کرده، در حالی که بیهودگان در بازى و مشغولانِ بهلهو و لعب، در غفلتند و بهخواب اندرند، گواه باشید که من او را آمرزیدم. سپس پیامبر اکرم صلّی اللّهُ علیه و آله فرمود: بر شما باد بهدوری از گناه، و کوشش، و بندگی، و بهاین دنیایی که بهشما بىمیل است، بىرغبت باشید؛ زیرا که دنیا بسیار فریبدهنده، خانة نابودی و از بینرفتن است. چه بسیار کسانى که فریبِ آن را خوردند، ولی دنیا آنها را نابود کرد، و چه فراوان افرادی که بدان تکیه زدند، اما دنیا بهآنان خیانت کرد، و چه بسیار کسانى که بدان اطمینان کردند، ولی دنیا فریبشان داد و آنان را تنها گذاشت! و بدانید که در پیشِ شما، راهی است هراسناک، و سفری است طولانی، و عبورِ شما بر پُلِ صراط است، و مسافر را از توشه، گریزی نیست، و هرکه بىتوشه سفر کند، در رنج افتاده و هلاک میشود، و بهترین توشه، تقوى است. سپس ایستادنِ خود را در برابر خداوندِ جل جلاله یاد کنید، که او داوری عادل است، و در موقعِ بازپرسىِ او از شما، آمادة جوابش شوید، که ناچار از شما از آنچه در موردِ ثقلین بعد از من؛ یعنی کتاب خدا و خاندان نزدیک من، انجام دادید، خواهد پرسید، پس ملاحظه کنید که نگویید: امّا کتاب را تغییر داده و تحریفش کردیم، و امّا از خاندانِ نزدیکت جدا شده و آنان را کشتیم، که در این صورت، پاداشِ شما جز دوزخ نباشد، پس هریک از شما که میخواهد از هراسِ آن روز رهایی یابد، باید پیروِ جانشینِ من، و تابعِ عمل کنندة بهسفارشاتِ من، و نمایندة من، بعد از من؛ على بن ابى طالب علیهالسلام، باشد، که او مالکِ آبدانِ من است، و دشمنانش را از آن دور، و دوستانش را از آن، سیراب میکند؛ پس هرکه از آن برکه ننوشد، همیشه تشنه است و هرگز سیراب نشود، و هرکه از آن، شربتى بنوشد، هرگز بدبخت و تشنه نشود، و بهراستى علىّ بن ابى طالب، مالکِ پرچمِ من، در آخرت است، چنانچه او در دنیا مالکِ پرچم من بود، و اوّلین کسی است که واردِ بهشت میشود؛ زیرا بر من پیشی میگیرد، در حالی که در دستش پرچمِ من است، و در زیرِ آن پرچم، آدم و پیغمبران دیگر قرار دارند.
«وکَلبهُم بَاسطً ذراعیه بالوصیدِ» سورة کهف (18) آیة 18.
و سگشان بر آستانة غار، دو دستِ خود را گشاده بود.
چون خواستند بدنِ خواجه را در کنارِ بارگاه امام کاظم علیهالسلام بهخاک بسپارند، در اطراف آن حرمِ مقدّس، مکانی را برای دفن در نظر گرفتند، و شروع کردند بهکندنِ آنجا. ناگهان سردابی مرتّب و مزیّن بهکاشی، آشکار شد. وقتی خوب بررسی کردند معلوم شد که ناصر عبّاسی [سی و چهارمین خلیفة عباسی؛ النّاصر لدین اللّه، فرزند المستضی بأمر اللّه، ۵۷۵- ۶۲۲)] آن مکان را برای دفنِ خود، در نظر گرفته و آماده ساخته بود، ولی این سعادت نصیب او نشد، و ناصر را در «رضافه» دفن کردند، و این سمتِ پاسبانیِ درگاه، بهخواجه رسید. و دلیل بر اینکه امام کاظم علیهالسلام میهمانِ خود را پذیرفته، این است که سردابِ مذکور، در روز شنبه پانزدهم جمادی الأولی، سالِ 597 بهاتمام رسیده، که این روز دقیقاً همان روزِ ولادتِ با سعادتِ خواجه نصیرالدّینِ طوسی رضوان الله تعالی علیه است، عمرِ مبارکِ خواجه هم 75 سال و هفت ماه بوده است. قصصالعلماء، محمّد بن سلیمان تنکابنی، ص492.
عن الصادق علیهالسلام قالت فاطمة علیهاالسلام: لما نزلت: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا» سورة نور (24) آیة 63. [ر] هبتُ رسولََ اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم آن أقولَ له: یا أبة، فکنتُ أقولُ: یا رسولَ اللَّه، فأعرض عنّى مرةً أو اثنتین أو ثلاثاً، ثُمَّ أقبل علىّ، فقال: یا فاطمة، إنّها لم تنزل فیکِ و لا فى أهلکِ و لا فى نسلکِ، أنت منّى و أنا منکِ. إنَّما نزلت فى أهل الجفاء والغلظة من قریش أصحابِ البذخ والکبر، قولى: یا أبة، فإنّها أحیى للقلبِ و أرضى للرّبِّ. بحارالأنوار، ج43، باب3، ص32.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها فرمود: وقتى این آیه «صدا زدنِ پیامبر را در میان خود مانند خواندنِ بعضی از شما نسبت بهبعضی دیگر قرار ندهید»، نازل شد، من هم ترسیدم از اینکه بهآن حضرت «اى پدر» بگویم، لذا آن حضرت را «یا رسولاللَّه» خطاب میکردم. حضرت یک، یا دو و یا سه بار جوابِ من را نداد، بعد بهمن توجّه کرد و فرمود: اى فاطمه! این آیه دربارة تو، خانواده و نسلت نازل نشده است، تو از من هستى و من از تو هستم، بلکه دربارة بیوفایان و درشتخویان از قریش و گردنکشان و اهل کبر و غرور نازل شده، تو بگو: «اى پدر» بگو که قلبم را بیشتر زنده مىکند و خدا را بیشتر خشنود مىسازد.